در این نوشته سعی داریم تا پس از بررسی مفهومِ «کلاسیک»، به شرح مفصلی از موسیقی و دورهی کلاسیک بپردازیم.«موسیقی کلاسیک» در فرهنگ لغات آکسفورد اینگونه تعریف میشود: «موسیقی که براساس سنت موسیقی غربی نوشته شده و معمولاً از یک فرم ثابت (مثلا یک سمفونی) استفاده میکند. معمولاً موسیقی کلاسیک جدی و دارای ارزشی ماندگار است.» با اینحال تعریف آکسفورد تنها یک نمونه از تعاریف و استفاده عمومی از این موسیقی فاخر است که در انواع موسیقی غربی، ارکسترال، آواز، کرال و… گسترده شده است.
اما بیایید واقعاً به این اصطلاح فکر کنیم «کلاسیک»! و چرا از آن بهعنوان یک اصطلاح برای شناخت یک موسیقی استفاده میشود؟ و دورههای رنسانس، باروک، رمانتیک و فراتر از آن چه تأثیری در شکلگیری موسیقی کلاسیک داشتهاند؟ و چگونه جهان به موسیقی کلاسیک رسیده تا ترکیبات قدرتمند سازها، ملودی و هارمونی را توصیف کند؟
موسیقی کلاسیک به دورهای حدود 50 سال از تاریخ موسیقی غرب اختصاص داده شده است که بعد از باروک و قبل از رمانتیک قرار دارد. در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا به طور کلی به بررسی جنبههای مختلف این دوره بپردازیم و در ادامه تلاش ما بر آن است که با نوشتههایی جزئیتر که بر روی سایت قرار خواهیم داد به طور تخصصیتر به بخشهای مختلف موسیقی کلاسیک بپردازیم. بنابراین این نوشته را با تعریف اصطلاح کلاسیک آغاز میکنیم و در ادامه نگاهی بر شرایط جوامع در عصر کلاسیک، مفهوم لغت کلاسیک در موسیقی، تحولات موسیقی در اجرا و آموزش، ویژگیهای موسیقی دورهی کلاسیک و تفاوتهای آن با موسیقی باروک ادامه میدهیم و در انتها فرمها و ژانرهای این دوره را بررسی میکنیم.
«کلاسیک» (Classic) بهطورکلی به مطالعه و پژوهش در مورد زبانها، آثار ادبی (ادبیات)، فرهنگ مادی (آثار فرهنگی) و تاریخ جوامع جهان باستان اشاره دارد. همچنین این پژوهش شامل تأثیر آن در دورهها و فرهنگهای مختلف از زمان پیدایش تا به امروز نیز میشود. در واقع کلاسیک یکی از متنوعترین موضوعات میان رشتهای در بین تمام رشتهها است که میتواند شامل موارد مختلف از ادبیات گرفته تا تاریخ، فلسفه، هنر، باستانشناسی و… باشد.
در برنامههای درسی مدارس انگلستان از کلمه «کلاسیک» بیشتر به عنوان اصطلاح «چتر» استفاده میشود، زیرا میتواند به هر یک از چهار موضوع مورد بررسی در زیر اشاره داشته باشد:
– لاتین (Latin) مطالعه در مورد زبان رومیان باستان است. دانشآموزان در سطح GCSE (دومین سال تحصیلی در پایه متوسطه General Certificate of Secondary Education) میتوانند ادبیات اصلی لاتین را که توسط نویسندگان این سبک مانند ورجیل (Virgil)، سزار (Caesar) یا کاتولوس (Catullus) نوشته شده است، مطالعه کنند. اگرچه این دوره در درجه اول بر آموزش زبان و ادبیات تمرکز دارد اما در زمینههای اجتماعی و تاریخی که در این ادبیات به کار رفته است، نیز مطالعه و پژوهش انجام میشود.
– کلاسیک یونانی (Classical Greek) مطالعه در زمینهی زبان یونان باستان است. در این دوره نیز دانشآموزان سطح GCSE فرصت مطالعه ادبیات یونانی اصیل که توسط نویسندگانی مانند هومر (Homer)، توسیدید (Thucydides) یا اوریپید (Euripides) نوشته شده است را دارند. کلاسیک یونانی نیز مانند لاتین در درجه اول تمرکز بر زبان دارد. با اینحال دانشآموزان میتوانند پژوهشی در زمینهی فرهنگ و تاریخ آن دوران داشته باشند. همچنین اگرچه مطالعه یونان باستان ممکن است به دانشآموزان در یادگیری یونانی مدرن در آینده کمک کند اما تفاوتهای اساسی بین این دو شکل از زبان (باستانی و مدرن) وجود دارد.
– تمدن کلاسیک (Classical Civilisation) شامل مطالعه ادبیات، فرهنگ بصری/مادی و اندیشه جهان کلاسیک است. در این دوره هیچ الزامی برای یادگیری زبانهای باستانی وجود ندارد و دانشآموزان سطح GCSE یا A Level میتوانند در زمینهی موضوعات متنوعی مانند «زندگی در عصر میسنی (Mycenaean)»، «اسطوره و مذهب»، «دنیای قهرمان» و «اختراع بربرها (Barbarian)» مطالعه و پژوهش داشته باشند.
– تاریخ باستان (Ancient History) شامل مطالعهی دنیای باستان و تأثیر میراث آن بر جامعه امروزی است. دانشآموزان در این دوره هیچ الزامی برای یادگیری زبان باستانی و… ندارند. همچنین موضوعات این دوره شامل تمدن کلاسیک و تاریخ باستان است که در تاریخ باستان بیشتر به تاریخ نظامی، سیاسی و اجتماعی تمرکز دارد تا ادبیات و هنر.
هر چهار موضوع در زمینهی «کلاسیک» برای تحصیل در سطح ابتدایی و متوسطه مناسب است و همچنین به دانشآموزان این دورهها مدرک GCSE و A Level در انگلستان ارائه میشوند.
همانطور که در بالا اشاره شد معمولاً کلمه کلاسیک شامل مطالعه فرهنگ، ادبیات و زبان یونان و روم باستان است. با اینحال کلاسیک و کلمات انگلیسی مرتبط به آن از واژه لاتین classis گرفته شده که به طبقهای شهروندان ثروتمند رومی اشاره دارد. با اینحال صفت لاتین کلاسیک در تمام واژه به چیزی اشاره دارد که در بالاترین طبقه قرار میگیرد، بهعنوان مثال در زمینه موسیقی کلاسیک یا راک کلاسیک به آثاری اشاره دارد که برای مدت طولانی وجود داشتهاند و از ارزش بالایی برخوردار هستند. در نتیجه آثاری که بهعنوان کلاسیک شناخته میشود معمولاً بهعنوان نمونههای برای دنبال کردن یا بهعنوان منبع برای الهام گرفتن در مورد استفاده قرار میگیرد.
موسیقی کلاسیک یکی از قدیمیترین و باسابقهترین ژانر در میان ژانرهای موسیقی است که هرگز از مد نمیافتد و هرگز مردم (بهویژه علاقهمندان موسیقی کلاسیک) از گوش دادن به معروفترین قطعات آهنگسازان این سبک مانند موتزارت، بتهوون یا شوپن دست نخواهند کشید. این موسیقی بخشی از فرهنگ و تاریخ است که باعث ایجاد افسانهها و نقاط عطف در موسیقی شده است.
موسیقیشناسان و طرفداران موسیقی اصطلاح کلی «موسیقی کلاسیک» برای توصیف آثار آهنگسازان مختلف مانند باخ، ایگور استراوینسکی، فیلیپ گلس و… استفاده میکنند. با اینحال دوره کلاسیک یک دورهی خاص در تاریخ موسیقی است که بیشتر از قرن هجدهم و نوزدهم را در بر میگیرد.
خاستگاه اولیه موسیقی کلاسیک با هر ترکیبی که در طول دوران کلاسیک ظهور کرده است، شامل سالهای 1750 تا 1820 میلادی میشود. در واقع این سبک موسیقی بهعنوان شکلی از شکاف در برابر قوانین سختگیرانه موسیقی باروک متولد شد که مشخصهی اصلی آن همراهی همزمان چندین ملودی با همدیگر بود.
قرنهای 18 و 19 دوره شکلگیری موسیقی کلاسیک بودند. در این دوران مردم شاهد ظهور اپرا، اراتوریو (oratorio) (موسیقی همراه با آواز و گفتار)، سونات، کنسرت و سمفونی بودند. ایتالیاییها اولین کسانی بودند که این ژانرها را توسعه دادند و سپس آلمانیها، اتریشیها و انگلیسیها این تنوع موسیقی کلاسیک را ادامه دادند. موسیقی کلاسیک با استفاده از عناصر دیگر سنتهای موسیقی غربی، اعم از مذهبی و سکولار، مانند موسیقی یونان باستان یا روم باستان، پدیدار شد و با سنتهای موسیقی سرزمینهای جدید ترکیب شد. با این حال کلاسیکگرایی موسیقی، از سه نوع ترکیب تشکیل میشود:
– سونات: موسیقی نوشته شده برای سازهای مختلف،
– سمفونی: موسیقی که باید توسط ارکستر اجرا شود،
– کنسرت: آهنگسازی برای ارکستر که توسط سازهای مختلف اجرا میشود.
امروزه موسیقی کلاسیک در شکلگیری بسیاری از سبکهای مدرن مانند راک و پاپ بسیار تأثیرگذار بوده است و حتی توانسته از صداهای معمولی سازهای کلاسیک برای ترکیب و ساخت آهنگهای جدید مورد استفاده قرار گیرد.
در هر دوره از تاریخ، موسیقی و بهطورکلی هنر همگام با تغییرات جوامع، دچار دگرگونیهای جزِئی و عمده میشدند. در عصر کلاسیک، که آن را میتوان یکی از پویاترین دورانهای تاریخ نامید، شاهد شیوههای نوینی در تفکر بودیم که منجر به جنبشی سراسری به نام «جنبش روشنگری» شد. در این دوران روشنگرانی چون ولتر (1694-1778)، دنی دیدرو (1713-1784) و ژان ژاک روسو ( 1712-1778) بهعنوان رهبران این جنبش در این تفکر و دگرگونیها تأثیرگذار بودند.
این افراد بر این باور بودند که خرد بهترین راهنمای انسان است و برای حل مسائل در هر زمینهی میتوانند خرد را راهنمای خود قرار دهند. آنها همچنین علوم و حکمت طبیعی را به مصنوعات ترجیح میدادند، ایمان فردی و اخلاق عملی را ارج مینهادند و برابری و مساوات را تبلیغ میکردند. همچنین اعتراضات آنها در زمینهی نابرابریهای فاجعه باری بود که باعث جدایی مردم عادی از اشراف و روحانیون میشد.
این تفکرات و همراهی طبقهی متوسط با این نگرشها به ویژه برابری خواهی، در این دوره در نهایت منجر به انقلاب آمریکا (1775-1783) و نیز انقلاب فرانسه (1789-1794) شد. با نگاه بر زندگی سه تن از آهنگسازان مطرح این دوره در مییابیم که این دگرگونیها به طور تدریجی بر نحوهی زندگی هنرمندان نیز تاثیر گذاشته است.
نخستین این آهنگسازان یوزف هایدن (Joseph Haydn) (1809-1732) بود که بیشتر عمر خود را در خدمت خاندانی اشرافی گذرانده و با او چون مستخدم این خاندان رفتار میشد، اما ولفگانگ آمادئوس موتزارت (Wolfgang Amadeus Mozart) (1791-1756) تاب این را نداشت که در خدمت دربار باشد و به وین رهسپار شد تا به فعالیت آزادانهی خویش بپردازد. با اینحال سختیهای این شیوهی زندگی برای یک آهنگساز در آن دوره باعث شد زندگی او با فقر همراه باشد.
اما سرانجام لودویگ ون بتهوون (Ludwig van Beethoven)(1827-1770) توانست بهعنوان موسیقیدانی مستقل در وین به جایگاه و کامیابی خود را بهدست آورد و همچنین اشراف نیز با او مانند انسانی برابر رفتار میکردند.
همانطور که در ابتدای این مطلب بررسی کردیم لغت «کلاسیک» دارای معنای کاملاً متفاوت است. گاه برای بیان سبک موسیقی به کار میرود و مترادف هنر و موسیقی است که بسیاری از قرنها و سبکهای گوناگون و متنوع را در برمیگیرد. گاه مقصود از موسیقی کلاسیک، اشاره به موسیقی پیش از قرن نوزدهم و متضاد موسیقی در دوره رمانتیک است. همچنین این لغت گاه در مفهومی محدودتر قرار میگیرد و بیانگر دورهای از حدود 1770 تا 1820 میلادی است. با اینحال برای رفع ابهام بهطور معمول از واژهی سبک کلاسیک برای بیان موسیقی هنری ادوار و از لغت دورهی کلاسیک برای یاد کردن از سالهای ذکر شده استفاده میشود.
در تاریخ هنر نیز، لغت کلاسیک به دورهای که هنر نقاشی و پیکرهسازی و معماری از سبکهای یونانی و رومی تأثیر گرفته بود و مربوط به اواخر سدهی هجدم و شروع اوایل قرن نوزدهم است، اشاره میشود.
با اینحال «موسیقی کلاسیک» یک اصطلاح چتر برای موسیقی دستگاهی، ارکسترال و کرال غربی است که بهطور خاص اشاره به موسیقی ساخته شده بین 1750 و 1830 دارد.
همچنین گاهی اوقات موسیقی دوران کلاسیک بهعنوان «کلاسیک وین» نیز شناخته میشود. زیرا این شهر در دوران اوج کلاسیک مرکز شلوغی فعالیتهای موسیقی و محل زندگی هنرمندان دوره کلاسیک یعنی گلوک(Gluck)، هایدن (Haydn)، سالیری (Salieri)، موتزارت، بتهوون و شوبرت (Schubert) بود.
در طول دوره کلاسیک، جهشهایی در توسعهی آلات موسیقی نیز ایجاد شد. پیانو بهعنوان رایجترین ساز کلاویهای جایگزین هارپسیکورد شد و دیگر پایهی موسیقی ارکستر نبود. در عوض، ارکسترهای کلاسیک بسیار شبیه ارکسترهایی بودند که امروز میشناسیم و دوستشان داریم. در این ارکسترها کلارینت، ابوا، فلوت و ترومپت برای ایجاد صدایی بسیار غنیتر در کنار سازهای سیمی قرار گرفتند.
در اواخر دوران کلاسیک، سبکهای موسیقی شروع به تغییر و تغییر کردند. بتهوون در عصر جدید رمانتیکگرایی (Romanticism)، از سنتهایی که توسط معلمش، یعنی هایدن منتقل شده بود، سرپیچی کرد و ساخت موسیقی خلاقتر و نوآورتر را در اواخر دوره کلاسیک دگرگون کرد.
در طی سدهی هجدهم طبقهی متوسط مرفهتر شدند و این رفاه باعث شد آنها بهدنبال تجملاتی که اشراف تا آن زمان داشتند مانند تئاتر و موسیقی، بروند. در این دوران برای بهرهمند شدن طبقهی متوسط از اجراهای موسیقی که پیش از آن به صورت خصوصی و برای اشراف اجرا میشد، شروع به برگزاری کنسرتهای عمومی کردند. در نتیجه افراد میتوانستند با پرداخت ورودی (که بهای آن نیز کم نبود!) در این کنسرتها شرکت کنند و تازهترین سمفونیها و اجراها را بشوند.
هنرمندان برای دعوت افراد به کنسرتها از طریق آگهیهای دستی، اعلامیههای دیوارکوب، اطلاعیههای روزنامهای و غیره استفاده میکردند. در این دوران کنسرتهای عمومی و خصوصی همگی از تنوع گستردهای از ساز برخوردار بودند و همچنین ژانرهای مختلفی را اجرا میکردند.
آهنگسازان دورهی کلاسیک برای جذب طبقهی متوسط جامعه، در خلق قطعات خود سبک زندگی و سلایق آنها را در نظر میگرفتند. بههمین دلیل آثار این دوره رنگ و بویی از موسیقی مردمپسند به خود گرفته بود. با اینحال مردم این طبقه تنها به شنیدن موسیقی اکتفا نمیکردند و مایل بودند فرزندانشان نیز این هنر را بیاموزند تا بتوانند در آینده آن را اجرا کنند، در نتیجه جامعهی آن دوران پر شده بود از موسیقیدانهای غیرحرفهای. در این دوران زنان که از فعالیت خوانندگی محروم بودند، به سمت نواختن آلات موسیقی بهویژه کلاویهنوازی رفتند تا بتوانند در عرصههای غیرحرفهای فعالیت داشته باشند.
با گسترده شدن مخاطبان موسیقی و عمومیتر شدن آن، توجه مردم به تاریخ و سبکهای پیشین موسیقی جلب شد و نخستین کتابهای جامع تاریخ موسیقی در این دوره منتشر شدند.
از رایجترین کتابهای این دوران میتوان به کتاب تاریخ عمومی موسیقی (1776-1789) اثر چارلز برنی، تاریخ عمومی نظر و اجرای موسیقی (1776) اثر جان هوکینز و تاریخ عمومی موسیقی (1788-1801) اثر یوهان نیکولاس فورکل اشاره کرد.
دورهی کلاسیک موسیقی تقریباً 100 سال طول کشید اگرچه برخی از جنبهها و تغییرات آن تا اواسط قرن نوزدهم ادامه یافت. مهمترین فرمهای دورهی موسیقی کلاسیک عبارتند از
در حالی که هر یک از این فرمهای موسیقی مجزا و منحصربهفرد هستند، هر کدام سه ویژگی کلیدی مشترک دارند:
– سادگی: در مقایسه با دوره باروک (قبل از موسیقی کلاسیک بود) موسیقی دوره کلاسیک تاکید و اهمیت بیشتری بر سادگی، هارمونی آهنگ و ملودیهای تک خطی میدهد. این در حالی است که موسیقی باروک دارای ملودیهای پیچیده و تزئینات بسیار زیاد است. این سبک از ملودیهای ساده و جدید باعث میشود تا گروههای بیشتری بتوانند همنوازی همزمان داشته باشند.
موسیقی دوره کلاسیک ملودیهایی را از موسیقی فولکلور به عاریت گرفته بود و میتوانست آن را برای ایجاد تغییرات جدید با دگرگونی در تناژ، تمپو و پویایی تنظیم کند. در حالیکه این روند در دورهی کلاسیک شروع شد و در طول دوره رمانتیک (پس از دوره کلاسیک بود) گسترش یافت.
– کلاسیک گرایی: در نیمه اول قرن هجدهم، فرهنگ عامه اروپا موجی از جنبش سبکی به نام «کلاسیک» را تجربه کرد. کسانی که از جنبش کلاسیکگرایی پیروی کردند، عشق خاصی به دوره کلاسیک باستان یعنی یونان در قرن پنجم یا ششم داشتند. در نتیجه هر یک از فرمهای موسیقی که در طول دورهی کلاسیک ساخته شدهاند، نظم، سادگی، قدرت و جشن انسانیت را در برمیگرفت، که همگی با احترام و عشق به یونان کلاسیک هماهنگ هستند.
– دسترسی: در زمان منتهی به دوره کلاسیک، تقریباً همه آهنگسازان در دربار اشراف کار میکردند. هنگامی که دوران کلاسیک شروع شد، این هنوز بیشتر صادق بود، اما با شروع کنسرتهای عمومی در سراسر اروپا، باعث شدن تا اعضای طبقات موسیقی بتوانند به کنسرت و موسیقی کلاسیک دسترسی داشته باشند. این به نوبه خود کمک کرد تا موسیقی کلاسیک به طور قابل توجهی در دسترستر، محبوبتر و بهطورکلی برابرتر از موسیقی باروک شود، که اغلب به عنوان موسیقی مجلسی منحصراً برای شنوندگان طبقه بالا اجرا میشد.
موسیقی باروک (Baroque music) قبل از موسیقی کلاسیک متولد شده بود. این سبک از موسیقی که در طول دوره حدود 1600 تا حدود 1750 غالب در جوامع بود و به خاطر روحیه باشکوه، دراماتیک و پرانرژی و همچنین تنوع گسترده در سبکهایش شناخته شده است. اگرچه برخی در ظاهر موسیقی کلاسیک با موسیقی باروک را شبیه به همدیگر میدانند اما این دو ژانر با همدیگر تفاوتهایی دارند که عبارتند از:
– تضاد حالت: یک قطعه از موسیقی دورهی پایانی باروک تنها بیانگر یک حالت است اما یک اثر کلاسیک تضاد و حالتهای متنوع و پیوسته دگرگون شوندهای را ارائه میکند. این ویژگی موسیقی کلاسیک از دیدگاه تازهای در عرصهی روان شناختی تاثیر گرفت. زیرا نگرش سدهی هفدهم، که انسان تحت تاثیر حس برانگیخته شدهی خود میماند تا اینکه اتفاقی در او حس دیگری برانگیزد، با پیشرفت دانش بشر راجع به دستگاه عصبی و دیگر عوامل اثرگذار بر روان انسان، رد شد و با درک این نکته که احساسات پیوسته در حال تغییر هستند این تغییر در موسیقی زمان ایجاد شد.
– بافت: در موسیقی کلاسیک صدادهی سبک و کم حجم و در تضاد کامل با صدادهی غالباً پرحجم باروک بود. همچنین بافت پلیفونیک باروک جای خودش را به بافت هوموفونیک در موزیک کلاسیک داد. البته اگرچه بافت قطعات در این دوره انعطافپذیر بود اما گاه در قطعهای بهطور تدریجی یا ناگهانی بافت تغییر پیدا میکرد.
– ملودی: «ملودیهای کلاسیک از خوش آهنگترین و به یادماندنیترین ملودی ها هستند. ملودیهای کلاسیک اغلب کیفیتی متوازن و متقارن دارند، زیرا بیشتر از دو عبارت هماندازه تشکیل شدهاند. در این ملودیها، عبارت دوم ممکن است آغازی مانند عبارت اول داشته باشد اما پایان آن قاطعتر خواهد بود. همچنین سرایش این ملودیها، بهدلیل اینکه میتوانند با طرح ‘a a نشان داده شوند، آسانتر است.» این درحالی است که ملودیهای باروک از تقارن کمتری برخوردار هستند و بهدلیل تزئینات فراوانی که دارند از نظر سرایش نیز دشوارتر هستند.
– ریتم: آثار باروک از الگوهای ریتمی محدودی برخوردار هستند و همچنین این الگوها مداوم تکرار میشوند. در نتیجه شنونده میتواند پس از شنیدن چندین میزان، ریتمهای میزان بعدی را پیشبینی کند، اما آثار کلاسیک در ریتم منعطف هستند و این موضوع باعث تنوع گسترده موسیقی کلاسیک شده است. موسیقی این دوره دارای سکوتهای غیرمنتظر و سنکوپ و تبدیل یک الگوی ریتمیک به الگویی دیگر بهطور تدریجی و یا ناگهانی است .
– دینامیک: در دورهی کلاسیک آهنگسازان دیگر خود را به دینامیک پلهای دورهی باروک محدود نمیکردند و بهصورت گسترده از «کرشندو»، «دیکرشندو» و تغییر تدریجی دینامیک استفاده میکردند.
این تغییر در دینامیک باعث شد تا به تدریج پیانو جایگزین کلاوسن (هارپسیکورد) شود زیرا در ساز پیانو با تغییر فشار انگشت بر کلاویه دینامیک نیز تغییر میکند.
برای مطالعه بیشتر درباره تاریخچه پیانو
– بداههپردازی: در دوره موسیقی کلاسیک به تدریج آکوردها و باسو کُنتینوئو موسیقی باروک منسوخ شد و همچنین اهمیت بداههنوازی کمتر مورد استقبال قرار گرفت. یکی از دلایل این اتفاق افزایش نوازندگان آماتور بود که قادر به یادگیری هنر دشوار بداههنوازی از روی باس شمارهگذاری شده نبودند. علاوه بر این آهنگسازان نیز نوشتن مشخص، عبارتبندی، دینامیک و دیگر جزئیات را که پیشتر برعهده مجری موسیقی بود، ترجیح میدادند، زیرا براین اساس میتوانستند اجرای آثارشان را برعهده بگیرند و آن را به دست مجری نسپارند.
در طول دورهی کلاسیک در تاریخ موسیقی، پیانو به عنوان ساز اصلی کلاویهای از هارپسیکورد و ارگ پیشی گرفت. علاوه بر مورد توجه قرار گرفتن ساز پیانو در این دوره، کلارینت نیز در این دوره اهمیت یافت. برخی از بهترین آثار موتزارت با ساز کلارینت ساخته شدهاند. همچنین سازهایی مانند فلوت و فاگوت نیز در این دوره مورد توجه خاصی قرار گرفتند. از دیگر سازها که بهطور برجسته در موسیقی کلاسیک مورد استفاده قرار میگرفت، عبارتند از:
برای مطالعه و شنیدنِ شاهکاری های موسیقی کلاسیک.
بسیاری از ژانرها در دوره کلاسیک جدید نبودند. کنسرتو، اپرا و سونات همگی نمونههایی از ژانرهای هستند که ریشه در دورهی باروک دارند، اما در دوران کلاسیک به توسعه و تکامل ادامه دادند. اگرچه در این دوران بسیاری از ژانرهای دورهی باروک مانند پرلود، توکاتا، فوگ و سوییتهای رقصی منسوخ شدند اما دو ژانر جدید یعنی سمفونی و کوارت زهی در قرن هجدهم متولد شدند.
از دیگر ژانرها و فرمهای دوره کلاسیک میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– فرم سونات: تعداد بسیار زیادی از آثار برجستهی دوره ی کلاسیک تا سدهی بیستم در قالب فرم سونات ساخته شدهاند. اصطلاح فرم سونات به معنی فرم یک موومان است و با اصطلاح سونات که برای نامیدن یک اثر چند موومانی به کار میرود تفاوت دارد. فرم سونات از سه بخش اصلی تشکیل میشود:
و اغلب پس از این سه بخش اصلی، بخش پایانی به نام «کودا» میآید.
– تم و واریاسیون: در تم و واریاسیون یک ایدهی اصلی موسیقیایی بارها تکرار میشود و هر بار دچار تغییر میگردد. تغییرهایی در ملودی، ریتم، هارمونی، دینامیک و یا رنگ صوتی برای هر واریاسیون میتوانند استفاده شوند.
– نوئه و تریو: این فرم که با نام منوئه نیز شناخته میشود از رقص سرچشمه گرفته است. اما موومانی به فرم منوئه برای شنیدن است و نه برای رقص. این فرم در موومان سوم سمفونیها و دیگر آثار کلاسیک به کار گرفته شده و این موومان دارای تمپوی سه تایی است .
– روندو: فرم روندو در آثاری که دارای چند موومان هستند و در موومانهای پایانی به کار میرود. در این فرم جملهای به عنوان تم ارائه میشود و سپس این جمله با جملههای دیگر به صورت متناوب اجرا میشوند.
– سمفونی: «سمفونی ارمغان عظیم دورهی کلاسیک برای موسیقی ارکستری بود» سمفونی بهطور معمول دارای چهار موومان است و تضادهایی در حالت و تمپو دارد. ترتیب موومانهای سمفونی غالبا به این شکل است: « موومانی تند سپس موومانی کند و آهسته و در ادامه موومانی رقصگونه و در پایان موومانی تند با حالتی درخشان».
– کنسرتو: کنسرتوی کلاسیک دارای سه موومان است که برای تکنواز و ارکستر نوشته میشد و ترتیب این سه موومان عبارتند از تند، کند و تند.
– اپرا بوفا: اثری کامل که دست کم 6 بازیگر در آن بازی میکردند و داستان این اثر معمولا در مورد مردم عادی و زندگی آنها بود. این اصطلاح امروزه در مورد تمام گونههای اپرای کمدی به کار میرود.
برای بازدید بیشتر از کتابهای تاریخ موسیقی و یا خرید کتاب موسیقی.
https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/
https://www.bristol.ac.uk/classics/hub/what-is-classics/
https://www.google.com/books/