آموزش موسیقی
تاریخ آموزش موسیقی
موسیقی یکی از قدیمیترین هنرهای بشر است و تاریخچهی آن به چند هزاران سال پیش برمیگردد. موسیقی ریشهی عمیقی در فرهنگ و تمدن انسان دار که از زمان باستان، سازماندهی و نظاممند کردن موسیقی به طور متناوب توسط ملل و اقوام مختلف انجام شده است. در این بخش برخی از نظریههای مرتبط با آموزش موسیقی را از یونان باستان تا امروز بررسی خواهیم کرد.
آموزش موسیقی در دوران باستان
یونان
شهروندان یونان مردمانی ثروتاندوز بودند زیرا ثروت بود که باعث کامروایی و رضایت آنها از زندگی میشد و تعادل مطلوبی را میان بُعد فکری و جسمی زندگیشان ایجاد میکرد. همزمان با شکوفایی آتن در عصر طلایی یونان (دورهای که تقریباً ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح آغاز شد) شاهد احداث ساختمانهایی با معماری زیبا، توجه به هنر و شکلگیری نظام آموزشی بسیار پیشرفتهایی در این شهر هستیم. تمامی این وجوه در جامعهی یونان بازتاب دهندهی باوری هستند که شرایط انسانی را هدف اصلی زندگی میداند. شهر آتن گنجینهای از فرصتهای فرهنگی، فکری و ورزشی را در اختیار شهروندانش قرار میداد تا به آنها در رسیدن به سطوح بالای استانداردهای مادی و معنوی زندگی کمک کند.
نظامهای آموزشی یونان اغلب بر پایهی موسیقی (شعر را نیز شامل میشد) و ژیمناستیک بنا میشدند که هدفشان پالایش روح و رشد جسم بود. آموزش به روش یونانی اهداف عملگرایانهایی را دنبال میکرد. هدف این نوع آموزش تأثیرگذاری بر جسم و روح یونانیها و تبدیل کردن آنها به شهروندانی بود که میتوانستند در جامعهی یونان مشارکت داشته باشند و سزاوار بهرهمندی از مزایای شهرنشینی باشند. موسیقی در برنامههای درسی نظامهای آموزشی اسپارت و آتن گنجانده شده بود. آموزش موسیقی امری ضروری بود زیرا جشنوارهها و مسابقات موسیقی و انجمنهای آوازخوانی بخشی جداییناپذیر از فرهنگ یونان بودند و انتظار میرفت همه شهروندان بزرگسال در این فعالیتها مشارکت داشته باشند. . . . تیلیس از فلاسفهی قرن چهارم چهار وظیفهی اصلیِ پسران را چنین برمیشمارد: تبدیل شدن به مربیان ژیمناستیک، اساتید ادبی، اساتید موسیقی و نقاشان.
فیثاغورس
فیثاغورس ریاضیدان یونانی که آثارش تأثیر چشمگیری بر روند آموزش موسیقی در بخش عمدهای از تاریخ غرب داشت معتقد بود موسیقی و علم حساب از یکدیگر جدایی ناپذیرند. بررسیهای این ریاضیدان دربارهی رابطهی ضلعهای مثلث باعث شد به این نتیجه برسد که روابط ریاضی ماهیتی جهانشمول دارند و بهصورت موردی تغییر نمیکنند. مطالعات فیثاغورس در حوزهی صوتشناسی نیز نتایج مشابهی در پی داشتند. در واقع این ریاضیدان یونانی به این نتیجه رسید که دونیم کردن وترهای مرتعش سرعت ارتعاش آنها را دو برابر میکند و باعث میشود نواک ، یک اکتاو بالاتر برود. او معتقد بود که روابط ریاضی شالودهی مطالعات دربارهی وجوه علمی موسیقی را تشکیل میدهند.
بر اساس دیدگاه فیثاغورس موسیقی «عالمی صغیر یا نظامی از اصوات و ریتمهاست و همان قوانین ریاضی بر آن حاکمند که در کلِ فرایند مرئی و نامرئی خلقت جریان دارند». مکتب فیثاغورس موسیقی را ارزشمند میداند زیرا قوانین حاکم بر آن همان قوانین ریاضیِ حاکم بر جهان هستند که این قوانین نیز به واسطهی دانشِ موجود از نسبتهای ریاضی قابلدرک شدهاند. کسی که نسبتهای موسیقایی را درک کند میتواند هارمونی حاکم بر جهان را نیز بفهمد. به این ترتیب موسیقی به مثابه علمی ریاضیاتی به یکی از موضوعات اصلی مطالعه تبدیل شد و قرنها نیز در همین جایگاه باقی ماند. . . .
اسپارت
اسپارت دولتشهر جنگجویان جوانانش را به گونهای آموزش میداد تا به سربازانی کاملاً وفادار به دولت تبدیل شوند. در نزد این افراد تربیت بدنی از اهمیتی فوقالعاده برخوردار بود و شامل آموزش اسبسواری و ورزشهای مختلف به مردان و زنان میشد. فرهنگ موسیقایی اسپارت در نظام آموزشی آن نیز دیده میشد. بنا بر روایت پلوتارک اسپارت پایتخت واقعی موسیقی یونان در قرن هفتم و اوایل قرن ششم میلادی بود. همزمان با اهدای قربانی به درگاه الهههای شهر هیأتهایی تشریفاتی که کودکان نیز در بینشان بودند هماهنگ با صدای آوازها رژه میرفتند. جشنوارهها که در سراسر سال برگزار میشدند بخشی مهم از زندگی شهروندان اسپارت بودند. این جشنوارهها شامل رقابتهایی در دو حوزهی ورزش و موسیقی میشدند و بر اساس این باورها در بالاترین سطح هنری قرار داشتند.
هدف آموزش و آماده کردن مردان برای تبدیل شدن به سرباز بود و همهی امور نیز برای رسیدن به همین هدف برنامهریزی میشد. دانشآموزان خواندن و نوشتن یاد میگرفتند و در عین حال موسیقی نیز میآموختند. البته آموزش موسیقی به دانشآموزان هیچ پیوندی با ارزش زیباییشناختی این شاخهی هنری نداشت. دانشآموزان موسیقی را فرا میگرفتند زیرا بر این باور بودند که یادگیری موسیقی به شکلگیری و وفاداری آنها به دولت کمک میکرد. موسیقی از جمله فعالیتهایی بود که جنگها را بهصورت طبیعی همراهی میکرد . . . .
آتن
هنر آتن که در آغاز فقط شامل موسیقی میشد بهصورت خاص با نواختن لیر رقص و آواز سر و کار داشت. بعدها معنای واژهی «موسیقی» تغییر کرد و معادل هنرهای زیبا قرار گرفت. در واقع بیشتر آنچه از هنر یونانی میشناسیم در قالب هنرهایی غیر از موسیقی (معماری، مجسمهسازی، شعر و رقص) تجسم یافتهاند. هنرهای مختلف در مدارس تدریس میشدند و کودکان تصویرگری، رقص و موسیقی را فرا میگرفتند. در یونان قرن چهارم آموزگارانِ تصویرگری و نقاشی نیز به جرگهی کارکنان مدارس پیوستند.
دانشآموزان یونانی موسیقی بیکلام (سازی) و باکلام را میآموختند. دو ساز لیر و آئولوس (نوعی ابوا ) از عناصر ضروری موسیقی یونانی و در نتیجه آموزش موسیقی یونان بودند. در قرن دوم پیش از میلاد مسیح، آئولوس محبوبیت خود را از دست داد و دانشآموزان دیگر فقط نواختن لیر را میآموختند. البته دانشآموزان علاوه بر آموزش نوازندگی تحت، فنون خوانندگی را نیز میآموختند. در قرن سوم آزمون همخوانی و تکنوازی لیر نیز بخشی از امتحان برخی مدارس بود. پس از رسیدن به سن پانزده سالگی پسرها از گذراندن دروس شعر و موسیقی معاف میشدند.
خواندن گروهی یا کُر مهمترین بخش آموزش موسیقی بود. در آوازهای کُر خوانندگان همنوا آواز میخواندند و صدای یک ساز – که معمولاً آئولوس بود- آنها را همراهی میکرد. وجود گروههای کُر برای برگزاری آیینهای مذهبی شهر ضروری بود و این آیینها نقش مهمی را در آموزش جوانان یونانی ایفا میکردند. اما آوازهای کُر لزوماً یکی از عناصر اصلی برنامههای درسی مدارس نبود. موسیقی ساده بود و اساتید موسیقی میتوانستند صرفاً با انجام چند اجرای تمرینی گروه کُر را آماده کنند. در کنار آیینها که همزمان با اعیادی خاص برگزار میشدند مسابقات بینقبیلهای نیز در جریان بود. هر یک از قبایل گروه کُری داشت که خود نمایندهی آن بود و از حمایت مالی یکی از شهروندان متمول قبیله بهرهمند میشد. سنت هلنیستی نه تنها بر اجرای قوی و کیفیت بالای هنری تأکید داشت بلکه رقابت را نیز امر مهمی میدانست. با تشدید رقابت برخی گروههای کُر شروع به جذب موسیقیدانهای حرفهای کردند و دیگر به فکر پیدا کردن آماتورها نبودند. استفادهی فزاینده از موسیقیدانهای حرفهای در گروههای کُر یکی از عوامل افول آماتور بودن در موسیقی بود و موجب افت جایگاه موسیقی در آموزش یونان نیز شد.
افلاطون
در آرمان شهر افلاطون (تقریباً ۴۲۷ – ۳۴۷) بر آموزش و هنر تأکید بسیاری شده و نظام آموزشی مد نظر او شامل موسیقی و ژیمناستیک میشود. پرداختن به این دو فعالیت به کودکان کمک میکند به درک درستی از زندگی آرمانی در جامعهی هلنیستی برسند و خود را آمادهی مشارکت فعال در این جامعه کنند. همانطور که افلاطون میگوید مسابقات ژیمناستیک «فضایل مدنی شهامت نظمیافته، کنترل نفس، همکاری دوستانه و وفاداری به گروه و آرمانهای آن را گسترش میدهند» (جمهوری). معادل یونانی واژه «موسیقی» به مفهوم کلی هنر اشاره دارد و شامل ادبیات، رقص و موسیقی میشود. موسیقی یکی از مؤلفههای مهم برنامه افلاطون برای آموزش شهروندی است و یکی از نوشتارهای او در قالب یک دیالکتیک خیالی میان سقراط (معلم افلاطون) و شاگردش گلاکون[1] ارائه میشود.
وقتی کودکان را به مدرسه میفرستادند دستورات مشخصی به اساتید داده میشد که بیش از تمرکز بر الفبا و موسیقی، بر خوشرفتاری تأکید داشتند. معلمها با دقت بسیار وظیفهی خود را انجام داده و زمانی که پسرها الفبا را یاد گرفته و آمادگی پیدا میکردند که متون کتبی را مانند متون شفاهی درک کنند آثار شاعران برجسته را جلوی خود میگذاشته تا آنها را بخوانند و از بر کنند. اشعاری که میخواندند سرشار از موعظه و داستان، مدیحهسراییها و ستایشنامههایی متعدد دربارهی مردان نیک روزگار بود که میتوانستند الهامبخش این پسران باشند؛ پسرانی که ممکن بود از آنها تقلید کنند و مشتاقانه بخواهند شبیهشان شوند.
اساتید موسیقی از روشهای مشابهی برای القای حس کنترل نفس در جوانان و بازداشتن آنها از اعمال شرورانه بهره میجستند. پس از آن که پسران جوان نواختن لیر را یاد میگرفتند با آثار نوعی دیگر از شاعران برجسته آشنا میشدند. پسران جوان با نواختن لیر این آثار که همان اشعار غنایی بودند را همراهی میکردند و از این طریق ذهنشان با ریتمها و ملُدیها آشنا میشد. بدین ترتیب پسران جوان فرهیختهتر، متعادلتر و هماهنگتر میشدند و در نتیجه میتوانستند در گفتار و کردارشان توانمندتر شوند چرا که ریتم و هماهنگی از جمله ضروریات مراحل مختلف زندگی انسان بهشمار میروند.
ارسطو
ارسطو (۳۸۴ – ۳۲۲ پیش از میلاد) در استاگیرا[2] شهری در بخش یونانینشین تراکیه[3] متولد شد. این فیلسوف یونانی مدرسهای را با نام لوکئوم[4] در شهر آتن تأسیس کرد و به تدریس و تدوین روشهایی برای پژوهش تجربی پرداخت که خود در آنها متبحر بود. آثار ارسطو با عامگرایی افلاطون که در آنها به مفهومسازی دربارهی دورنماهای وسیع و همهجانبهی جامعهی آرمانی میپردازد در تضاد آشکاری قرار داد. ارسطو بر جزئيات متمرکز بود و این مسأله در پژوهشهای مبتنی بر مشاهدات او در طبیعت کاملاً مشهود است.
شکی نیست که قانونگذاران باید بیش از هر چیز به آموزش جوانان توجه داشته باشند چرا که غفلت از آموزش سبب ایجاد خسارت بر قانون اساسی میشود. شهروندان باید به قالبی درآیند که با شکل دولتی که زیر سایهاش زندگی میکنند تناسب داشته باشد. . . .
استفاده از قوای ذهنی یا هنرهای مختلف مستلزم آموزش و یادگیری است. مسلماً بهرهمندی از مزایای این فنون نیز پیش شرطیهایی دارد. از آنجا که کل شهر یک هدف را دنبال میکنند کاملاً روشن است که آموزش باید برای همه برابر و یکسان باشد و همه از آموزش عمومی و نه خصوصی بهرهمند باشند. شرایط نباید مانند امروز باشد که همه فقط مراقبت فرزند خود هستند و آموزشهایی را که از نظر خودشان بهترین هستند را به صورت مجزا برای فرزندانشان فراهم میکنند. آموزش در حوزههایی که از مقبولیت همگانی برخوردار است باید برای همه یکسان باشد. حتی برای یک لحظه نیز نباید فرض را بر آن بگذاریم که هر یک از شهروندان صرفاً متعلق به خودشان هستند چرا که همه به دولت تعلق دارند و هر یک بخشی از دولتند و مراقبت از تکتک آنها از مراقبت همگانی جداپذیر نیست. . . .
شاخههای متعارف آموزش بر چهار قسم است: (۱) خواندن و نوشتن، (۲) ژیمناستیک، (۳) موسیقی و (۴) تصویرگری (که گاهی به موسیقی اضافه میشود). از میان اینها، خواندن و نوشتن و تصویرگری به دلایل مختلف به تحقق اهداف زندگی کمک میکنند و ژیمناستیک نیز حس شجاعت را بر میانگیزد. اما در خصوص موسیقی تردیدهایی وجود دارد چرا که امروز اکثر انسانها موسیقی را برای لذت شخصی پرورش میدهند. موسیقی از همان ابتدا در حوزهی آموزش گنجانده شده بود زیرا همانطور که اغلب میگویند طبیعت، خود ما را ملزم کرده است تا نه تنها خوب کار کنیم بلکه از اوقات فراغتمان هم به بهترین شکل ممکن بهرهمند شویم. در اینجا لازم است یک بار دیگر تکرار کنم که اولین اصل تمامی کنشها فراغت است . . . پس تنها مسألهای که باقی میماند استفاده از موسیقی برای لذت فکری در اوقات فراغت است. همین مسأله خود دلیلی روشن برای معرفی و شکلگیری موسیقی است. در واقع موسیقی یکی از راههای گذراندن اوقات فراغت انسانهاست .
دیدگاههای متأخر اروپاییان درباره آموزش موسیقی
در دوران مختلف هزارهی دوم بیشتر حامیان مالی و اصلی موسیقی، کلیسا و شهرداریها بودند و در این دوران و با گذشت زمان دانشآموزان بسیاری از مزایای آموزش موسیقی بهرهمند شدند. در اواخر دورهی رنسانس عصر روشنگری و انقلاب صنعتی، شاهد افزایش مستمر تعداد تحصیلکردگان موسیقی هستیم. بسیاری از دانشمندان و رهبران فکری آثار مکتوب و ارزشمندی را دربارهی ارزش و ضرورت موسیقی در هر یک از دورههای هزاره دوم ارائه کردهاند.
فرانک هریسون : آموزش موسیقی با هدف تغییر کیش
تغییر کیش یکی از دلایل تاریخی آموزش موسیقی است. این مسأله بهوضوح در رفتارهای فاتحان اسپانیایی در مکزیک مشاهده میشود. اسپانیاییها با اعمال زور فرهنگ خود را جایگزین فرهنگ محلی بومیان کردند و از این طریق سرخپوستان را بیش از پیش مطیع قدرت مدنی و مذهبی خود ساختند.
در سراسر قرن شانزدهم میلادی موسیقی ابزار ارزشمندی بود که در مواجهههای فرهنگی و اکتشافات صلحآمیز در قارهی آمریکا بهکار گرفته میشد. کسانی که وظیفهی آموزش موسیقی را بر عهده داشتند در ابتدا ماهیت جغرافیایی و اجتماعی قلمروی مد نظر را بررسی و تعریف میکردند. پس از آن و در ادامه روش آموزشی را تدوین میکردند که هدف آن تغییر فرهنگ ساکنان قلمرو و نزدیکتر کردن آن به فرهنگ کاشفان اروپایی بود. . . .
دستاوردهای پدرو دوگانت[5] (پیتر از اهالی خنت[6]) در این زمینه بسیار مهم بوده و از خودِ کشف سرزمین، هیچ کم نداشتند. مدرسهای که پدرو در تکسکوکو[7] تأسیس کرد . . . نخستین مدرسهای بود که با هدف تدریس فرهنگ اروپایی به آزتکها[8] طراحی شده بود. پدرو موسیقی را یکی از مؤلفههای مهم برنامه درسی میدانست و بر این باور خود تأکید داشت. موتولونیا[9] در اثرش به نام «تاریخ[10]» از آرنالدو دو باساچیو[11] و خوان کاروی[12] سالخورده در کنار پدرو دوگانت هلندی نام میبرد چرا که هر سه نفر نقشی محوری در آموزش و رواج دادن موسیقی اروپایی در مکزیک ایفا کردهاند.
مارتین لوتر : لوتر و آموزش: مطالعات و روشها
مارتین لوتر در سال ۱۴۸۳ در شهر آیسلبن (آلمان) متولد شد. لوتر به مقام کشیشی منتصب شد و باورهای خداشناسانهی او بیشتر ریشه در الهیاتِ مد نظر کلیسای کاتولیک داشتند. در سال ۱۳۱۷ این کشیش آلمانی اعلامیه خود را که دارای ۹۵ ماده بود را منتشر کرد که نشان از آغاز دورانِ اصلاحات پروتستانی داشت. لوتر عاشق موسیقی بود و فلوت و لوت را با تبحر بسیار مینواخت. او اعتقاد داشت موسیقی تأثیری مثبت بر شخصیت انسان دارد و به همین دلیل آموزش آن را ارزشمند میدانست و معتقد بود مدرسان موسیقی خود باید موسیقیدان باشند. لوتر به موسیقی کلیسایی عمومیت بخشید و بخش عمدهی آثاری که در این جریان به مردم معرفی میکرد از آثار خودش بود. او با این کار تاثیر قابل توجهی بر فرهنگ موسیقی آلمان گذاشت و تمامی مدارسی که تحت تأثیر عقاید لوتر تأسیس شدند موسیقی را در برنامههای درسیشان گنجاندند.
شیطان دشمن بزرگ موسیقی است. موسیقی پادزهری خوب برای وسوسهها و افکار شیطانی است. هر جا که موسیقی رواج داشته باشد شیطان نمیتواند آنجا اقامت گزیند.
موسیقی بهترین منبع فرحبخش برای انسانهای غمگین است و قلبشان را تسکین میدهد، به تپش در میآورد و تازه میکند.
موسیقی همچون استاد نیمهسختگیر مدرسه میماند و انسانها را آرامتر، دلرحمتر، متواضعتر و محتاطتر میکند.
شخصاً همیشه عاشق موسیقی بودهام. کسانی که در این هنر چیرهدست باشند صاحب ویژگیهایی نیک خواهند بود و میتوانند در هر حرفهای استخدام شوند. موسیقی باید در مدارس باقی بماند. اساتید مدارس باید آواز خواندن بلد باشند چرا که در غیر این صورت صدایشان به گوش دیگران راه نخواهد یافت.
موسیقی شادیآور و هدیهی اصیل خداوند است و پیوندی نزدیک با الهیات دارد. شخصاً حاضر نیستم مهارت هر چند اندکم در موسیقی را با چیزی بزرگتر عوض کنم. جوانان باید به صورت مستمر به تمرین این هنر بپردازند. موسیقی جوانان را به انسانهایی نیک و توانمند تبدیل میکند.
من از کسانی که موسیقی را دوست ندارند – از جمله همهی متعصبان خشکِ مذهبی که عادت به ابراز تنفر از موسیقی دارند- خشنود نیستم چرا که موسیقی هدیهای است که از جانب خداوند به ما اعطا شده است و نه انسانهای دیگری که آن را نفی میکنند. پس موسیقی شیطان را طرد و انسانها را شاد میکند. موسیقی باعث میشود انسانها همه خشم، بیرحمی، تکبر و سایر رذایل را فراموش کنند. از نظر من موسیقی در کنار الهیات شایستهی احترام و افتخار است. همهمان دیدهایم که داوود و سایر قدیسان چگونه بر اندیشههای پرهیزکارانهشان جامهی شعر، قافیه و آواز میپوشاندند، چرا که در زمان صلح این موسیقی است که بر همه جا حکم میراند.
امیل ژاک دالکروز : ریتم، موسیقی و آموزش
امیل ژاک دالکروز (۱۹۳۰-۱۸۶۳) فعالیت حرفهای خود در مقام آموزگار موسیقی را از سال ۱۸۹۱ در سوئیس آغاز کرد. ژاک دالکروز از این که آموزش موسیقی آنطور که باید موفق نیست نگران بود و این مسأله را ناشی از رویکردهای چندپاره در حوزهی تدریس این هنر میدانست که مانع از آن میشد تا دانشآموزان به درک درستی از روابط میان وجوه مختلف موسیقی با یکدیگر دست یابند. ژاک دالکروز با هدف ارائهی یک روش تدریس جامعتر، برنامهای درسی را طراحی کرد که بر مبنای سلفژ، بداههپردازی و یوریتمیک[13] -که خود آن را ابداع کرد- بنا شده بود. این آموزگار موسیقی خویشتن آگاهی و رشد خویشتن را از جمله مزایای تدریس موسیقی به روش یوریتمیک میدانست.
پیشرفت جوامع انسانی به سطح آموزشی وابسته است که در اختیار فرزندانشان قرار میگیرد. یک بار دیگر تأکید میکنم که اگر تصمیم بر آن است که سلیقهی موسیقایی حق انحصاری اقلیت تحصیلکرده نباشد و واقعاً به قلب همهی مردم نفوذ کند، موسیقی به واقع باید در مدارس تدریس شود؛ درست همانطور که شاهد آموزش علوم و اخلاقیات در این نهادها هستیم.
کاملاً واضح است که مذهب دیگر آن عامل انگیزهبخشی نیست که مدرسان را تشویق میکرد تا مانند گذشته جایگاهی خاص را در طرح آموزش همگانی به مطالعات موسیقی اختصاص دهند. بسیاری از خود میپرسند چرا مدارس همچنان به تدریس آوازخوانی ادامه میدهند در حالی که فرصتی برای ارائهی این دستاوردها در روزگار ما – در کلیساها یا تعطیلات غیرمذهبی یا برنامههای تفریحی وجود ندارد که توانمندیهای کسب شده در این کلاسها را به نمایش بگذارند و از آن به مثابه کمک یا مکملی ریتمیک برای دورههای ژیمناستیک بهره ببرند! این افراد که تدریس موسیقی در عصر حاضر را فاقد هر گونه هدف عملی و اخلاقی میدانند بهانههای لازم را برای حذف مطالعات موسیقی و اهمیت قائل نشدن برای این امر، در دست دارند. در واقع، این افراد صرفاً در خدمت راضی کردن بازرسانی هستند که بهصورت سالانه از مدارس دیدن میکنند. اما همین افراد اگر به خود زحمت داده و دربارهی این مسأله تأمل کنند به این نتیجه میرسند که یادگیری موسیقی میتواند و باید با در نظر گرفتن اهدافی بسیار مشخص، عملی و اخلاقی انجام شود و بر همین اساس باید بیشترین تلاشمان را برای ترغیب و تشویق دستاندرکاران به این حوزه و تدریس موسیقی بهکار ببندیم.
کتاب آموزش موسیقی ترجمه شهاب جعفری
پانوشت:
[1] Glaucon
[2] Stagira
[3] Thrace
[4] Lyceum
[5] Pedro de Gante
[6] Peter of Ghent
[7] Texcoco
[8] Aztecs تمدنی در آمریکای مرکزی و مستقر در مکزیک – م.
[9] Motolinia
[10] Historia
[11] Arnaldo de Basaccio
[12] Juan Caro
[13] Eurythmics مجموعهای از حرکات که کودکان را، از طریق حرکات فیزیکی، به درکی مشخص از مفاهیم و عناصر موسیقی میرساند – م.