پیدایش باله
باله یکی از مشهورترین و شناختهشدهترین سبکهای رقص در جهان است. تاریخچه و پیشرفت باله چیزی است که در طول زمان تکامل یافته و تا به امروز ادامه داشته است.
باله اولینبار در قرن چهاردهم در فرانسه و ایتالیا شروع شد. این رقص، معمولا در کاخهای سلطنتی به عنوان جشن تولد یا ازدواج افراد قدرتمند مانند شاهزادهها برگزار میشد.
مدل رقص باله در این دوران متفاوت بود. حرکات رقص با استفاده از کف پای صاف انجام می شد و به صورت ردیفی در صفهای منظم، در سالن رقص اجرا میشد، و متفاوت از آنچه به صورت امروزی که بالرینها اکثرا روی پنجه پا حرکات خود را به نمایش میگذارند، به اجرا در میآمد.
در دهه 1400 میلادی، باله به یک رویداد اجتماعی تبدیل شد. بسیاری از افراد با نفوذ سعی کردند حرکات رقص را یاد بگیرند.
پس از مدتی، رقصهایی که در سالنها برگزار میشد، فضای هیجانانگیزتری داشت و اجراکنندگان از ماسک، لباس مخصوص و لوازم جانبی دیگر استفاده میکردند. زنان کلاه گیسهای بزرگ و لباسهای تنگ میپوشیدند، در حالی که رقصندگان مرد باله لباسهای تنگ و لباسهای سبکتر میپوشیدند تا آزادی حرکت بیشتری به آنها بدهند.
موسیقی باله
باله همیشه تداعی کننده رقص است، اما همچنین بستر بسیار خوبی برای به اجرا درآوردن، و ساختن قطعات موسیقی در انواع فرمهای کلاسیک است.
موسیقی باله، گاهی اوقات صرفا برای رنگآمیزی آنچه روی صحنه میگذرد استفاده میشود، و گاهی به تنهایی به عنوان اثری مستقل و درخشان، به اجرا در میآید. موسیقی باله اکثرا به صورت قطعاتی ارکسترال نوشته و اجرا میشود، تا رقص و نمایش روی صحنه را همراهی و تکمیل کند.
موسیقی باله از دوران قدیم تا تعریف امروزی آن، دچار دگرگونیهای زیادی شده است، یا بهتر است بگوییم به تکامل رسیده! با تغییر و تحولاتی که در فرمهای گوناگون رقص و همچنین تغییرات چشمگیر، در فرم موسیقی که به وجود آمده، این شاخه همواره دستخوش تغییر و رشد بوده، و کماکان این روند ادامه دارد.
تکامل باله و درخشش در عصر باروک
باله در قرن پانزدهم در دربار پادشاهان فرانسه، ترکیبی بود از رقص و آواز و موسیقی و سرگرمیهای مد نظر پادشاهان. اما در دوران سلطنت هنری چهارم باله جنبه دراماتیک پیدا کرد و پس از گذشت چندین سال، در دوران لوئی سیزدهم باله در غالب اجراهای کمدی و سرگرمکننده ارائه میشد.
در دوران سلطنت لوئی چهاردهم و همچنین ظهور آهنگساز مشهور فرانسوی، ژان باتیست لولی، اپرای فرانسوی پایهگذاری شد. او به کمک نویسنده و نمایشنامهنویس بزرگ آن دوران، ژان باتیست پوکلَن مولیِر، و همچنین طراح رقص، پیِر بوشام، این امر را محقق کردند.
یکی از این تلاشهای موفق، بالهای بر اساس نمایشنامه “تازه به دوران رسیده” که در سال 1670 به اجرا درآمد، در این اجرا ارکستر، قطعاتی در فرم کنسرتو و سرناد و دیگر فرمهای معمول آن زمان مینواختند، که نقشی نو و مهم در همراهی باله ایفا میکردند.
باتیست لولی، نوآوری دیگری در قالب موسیقی باله پدید آورد که با اقتباس از رسیتاتیوهای ایتالیایی به زبان فرانسه، باله تراژدی را به نمایش گذاشت.
در این فرم رقص سهم بیشتری داشت، و موسیقی در فواصل مشخص نقش خود را ایفا میکردند.
از نمونههای موفق این اجراها به “کادموس و هرمیون” که در سال 1673 به اجرا درآمد، میتوان اشاره کرد.
در ادامه هنرمندان دیگری مانند آندره کامپرا، در این سبک آثاری را به اجرا درآوردند و پس از تثبیت حدودی این فرم، این ژانر را اپراباله نامیدند. این سبک در قرن هجدهم با ابتکارات و نوآوریهای دیگری از رامو، آهنگساز مشهور فرانسوی، به اوج خودش رسید.
تا قبل از ابداعات لولی و دیگر آهنگسازان، موسیقی در باله حکم پیشزمینهای برای رقصها و پانتومیمها داشت، و در قرن هفدهم و هجدهم، موسیقی در این ژانر، جایگاه خودش را پیدا کرد و باعث شد آهنگسازان ایدههای خوب خودشان را در این فرم خرج کنند.
باله در دوران کلاسیک
در این دوران، رقصندههای زن، شکوفایی بیشتری داشتند، نوع لباسهایشان نسبت به قبل، برای آزادی عمل بیشتر، سبکتر شده بود و برای اولین بار در رقصهایشان از حرکات پرشی بهره میبردند. با پرشها و پیچ و تابهای هوایی که به این رقص اضافه کرده بودند، مورد استقبال و محبوبیت بیشتری قرار گرفت.
رقصندگان معروف باله، مانند ماری سال، حتی دیگر از کلاهگیسهای مخصوص بهره نمیبرند و لباس های سبکتری میپوشیدند، که این امر، جرقه یک انقلاب فمینیستی را در جامعه رقص رقم زد. در سال 1789 سلطنت در جریان انقلاب فرانسه سرنگون شد و بسیاری از موسسات سلطنتی از جمله آکادمی سلطنتی رقص تعطیل شدند. با این حال، باله در قلب و روح رقصندگان زنده ماند و بیشتر به صورت اجراهای زیرزمینی روی صحنه میرفت.
یکی از قطعات بهجا مانده از آهنگسازان دوران کلاسیک در این فرم، اثر بتهوون است که در سال 1801، به سفارش سالواتوره ویگانو، مبتکر سبک کورودرام، بالهای به نام Die Geschöpfe des Prometheus (The Creatures of Prometheus) مخلوقات پرمتئوس تصنیف کرد.
این اثر امروزه به ندرت اجرا میشود، اما از آثاری است که مربوط به دورهی میانی کاری بتهوون است، که بین سالهای 1801 و 1815 نوشته شده. یکی از دلایلی که خیلی این اثر به موفقیت نرسید، سنگین بودن حجم موسیقی به نسبت رقص و حرکاتی که برای آن طراحی شده بود، میتوان اشاره کرد. بتهوون هم عدم موفقیت خود را به همین علت میدانست، اما این اثر، در دو سال اول، 23 بار به اجرا درآمد.
باله در دوران رمانتیک
در دوران رمانتیک باله به فرمی شناخته شده تبدیل شد، خصوصا در روسیه بنا به وجود ادبیات غنی و نمایشنامهها و رمانهای درخشان و با ارزشی که نویسندگان برجسته آن دوران مینوشتند، فرصتهای پرشماری به آهنگسازان روس میداد که در این فرم که به تثبیت رسیده بود، خودنمایی کنند. آهنگسازان شاخص و برجستهای در این فرم قطعات شناخته شده و با ارزشی در کارنامه کاری خودشان بجا گذاشتند، آهنگسازانی نظیر؛ چایکوفسکی، استراوینسکی، پروکفیف، دارگومیژسکی و…
در این بین نباید از نام سرگئی دیاگیلِف غافل ماند. او یکی از بنیانگذاران باله روسی شناخته میشود. با سازماندهی نمایشگاهها و انتشارات هنری، و همکاری با آهنگسازان درجه یک و مطرحی چون دبوسی، راول، استراویسنکی، پروکفیف، اشتراوس و… توانست این شاخه را بیش از پیش رونق دهد و به اوج و شکوفایی برساند.
شاید اولین نام و اولین بالهای که همه در ذهنمان پس از شنیدن این کلمه پدیدار میشود، باله دریاچه قو، از آثار برجسته چایکوفسکی باشد که در سال 1876 ساخته شده. اما حقیقتی که شاید کمتر درباره آن شنیدهایم، این است که خودش از این اثر راضی نبوده و آن را اثری جدی و با ارزشی محسوب نمیکرد! اما امروزه یکی از شناخته شدهترین بالههای تمام ادوار محسوب میشود، و علاوه بر آن یکی از بالههایی است که اکثر رقصندگان با دیدن آن به این نوع رقص و اجرا علاقه پیدا کردند، و یکی از قطعاتی است که کماکان در گوشه و کنار جهان به اجرا درمیآید. چایکوفسکی، علاوه بر باله دریاچه قو، باله زیبای خفته و فندقشکن را نیز به سرانجام رساند اما میان آنها باله فندقشکن سومین و آخرین تجربه او در این فرم بود، و به دلیل ابداعات فراوانی که توسط ماریوس پتیپا، طراح برجسته رقص باله، در آن پدید آورده بود، و همچنین موسیقی خاص آن مورد استقبال بیشتری قرار گرفت.
باله در قرن بیستم
یکی دیگر از شناختهشده ترین بالهها، آئین بهار یا همان پرستش بهار است که توسط ایگور استراوینسکی در سال 1913 در پاریس به اجرا درآمد و یکی از ناموفقترین تجارب او در این زمینه بود. در اولین اجرا مخاطبان استقبال چندانی از این نوع باله نکردند، چون برطبق عادت به موسیقیای عادت داشتند که ملودیک محور، هارمونیهای آشنا و چهارچوبمدار، ریتمهای مشخص و معمول را دارا باشد، اما در این اثر خبری از هیچکدام نبود! تاکید بسیار بر ریتمهای غیر معمول، مدلاسیونهای ریتمیک فراوان، مدل اجرا و پرفورمنس دلهرهآور رقصندهها، سازبندی بسیار گسترده و وسیع، چیزی نبود که در اولین اجرا مورد توجه قرار بگیرد.
این باله سال بعد مجددا در پاریس اجرا رفت و اینبار در کمال تعجب، مخاطبان با دید باز و وسیعتری این اثر را دنبال کردند و در آخر مورد استقبال شدیدی، برخلاف اجرای سال قبل خود قرار گرفت. پس از این اجرای موفق که چندین دقیقه مورد تشویق حضار قرار گرفته بود، این قطعه نمونه و سرمشق بسیاری از آهنگسازانی شد که قصد ساخت موسیقی مدرن داشتند و این روند همواره حفظ شده و کماکان بررسی و آنالیز این قطعه برای بسیاری از آهنگسازان جوان توصیه میشود.
جمعبندی
باله طبق تعریف خود، به همان اندازه که یک هنر موسیقی است، یک هنر تجسمی نیز محسوب میشود. اجراهای آثار چایکوفسکی به شدت بصری هستند، و زمانی موسیقی این اثر تاثیرگذار میشود که نمایش را روایت کند. و به همین دلیل آثاری که بیشترین ارتباط و ترکیب را باهم دارند، اجراهای موفقتر و ماندگارتری از خود بجا میگذارند. بنابراین، اگر فرصتی برای دیدن اجرای زنده باله دارید، بدون شک در انتخاب آن شک نکنید و تجربه لذتبخشی از ترکیب موسیقی و هنرهای تجسمی نصیبتان خواهد شد! در نهایت این فرم یکی از فرمهای تاثیرگذار در موسیقی و رقص تلقی میشود، و آثار درخشان زیادی در این فرم توسط آهنگسازان و کارگردانان به اجرا درآمده که در نهایت با چند نمونه از آنها آشنا خواهیم شد. شنیدن نسخههای صوتی این آثار هرچند تجربه ناقصی به ما میدهد، اما کماکان شنیدنشان خالی از لطف هم نیست.
- Sergei Prokofiev – Romeu & Juliet
- Igor Stravinsky – Petrushka
- Igor Stravinsky – Firebird
- Maurice Ravel – Daphnis et Chloe
- Claude Debussy – JEUX (Games)
- Erik Satie – Parade
- Bela Bartok – The Miraculous Mandarin
- Tchaikovsky – The Nutcracker
- Tchaikovsky – The Sleeping Beauty