جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آموزش تئوری موسیقی

teorymusic 6

گام ها

teorymusic 1

فواصل

teorymusic 2

نت‌نگاری و نت‌خوانی

teorymusic 3

فرم در موسیقی

teorymusic 5

هارمونی

teorymusic 4

آکوردشناسی

نت‌نگاری و نت‌خوانی | آموزش تئوری موسیقی

در بین فرهنگ‌های موسیقی مختلف در سرتاسر دنیا، تنها چند فرهنگ وجود دارد که از قدیم به نت‌نگاری آثار موسیقی خود پرداخته‌اند. نت‌نگاری باعث شده بسیاری آثار کهن، امروز برای اجرا یا تفسیر در دسترس ما قرار داشته باشند. در عین حال، نبود نظام نگارش نت باعث نابودی بسیاری از فرهنگ‌های خرد و کلان موسیقی در دنیا شده است. برای ثبت و انتشار آثار موسیقی کلاسیک غربی و ژانرهایی که از دل فرهنگ اروپای غربی زاده شده‌اند، نت‌نگاری با پنج خط حامل، رایج‌ترین ابزار آهنگسازان و نوازندگان است. بر مبنای همین سیستم نت‌نگاری توانسته‌ایم دروس تئوری موسیقی، هارمونی و کنترپوان را به گویاترین شکل ممکن تدوین کنیم. از قرن یازدهم تا اوایل قرن بیستم نیاز به کنار گذاشتن و یا تغییر عمده در نظام نت‌نگاری خطوط حامل حس نشده بود؛ اما از قرن بیستم آهنگسازان خواستار اجرای دقیق‌تر آثار خود توسط نوازندگان شدند. به این منظور نیاز به علائم و نت‌نگاری گرافیکی بیشتر از پیش ذهن نظریه‌پردازان را مشغول کرد. اما قبل از این که به رپرتوار مدرن در موسیقی کلاسیک غربی برسیم، باید نظام نت‌نگاری رایج را فرا بگیریم. هنوز هم این نظام بیشترین کاربرد در آهنگسازی موسیقی پاپ، راک، جَز و کلاسیک را دارد.با استفاده از نظام نت‌نگاری خطوط حامل می‌توانیم ریتم، اسم نت، دینامیک، افزایش و کاهش سرعت را به آسانی نشان دهیم. شاید نقدی که همیشه به این سیستم وارد بوده، ناتوانی آن در نشان دادن آگوگیک باشد.

نت‌نگاری برای اهالی موسیقی، مانند زبان است برای اهل ادبیات. از قرن یازدهم روند تکامل نت‌نگاری در موسیقی کلاسیک آغاز شده است و از اواخر قرن نوزدهم، بسیاری از فرهنگ‌های غیرغربی برای نگارش و اجرای موسیقی خود از این روش استفاده کرده‌اند. در وبسایت ایران‌موزیکولوژی به بررسی تعاریف پایه‌ای برای نت‌خوانی و در ادامه به آموزش تئوری موسیقی خواهیم پرداخت.

در ادامه با مهم‌ترین عناصر خوانش موسیقی آشنا خواهیم شد. 

ضرب و میزان

مثال‌های زیر این دو مفهوم را به خوبی نشان می‌دهند. در هر مثال، صداهایی در پی هم شنیده می‌شوند که به هر کدام از صداها ضرب یا پالس گفته می‌شود. ضرب‌ها معمولا در گروه‌های دوتایی، سه‌تایی و چهارتایی قرار می‌گیرند که به آن میزان‌ گفته می‌شود.

میزان‌نما

در نت‌خوانی، یکی از اولین عناصری که به چشم‌مان می‌خورد میزان‌نما است. عدد بالایی نشان‌دهنده ضرب‌های هر میزان و عدد پایین از ارزش زمانی هر ضرب نشان دارد.

2 4120

دو ضرب در هر میزان

میزان سه چهارم

سه ضرب در هر میزان

4 4120

چهار ضرب در هر میزان

ریتم | آموزش تئوری موسیقی

با درک مفهوم میزان و ضرب، از مفاهیم کلی در موسیقی، می‌توانیم آموزش تيوری موسیقی را آغاز کنیم. از چند علامت برای نشان دادن کشش زمانی صداها استفاده می‌شود. کار خود را با علامت دوضربی، سه‌ضربی و چهارضربی آغاز می‌کنیم.

نت گرد

چهار ضرب

redonda

نت سفید 

دو ضرب

blanca

نت سیاه

یک ضرب

نت سیاه

به رابطه بین ارزش زمانی علائم مختلف توجه کنید:

هر نت گرد:

redonda

به دو نت سفید تقسیم می‌شود و هر نت سفید:

blanca
blanca

به چهار نت سیاه تقسیم می‌شود

نت سیاه
نت سیاه
نت سیاه
نت سیاه

بنابراین هر علامت، نصف ارزش زمانی علامت قبلی را داراست.

با استفاده از این علائم، نمونه‌ای موسیقایی را بررسی کنیم. خطوط عمودی(خطوط میزان) نت‌ها را در میزان‌ها گروه‌بندی می‌کنند تا به خوانش نت، سرعت ببخشند. به ازای هر ضرب، صدای یک ساز کوبه‌ای به گوش می‌رسد و فلوت نت‌های نوشته شده را اجرا می‌کند. توجه کنید که چطور یک نت سفید دو صدای کوبه‌ای را به خود اختصاص می‌دهد، نت سیاه شامل یک صدای کوبه‌ای و نت گرد، چهار صدا را به خود اختصاص می‌دهد.

خط اتحاد و نت نقطه‌دار

تا اینجای کار با علائمی آشنا شده‌ایم که کشش یک‌ضربی، دوضربی و چهارضربی را به ما نشان می‌دهند. ولی علامتی هست که بتوان کشش سه ضربی را با آن نشان داد؟

علامتی به خصوص برای هر کشش زمانی وجود ندارد ولی با استفاده از «نقطه» و «خط اتحاد» می‌توان همه‌ی کشش‌ها را تعریف کرد.

رسم یک نقطه در سمت راست یک نت، به اندازه‌ی نصف ارزش زمانی نت، به کشش کلی آن اضافه می‌کند. برای مثال، اگر نقطه‌ای را به یک نت سفید اضافه کنیم، که کشش آن در حالت عادی دوضرب است، یک نت سه‌ضربی خواهیم داشت ( نصف 2 به علاوه‌ی 2). ببینیم ارزش زمانی علائمی که می‌شناسیم با نقطه چه‌قدر می‌شود. | آموزش تئوری موسیقی:

redondapunto

شش ضرب (۴ + ۲)

سفید نقطه دار

سه ضرب (۲ + ۱)

negrapunto

یک و نیم ضرب (۱ + ۱/۲)

هدف خط اتحاد هم مشابه نقطه‌گذاری است. با استفاده از خط اتحاد بین دو نت، ارزش زمانی نت دوم به نت اول، اضافه‌ می‌شود. برای مثال، اگر یک نت سیاه را با خط اتحاد به نتی سفید وصل کنیم، نتی با کشش زمانی سه‌ضربی خواهیم داشت.

مثال موسیقایی زیر به خوبی استفاده از سفید نقطه‌دار و خط اتحاد بین نت سیاه و سفید را نشان می‌دهد. صدای ساز کوبه‌ای برای هر ضرب به صدا در می‌آید و فلوت نت‌های نوشته شده را اجرا می‌کند. به این نکته توجه کنید که ریتم حاصل از هردو روش، یکسان خواهد بود.

سکوت

در موسیقی، سکوت به اندازه‌ی صداها اهمیت دارد. سکوت را در تئوری موسیقی چگونه نت‌نگاری می‌کنیم؟ ما سکوت را با علائم سکوت نشان می‌دهیم. برای تمام علائمی که ارزش زمانی صداها را نشان می‌دادند معادلی برای نمایش سکوت وجود دارد. در جدول زیر، کشش نت‌ها و سکوت‌های هم‌ارزشان نمایش داده شده است.

نت گرد

redonda
sredonda

نت سفید 

blanca
sblanca

نت سیاه

نت سیاه
snegra

ارزش‌های زمانی کوچکتر از یک ضرب

کوچکترین تقسیم زمانی که تا بدین جای کار با آن مواجه شده ایم مربوط به نت سیاه است که معادل یک ضرب دیرند دارد.برای نت های کوتاه تر علائم دیگری وجود دارد.

اینجا با علائمی آشنا می شویم که به ترتیب، به اندازه ی نیم ضرب و ربع ضرب دیرند دارند.

چنگ

علامت نت چنگ که ارزش زمانی آن برابر با نیمی از نت سیاه است

corchea

دولا چنگ

علامت نت دولاچنگ ارزش زمانی آن برابر با یک چهارم نت سیاه است

semicorchea

متصل کردن دم نت های چنگ و دولاچنگی که در یک ضرب قرار می گیرند- به منظور تسهیل نت خوانی- رواج بسیاری دارد.

corcheas unidas
semi unidas

به مثال پایین نگاه کنید. توجه کنید که چطور چنگ ها و دولاچنگ ها به هم متصل شدهاند.

با استفاده از چنگ و دولاچنگ به ترکیب‌های ریتمیک متنوعی می‌توانیم دست پیدا کنیم. لازم است قدرت تشخیص این ترکیب‌ها را پیدا کنیم. شکل‌های پایین برخی از مهمترین ترکیب‌های ریتمیک چنگ و دولاچنگ را به نمایش می‌گذارند.

سکوت‌های چنگ و دولاچنگ

در تئوری موسیقی علائمی برای نشان دادن سکوت های چنگ و دولاچنگ هم موجود هستند.

چنگ

corchea

سکوت چنگ

scorchea

 دولا چنگ

semicorchea

سکوت دولا چنگ

ssemicorchea

مثال‌های زیر، ترکیب‌های رایج سکوت و نت با استفاده از چنگ و دولاچنگ را نشان می‌دهند.

تریوله

تا اینجای کار فقط با ریتم‌هایی سروکار داشته‌ایم که هر ضرب آن‌ها به دو یا چهار قسمت تقسیم میشوند. با این حال، به وسیله‌ی تریوله، امکان تقسیم یک ضرب به سه قسمت هم وجود دارد. با قرار دادن عدد سه بالای گروه نت، می‌توانیم تریوله تشکیل دهیم. به مثال دوم توجه کنید: می‌توانیم با اتصال دو چنگ تریوله، یک نت سیاه درون تریوله تشکیل دهیم.

triplets 01 1
triplets 02 1

میزان‌نما

تا اینجا فقط از نت سیاه به عنوان نماینده‌ی یک ضرب استفاده کرده‌ایم. با اینحال میتوانیم از هر ارزش زمانی به عنوان واحد ضرب استفاده کنیم. در عدد میزان، عدد پایینی نشان‌دهنده‌ی واحد ضرب است.

unidad

اگر عدد پایینی چهار باشد بدین معنی است که واحد ضرب ما سیاه بوده و اگر عدد پایینی دو باشد به این معنی است که واحد ضرب ما نت سفید است. آیا میدانید عدد هشت کدام نت را به عنوان نماینده در نظر میگیرد؟ مثال‌های زیر نت سفید را مبنا قرار داده‌اند.

متر ساده و ترکیبی

مترهایی که تا اینجا برای آموزش تئوری موسیقی کار گرفته‌ایم همگي در متر ساده بوده‌اند؛ یعني هر ضرب آنها به دو قسمت برابر تقسیم شده است. هر ضرب به دو چنگ تقسیم ميشد. 4/4 در متر در عدد 12 یا 9 ،6 در متر تركیبي، ضربها به سه قسمت مساوي تقسیم ميشوند. متر تركیبي را ميتوانیم با دیدن اعداد توجه كنید. این متر دو ضربي است؛ نتي كه ارزش یك ضرب را 6/8 بالایي متر تشخیص دهیم. به چند مثال از متر تركیبي دارد با سیاه نقطه‌دار نشان داده شده است. این نت مي‌تواند به سه چنگ تقسیم شود. (در مجموع شش چنگ در هر میزان)

خوانش نت‌هاي موسیقایي | آموزش تئوری موسیقی

حالا كه ریتم خواني را یاد گرفته ایم، چطور باید نت هاي موسیقایي را بخوانیم؟ نت ها روي خطوط حامل نوشته ميشوند:

موزیکولوژی

کلید به خطوط حامل هویت می‌بخشد. در مثال پایین از کلید سل استفاده می‌کنیم. کلید سل برای سازهایی که فرکانس‌های بالایی تولید میکنند، مثل ویولن و فلوت، بیشتر رایج است. این کلید روی خط دوم قرار میگیرد و اسم آن خط را «سُل» می‌گذارد. هر نتی که روی خط دوم نوشته شود سل نام می‌گیرد.

G

نتی که در فضای بالا نت «سل» میان خط دوم و سوم قرار میگیرد نت «لا» و نت بعدی که روی خط سوم قرار می‌گیرد نت سی نام دارد. همان‌طور که می‌بینید نت‌ها با روند (دو، رِ، می، فا، سل، لا، سی) روی خطوط یا فظا‌های خالی قرار می‌گیرند.

D

 همچنین با خطوط اضافه می‌توانیم به گستره‌ی بیشتری از زیر و بمی دست پیدا کنیم:

A

برای یادگیری بهتر و به‌خاطر سپردن نت‌ها بهتر است نت‌های روی خطوط و نت‌های میان خطوط حامل را از یکدیگر جدا کنیم:

E

با نکاتی که آموخته‌ایم می‌توانیم یک نمونه را بررسی کنیم. سعی کنید نت‌خوانی ملودی معروف Frere Jacques را دنبال کنید (آموزش تئوری موسیقی):

تمام نت‌هایی که تا به حال آموخته‌ایم روی کلیدهای سفید پیانو قابل اجرا هستند.

خط موسیقی3

پس چه موقع از کلیدهای سیاه در آموزش تئوری موسیقی استفاده می‌کنیم؟

مثالی را بررسی کنیم. کلید سیاهی که بین «دو» و «ر» واقع شده را می‌توانیم به دو طریق نشان دهیم. با عبور از «دو» با علامت «#» و یا با برگشت از «ر» با علامت «b». باقی کلید‌های سیاه هم با همین راه نمایان می‌شوند.

فاصله‌ي بین کلید سفید و کلید سیاه مجاور ان را «نیم‌پرده» می‌گویند. علامت دیز نیم‌پرده نت را بالا (زیرتر) و علامت بمل نیم‌پرده پایین (بم‌تر) می‌کند.

خط موسیقی 1

علائم سرکلید | تئوری موسیقی

وقتی یک قطعه در گامی غیر از «دو ماژور » و «لا مینور» نوشته می‌شود، برای نگارش آن از علائم عرضی احتیاج است. برای راحتتر کردن روند نتنگاری، می‌توانیم علائم عرضی را در ابتداری قطعه قید کنیم که به آن علائم سرکلید گفته می‌شود.

برای مثال، در قطعه‌ی که در گام «ر ماژور» نوشته شده است باید «دو» و «فا» به دفعات، دیز شوند. پس آنها را در علائم سرکلید می‌گنجانیم. وقتی علائم سر کلید به کار می‌روند، تمامی نت‌هایی که در سر کلید دیز یا بمل شده‌اند در طول قطعه نیم‌پرده بالاتر یا پایین‌تر نواخته می‌شوند. مگر آن که علامت بکار، قبل از نت بیاید و تاٍیر علائم سرکلید را خنثی کند.

در ادامه قسمتی از قطعه‌ی مشهور Ode to Joy در «ر ماژور» را خواهیم داشت. توجه کنید که تمام نت‌های «فا» و «دو» دیز شده‌اند.

فواصل در تئوری موسیقی

در موسیقی کلاسیک و مردم‌پسند غربی، از فواصل ملُدیک و هارمُنیک برای آهنگسازی استفاده می‌شود. در کشورهای انگلیسی زبان، برای اشاره به نت‌ها از حروف انگلیسی(A,B,C,D,E,F,G) استفاده می‌شود. در زبان فارسی، حروف فرانسوی موسیقی را به کار می‌بریم: دو رِ می فا سُل لا سی. هر نتی را می‌توانیم مبدأ قرار داده و فاصلۀ آن با نت دلخواه دیگر را اندازه بگیریم. برای مثال اگر نت «دو» را نت اول یا پایه در نظر بگیریم، فاصلۀ آن با نت «رِ» دوم، نت «می» سوم، نت «فا» چهارم، نت «سُل» پنجم، نت «لا» ششم و نت «سی» هفتم خواهد بود. در ادامه به تمامی فواصل در این بخش خواهیم پرداخت.

نام فواصل

به منظور پیدا کردن فواصل، درجات را می‌شماریم. دانستن ترتیب حروف موسیقی برای این کار ضروری است:

نت های موسیقی

به چند مثال زیر توجه کنید:

فاصله در تئوری
فاصله در تئوری
فاصله در تئوری

کیفیت فاصله

همۀ فواصلی که با عدد به آنها اشاره می‌کنیم، هم‌اندازه نیستند. با پیدا کردن تعداد پرده و نیم‌پرده در فواصل، می‌توانیم کیفیت فواصل را تعیین کنیم. برای مثال بین سوم کوچک و سوم بزرگ تفاوت کیفی وجود دارد.

هر کلیدی که روی پیانو انتخاب کنیم با نزدیک‌ترین کلید به خودش نیم‌پرده فاصله دارد.

کیفیت فاصله

برخی از فواصل دوم نیم‌پرده‌ای و بعضی دیگر تمام‌پرده هستند. در مثال پایین، فاصلۀ دوم از نت «دو» به «ر» یک پرده و فاصله از «سی» به «دو» نیم‌پرده است:

کیفیت فاصله 2

این مسأله دربارۀ باقی فواصل هم صدق می‌کند. به همین دلیل لازم است به منظور مشخص کردن کیفیت فواصل، شمارش دقیقی از نیم‌پرده‌ها انجام دهیم.

فاصله دوم

فاصله سوم بزرگ است اگر شامل چهار نیم‌پرده یا دو پرده باشد؛ کوچک است اگر شامل سه نیم‌پرده باشد.

فاصله سوم

فاصله سوم بزرگ (ماژور) است اگر دو نیم‌پرده یا یک پرده را شامل شود؛ کوچک (مینور) است اگر شامل یک نیم‌پرده باشد.
به مثال های زیر توجه کنید:

فاصله چهارم

فاصله‌ چهارم درست است اگر شامل پنج نیم‌پرده باشد؛ افزوده است اگر شامل شش نیم‌پرده باشد.
به مثال های زیر توجه کنید:

فاصله پنجم

فاصله‌ پنجم درست است اگر شامل هفت نیم‌پرده باشد؛ کاسته است اگر شامل شش نیم‌پرده باشد؛ افزوده است اگر شامل هشت نیم‌پرده باشد.
به مثال های زیر توجه کنید:

فاصله ششم

بزرگ است اگر شامل نه نیم‌پرده باشد؛ کوچک است اگر شامل هشت نیم‌پرده باشد.
به مثال های زیر توجه کنید:

فاصله هفتم

بزرگ است اگر شامل نه نیم‌پرده باشد؛ کوچک است اگر شامل هشت نیم‌پرده باشد.
به مثال های زیر توجه کنید:

گام‌ها در تئوری موسیقی

گام چیست؟ در نظام موسیقایی کلاسیک غربی، اُکتاوها به دوازده نغمه تقسیم شده‌اند. به مجموعه‌ای دست‌چین شده از نغمه‌ها گام گفته می‌شود. آهنگسازها با استفاده از نغمه‌های گام آکورد و ملودی می‌سازند.

گام ماژور و مینور

عمدۀ آثار موسیقی ساخته شده از قرن هفدهم بر مبنای گام‌های ماژور و مینور نوشته شده‌اند. چیزی که نوع یک گام را تعیین می‌کند نغمۀ آغاز آن نیست بلکه فواصلی است که برای ساخت آن به کار رفته است. به مثال‌های زیر برای گام ماژور و مینور توجه کنید.

با استفاده از کلیدهای سفید پیانو و آغاز از نغمۀ «دو» می‌توانیم یک گام ماژور اجرا کنیم. بین نغمۀ اول و سوم گام ماژور یک فاصلۀ سوم بزرگ قرار دارد.

گام دو ماژور

با استفاده از کلیدهای سفید پیانو و آغاز از نغمۀ «لا» می‌توانیم گام مینور بسازیم. بین نغمۀ اول و سوم گام مینور یک فاصلۀ سوم کوچک قرار دارد.

چیزی که نوع یک گام را تعیین می‌کند نغمۀ آغاز آن نیست بلکه فواصلی است که برای ساخت آن به کار رفته است.

گام لا مینور

نقش پرده و نیم پرده در گام

گام‌های ماژور بر اساس توالی تمام‌پرده و نیم‌پردۀ زیر نوشته می‌شوند.

گام‌های ماژور بر اساس توالی تمام‌پرده و نیم‌پردۀ زیر نوشته می‌شوند.

پرده و نیم پرده در گام

با استفاده از همین توالی نیم‌پرده‌ها و تمام‌پرده‌ها، و با شروع از هر نغمه‌ای، می‌توانیم یک گام ماژور ایجاد کنیم. در مثال زیر یک گام ماژُر دیگر ایجاد می‌کنیم البته این بار با شروع از نغمۀ «رِ». این گام را «رِ ماژور» می‌نامیم.

ر ماژور گام

چرا در ابتدای خطوط حامل از علائم عَرَضی استفاده می‌کنیم؟ به این نشانه‌ها، علائم سرکلید گفته می‌شود. در مثال قبلی و بعدی، علائم سرکلیدی «فا دیِز» و «دو دیِز» نشان می‌دهد که همۀ نغمه‌های فا و دو دیِز می‌شوند.

مثال: بتهوون از این گام برای نوشتن موومان آخر سمفُنی نهم‌، Ode to Joy، بهره گرفت.

هر گام ماژوری یک گام مینور نسبی دارد. گام مینُر نسبی روی درجه یا نغمۀ ششم گام مینُر آغاز می‌شود. گام‌های نسبی، نغمه‌های مشترکی دارند. در اینجا دو ماژُر و مینُر نسبی‌اش، لامینُر، را مشاهده می‌کنید. از اعداد رومی برای شناسایی درجه‌ها استفاده می‌شود.

لامینور، گام مینور نسبی دو ماژور است. دو ماژور، گام ماژور نسبی لامینور است. گام‌های ماژور نسبی از درجۀ سوم گام‌های مینور آغاز می‌شوند. گام‌های نسبی علائم سرکلیدی مشترکی دارند. مثال:

گام نسبی تئوری موسیقی
گام نسبی

گام مینور

در گام‌های مینور، معمولاً درجه‌های ششم و هفتم دیِز می‌شوند. از آنجایی که دو درجۀ قابل تغییر در گام وجود دارد، به شکل سنتی، سه گونه گام مینور می‌توانیم داشته باشیم.

گام مینور طبیعی

در گام‌های مینور طبیعی، همۀ نغمه‌ها به همان شکلی ظهور می‌کنند که در ماژور نسبی. در نتیجه آن را مینور طبیعی می‌نامند.

گام مینور هارمونیک

دیِز کردنِ درجۀ هفتم گام مینور، بسیار رایج است. گام حاصل یک گام مینور هارمونیک است چرا که درجۀ هفتم بالا رونده، از لحاظ هارمونی برانگیخته است. دیِز کردن آن نغمه باعث می‌شود آکورد دومینانت و دومینانت هفت، روی درجۀ پنجم گام تشکیل شوند.

گام مینور ملودیک

علاوه بر درجۀ هفتم، درجۀ ششم نیز می‌تواند دیِز شود. گام حاصل از آن را مینور ملودیک می‌نامند. هدف اصلی این علامت تغییردهنده، تسهیل کردنِ حرکت ملودی از درجۀ ششم به هفتم گام، و پرهیز از فاصلۀ دوم افزوده‌ای است که با گام مینُر هارمُنیک به وجود آمده‌است.

در تئوری موسیقی، به شکل سنتی، درجه‌های ششم و هفتم در گام مینور ملودیک، در حرکت بالارونده دیِز شده، در حرکت پایین‌رونده بِکار می‌شوند.

در عمل، درجه‌های ششم و هفتم در هردو شکل بالارونده و پایین‌روندۀ گام، تغییر می‌کنند.

مینور ملودیک تئوری موسیقی

گام‌های دیگر در تئوری موسیقی

نغمه‌های گام‌ها علاوه بر سرایش ملودی‌ها، در ساختن آکورد‌هایی که ملودی را همراهی می‌کنند نیز نقش دارند. انواع و اقسام دیگری از مُدها و گام‌ها وجود دارد:

  • گام‌های پنتاتونیک
  • مُدهای گرگوریایی
  • مُدهای کاسته
  • مُدهای تمام‌پرده

هارمونی در تئوری موسیقی

هارمونی(هماهنگی) به توضیح روابط بین آکوردها می‌پردازد. با توجه به پیشینۀ چند قرنی موسیقی کلاسیک، روابط بین آکوردها و حتی بعضی آکوردهای به خصوص، در بعضی فرهنگ‌های غربی رواج بیشتری نسبت به فرهنگ‌های همسایۀ خود دارند. برای مثال در موسیقی کلاسیک اسپانیایی استفاده از آکورد ناپلی و گردش آکورد i-VII-VI-V رواج زیادی دارد؛ بسیار بیشتر از رواج آن در آلمان.

 از قرن نوزدهم آهنگسازان و نظریه پردازان بسیاری شروع به نوشتن دروس هارمونی (تئوری موسیقی) کرده‌اند؛ در ایران کتاب هارمونی والتر پیستون توسط سیاوش بیضایی و کتاب هارمونی روسی دوبوفسکی توسط مسعود ابراهیمی به فارسی ترجمه شده است. مدرسین و آهنگسازان ایرانی هم دست به تألیف کتب هارمونی زده‌اند. نشر نُرتُن کتابی مفصل در باب هارمُنی موسیقی کلاسیک غربی منتشر کرده که برای خوانندگان مسلط به زبان انگلیسی انتخاب بسیار خوبی است.

فرم

«شکل دادن ایده‌ها در بستر زمان» شاید ساده‌ترین تعریف برای فرم در موسیقی باشد. در آهنگسازی موتیف‌ها، تم‌ها، ملُدی‌ها و ساختار هارمونی به فرم در موسیقی هویت می‌بخشند. با بررسی رپرتوار موسیقی کلاسیک غربی و با توجه به زمان انتشار آثار، می‌توان شباهت‌هایی در فرم قطعات یافت. برای مثال در اوایل قرن نوزدهم- زمانی که مکتب اول وین مسیر جدیدی در آهنگسازی موسیقی کلاسیک هموار می‌کرد- فرم «تم و واریاسیون»، « روندو»، « منوئه و ترو» و «سونات» مطرح بودند.  از بررسی یک «پریود چهار میزانی» تا فرم‌ «سونات» در مقیاس بزرگ، بحث‌هایی هستند که در حوزۀ آنالیز فرم قرار می‌گیرند. ایران موزیکولوژی با آنالیز آثاری از باخ، بتهوون، گریگ و دبوسی در این حوزه فعالیت کرده است.
برای مطالعه‌ي بیشتر درباره‌ي فرم در موسیقی کلیک کنید.

4.4/5 - (43 امتیاز)