با پایان یافتن جنگهای صدساله و شکست فرانسه، مناطق دوکنشین بورگاندی، که دی جنگ علیه فرانسه با انگلستان متحد شده بودند و به پیروزی آنها کمک کرده بودند، از تحت حاکمیت بودنِ فرانسه خارج شدند. این استقلالِ هرچند کوتاه مدت، دورهای را در تاریخ موسیقی اروپا رقم زد که منجر به پیشرفت سریع و نسل به نسل موسیقیدانان در آن ناحیه شد. این دوره و پیشگامیِ موسیقیدانان در این ناحیه، در مدت زمان کمی حامیان متمول خود در دیگر نقاط اروپا، از جمله ایتالیایِ مترقی را به خود جدب کرد و پیشرفت و ترقی موسیقی در قرن شانزدهمِ ایتالیا و آلمان و اتریش (سرزمینهای آلمان و اتریش در گذشته جزئی از امپراطوری روم مقدس بودند) را نیز منجر شد. از آهنگسازانِ بهنامِ این دوره – نخستین قدمِ پس از قرون وسطی که به مکتب بورگاندی مشهور است – میتوان به جان دانستبل، گیوم دوفی، ژیل بنشوآ، آنتوان بونوآ و یوهان اکِگِم اشاره کرد. نوشتهی پیشِرو به «یوهان اوکگم» میپردازد.
از تولد تا مرگ | یوهان اوکگم
همانند بیشترِ همعصرانش در رنسانس اولیه، تاریخ دقیق تولد او مشخص نیست. در کتب تاریخ سال تولدش را بین 1410 تا 1425 در نظر گرفتهاند. برای تاریخ عقبتر که همان 1410 باشد، به نسب 1425 شواهد بیشتری وجود دارد که البته همچنان بسیار اندک و نامطمئن هستند. از جمله آنها اینکه او در قطعهای که برای بنشوآ و در رثای او نوشت در سال 1460، به اینکه از او درسهایی گرفته است اشاراتی داشته و نیز میدانیم که در تاریخ 1425 بنشوآ از شهر زادگاه اکِگِم رفتهاست. این به ما این نکته را میرساند که او احتمالا باید در هنام بودن بنشوآ در آنجا 15 سال سن داشته باشد که با تاریخ اولی یعنی 1410 تطابق میکند و امکان اینکه او درسی از بنشوآ گرفته باشد را نیز میسر میسازد. از طرفی در متنی دیگر در سالهای بعد از مرگش به این اشاره شده است که او قبل از مرگش بسیار پیر شده بودهاست که مجددا با تاریخ تولدش در 1410 تطابق بسیار بیشتری دارد. با اینجال اما همانطور که گفته شد نمیتوان به قطع درباره تاریخ تولد او نظر داد و تمام اینها به حدس و گمان میمانند.
اکِگِم، در شهر هایناو به دنیا آمد و همانجا هم تربیت های اولیه خود را دید و بزرگ شد. سپس دوره کوتاهی را در آنتوِرپ گذراند، جایی که احتمال میرود اولین آموزشهای موسیقایی خود را دیده باشد. نظریهپردازان بر این باورند که او در کلیسایِ جامعِ بانویِ ما و هنگامی که آنجا مشغول خدمت بوده است اولین تجربههای موسیقیاش را داشتهاست و نیز میدانیم که از سال 1443 در آنجا به عنوان خواننده آوازهای تصنیف شده (و نه آوازهای مذهبی تثبیت شده مانند آوازهای گرِگوریایی) خدمت میکردهاست. او بین سالهای 1446 تا 1448 را در مولین و نزد شارل اول دوک بوربون به عنوان خواننده و آهنگساز خدمت میکرد. در این سالها او اولین کسی است که نامش در دفاتر به عنوان خواننده و آهنگساز در دربار سادل اول دوک بوربون و در مولین به ثبت رسیده است. از سال 1451 به پاریس عزیمت کرد و به عنوان استادِ کُر در گروه موسیقیدانانِ دربار فرانسه خدمت کرد و از سال 1465، در همان موقع که به عنوان خزانهدار در کلیسایِ سن مارتین واقع در شهر تور خدمت میکرد،رهبری گروه کر کلیسای پادشاه را نیز بر عهده گرفت. اُکِگِم دورهای چهل ساله را در خدمت دربار فرانسه بود و به در این مدت به سه پادشاه خدمت کرد. او سرانجام در سال 1464 ردای کشیشی بر تن کرد و تا انتهای عمر خود نیز بجز زمانهایی که به سفرهایی از طرف دربار به سوی اسپانیا میرفت از محل زندگی خود فاصله نگرفت.
اوکگم برخلاف آهنگسازانِ همعصر و نیز یک نسل پیش از خودش، سفرهای زیادی نداشت. این مسئله باعث شد که برخلاف دوفِی، فضای کارهایش از تنوع کمتری برخوردار باشد و به اصطلاح، رنگ و بوی جهان میهنیِ کمتری داشتهباشد. آهنگسازان دیگر با دیدار از کشورهای دیگر خصوصیات موسیقی آنجا را وارد کارهایشان میکردند و در کارهایشان از تنوع بیشتری بخوردار بودند اما اُکِگِم اینطور نبود و تنها زمانهایی به زادگاه خود میرفت و با دیگر بزرگان آن عصر مثل بونوآ و بنشوآ دیدار و گفتگو میکرد.
بنظر میرسد که او درسهای موسیقیاش را از بنشوآ گرفته باشد و یا حداقل رابطه ای نزدیک با او داشته و در خلال این روابط چیزهای بسیاری از بنشوآ یاد گرفته باشد. از طرفی او را معلم بزرگ دوران خودش هم به شمار آورده اند. از این رو میتوان او را پل ارتباطی بین مکتب بورگاندی و آهنگسازان نسل بعدیِ هلند مثل اُبرِشت و ژُوسکَن به حساب آورد. یوهان اُکِگِم سرانجام در سال 1497 از دنیا رفت و در رثای او، بنا به سنت دیرین آن زمان، اشعار و موسیقیهایی سروده و تصنیف شد که از آن میان مهمترین آنها، قطعهای است که ژوسکن دوپره برای وی ساختهاست. اجرایی از این مرثیه را میتوانید در زیر ببینید
میراث | یوهان اوکگم
یوهان اوکگم را بیشتر بخاطر مَسهایش تقدیر میکنند. او در موسیقیاش ابداعاتی داشت که پایه گذار برخی از سنت های موسیقی غرب در سالیانِ پس از خودش بود. بطور مثال او برخلاف دوفِی، که کادانسهایش از ابتدای جملات بعدی اش کاملا منقطع و جدا بودند، اولین کسی بود که ریشه این تکنیک که کادانسها بر روی اولین نت ابتدای جمله ها محو شوند را در بطن موسیقی اروپا کاشت. این شیوه بعدا بسیار مورد استفاده قرارگرفت و به یک سنت در آهنگسازی اروپا بدل شد. او همچنین به گمانی اولین رکوئیم موجود در تاریخ موسیقی را نوشتهاست. رکوئیم او که البته تنها رکوئیماش هم هست، از زیباترین آثارش است و در کنار چند مس دیگرش از شاهکارهای موسیقی قرن پانزدهم به شمار می آیند.
از جمله آثار مهم او که نبوغ وی را نشان میدهد مس پرولاتیونوم است که در آن از تکنیک کانن مِنشورال استفاده کردهاست. به این ترتیب که به جای چهار خط صدایی، دو خط نوشته شدهاست، اما هر خط توسط دو صدا، و در دو متر متفاوت خوانده میشود. بنا بر آنچه اکگم نوشته است، درجایی کخ صدای سوپریوس یا همان سُپرانو ملودی را در وزن دوتایی میخواند، صدای کنتراتنور آلتوس یا همان آلتو، آن ملودی را در همان لحظه در وزن سه تایی میخواند. کانُنی با این ساختار، نتیجهاش کندتر بودنِ خط آلتو در خوانش ملودی، یا از منظری دیگر، نتیجه اش یک همیولایِ با کشش زمانیِ بسیار بالا خواهد بود (هر سه نت از سُپرانو بر روی دو نت از آلتو واقع میشوند). البته این کانن تنها تا انتهای خوانش عبارت kyrie (در اولین موومان) ادامه پیدا میکند و پس از دو گروه از هِمیولاهایِ ایجاد شده بین سُپرانو و آلتو، کشش نتهای دو صدا برابر میشوند و به کاننی با فاصله ورود در سه میزانِ دو ضربی بدل میشود. در باقی موومانها هم همین تکنیک بکار رفته است با این تفاوتن که رفته رفته در هر موومان به موومانِ بعدی، فاصله صدایِ کانن افزایش پیدا میکند و از اونیسون در اولین موومان به چهارم در موومانهای آخر میرسد. مس پرولاتیونوم را نقطه اوج کارهای اکگم میدانند و حتی برخی نظریه پردازان از آن به عنوان یکی از برترین آثار پلیفونیک و کنترپوانتیکِ قرن پانزدهم یاد میکنند.
کتابشناسی
تاریخ موسیقی غرب، پالیسکا/برکهولدر/جِیگراوت، ویراست هشتم، ترجمه کامران غبرایی
تاریخ موسیقی غرب، پالیسکا/برکهولدر/جِیگراوت، ویراست نهم، ترجمه ایرج بلهری
تاریخ مختصر موسیقی آکسفورد، جرالد اَیبرِهِم، ترجمه ناتالی چوبینه