خسروی آواز ایران، محمدرضا شجریان یکی از خوانندگان محبوب و مشهور موسیقی کلاسیک ایران است. محال است جایی صحبت از موسیقی کلاسیک به میان آید و یادی از استاد محمدرضا شجریان نشود. این هنرمند والامقام که علاوه بر خوانندگی در آهنگسازی و خوشنویسی نیز دستی بر آتش داشته است، نقش برجسته و پررنگی در موسیقی سنتی ایران دارد.
استاد محمدرضا شجریان، خواننده و موسیقیدان خوشقریحه ایرانی، دارای ذوق هنری و صدایی فوقالعاده است که نام و وجودش سبب افتخار ایران و ایرانی است. هوشنگ ابتهاج در جایی در مورد استاد شجریان میگوید: «حافظ اگر زنده بود، شجریان را به هنگام آوازخوانی غرق در بوسه میکرد». همچنین استاد شفیعی کدکنی، شاعر معاصر نیز زبان خود را قاصر از وصف محمدرضا شجریان میداند و در مورد او میگوید: «شجریان بهسان حافظ در شعر و ادبیات فارسی، حافظ در موسیقی ایران است».
استاد شجریان دریچهای از عالم بیانتهای هنر را بر موسیقی ایران گشود و با صدای پراحساس خود بر ارزش هنر افزود. او جدای از هنرش، انسانی شریف، شجاع و میهندوست بود که همواره سعی میکرد در کنار مردم سرزمینش با فهم و آگاهی حضور پیدا کند. محبوبیت او نهتنها به دلیل صدای آسمانی و آثار بینظیرش است، بلکه به دلیل تعهدش نسبت به هنر و مردم نیز هست.
ما در این مطلب قصد داریم معرفی جامعی از این استاد بزرگ موسیقی ایران ارائه دهیم و آثار او را بررسی کنیم. برای آشنایی بیشتر با هزاردستان موسیقی ایران – محمدرضا شجریان – تا پایان همراه ما باشید.
زندگینامه و فعالیت هنری محمدرضا شجریان
محمدرضا شجریان در اول مهر ماه سال 1319 در خانوادهای سنتی و هنردوست در مشهد متولد شد. پدر (مهدی) و پدربزرگ (علیاکبر) او خود صاحبصدا بودند و او خواندن را از همان دوران کودکی آغاز کرد. شجریان تحت تعالیم پدرش که خود صدایی دلنشین و رسا داشت، صدایش را پرورش داد و به یک قاری قرآن تبدیل شد. در ادامه فرازهایی از زندگی استاد آواز ایران را با هم مرور میکنیم.
تولد- سالهای کودکی تا جوانی محمدرضا شجریان
محمدرضا شجریان سالهای ابتدای کودکی خود را در خانوادهای مذهبی و هنرمند گذراند. پدر او صدایی رسا و زیبا داشت که در سالهای جوانی آواز میخواند. خانوادهی مادری او نیز در زمینهی موسیقی و خوشنویسی فعالیت داشتند.
پدر محمدرضا شجریان به دلیل زندگی در محیطی بسته و مذهبی خیلی زود آواز را رها کرد و به قرائت قرآن روی آورد. او تا اواخر عمر خود به سراغ آواز نرفت و به قرائت قرآن پرداخت. مهدی شجریان بهواسطهی قرائت قرآن جایگاه خاصی در شهر خود پیدا کرد و شاگردان زیادی را نیز تربیت کرد که محمدرضا یکی از آنها بود.
محمدرضا شجریان از سنین کودکی (5 سالگی) خواندن را آغاز کرد و پس از ورود به مدرسه در سال 1326 به قرائت قرآن روی آورد. در خاطرات او آمده است که از همان سنین کم در جلسات قرآن در مشهد رفتوآمد داشت و دلبستهی صدایِ خوش برخی بزرگان میشد. او تعریف میکند در یکی از شبهای ماه رمضان درحالیکه هنوز سنش به مدرسه رفتن نمیرسید، طوری از صدای مناجات پدرش دگرگون میشود که اشک از چشمانش سرازیر میشود. چند سالی طول میکشد تا شجریان به یک قاری حرفهای تبدیل شود. وقتی رادیو مشهد در سال 1331 فعالیت خود را از سر میگیرد، شجریان کوچک با اجازهی پدر بهعنوان قاری در رادیو حضور پیدا میکند و صدای او نخستین بار از رادیو مشهد پخش میشود.

زندگی شخصی محمدرضا شجریان
محمدرضای جوان در سال 1340 با فرخنده گلافشان که او نیز معلم بود، آشنا میشود و ازدواج میکند. آنها سی سال با یکدیگر زندگی کردند که حاصل این ازدواج سه دختر به نامهای راحله، افسانه و مژگان و یک پسر به نام همایون بود.
نخستین فرزند او راحله، در سال 1342 به دنیا آمد. شجریان در این زمان مدیر دبستان روستایی در مشهد شده بود و توانسته بود با چوب توت اولین سنتور خود را بسازد. پس از دو سال دختر دوم او افسانه نیز به دنیا آمد. دختری که بعدها با استاد موسیقی سنتی ایران، پرویز مشکاتیان ازدواج کرد. دو فرزند دیگر او مژگان و همایون نیز به ترتیب در سالهای 1348 و 1354 متولد شدند.
استاد شجریان پس از سی سال زندگی مشترک با فرخنده گلافشان، در سال 1370 از او جدا میشود. او یک سال پس از این جدایی و در سن 53 سالگی با کتایون خوانساری که آن موقع 26 سال داشت، ازدواج میکند. حاصل این ازدواج پسری به نام رایان است. رایان در سال 1376 در کانادا به دنیا آمد.

زندگی حرفهای محمدرضا شجریان و ورود او به عرصهی موسیقی
محمدرضای جوان در نیمهی دههی 40 به توصیهی معاون رادیو مشهد، دکتر شریفی به تهران میرود و در شورای موسیقی، امتحان آواز و خوانندگی میدهد. در این امتحان افرادی زیادی از جمله آقایان مختاری، همایون خرم، علی تجویدی و مشیرهمایون شهردار حضور داشتند. پس از اجرای شجریان، همه از صدای او استقبال و او را تشویق کردند.
پس از مدتی شجریان جواب امتحان خود را دریافت میکند که در آن نوشته شده است: «آقای شجریان بسیار بااستعداد است؛ ولی فعلا به کار رادیو نمیآید».
شجریان از این جواب بسیار ناراحت میشود و برای یافتن علت آن دوباره به رادیو میرود که متوجه میشود مشکل کمبود بودجه است. شجریان یک بار دیگر نیز در شورای موسیقی امتحان میدهد که در این جلسه آقای حسینعلی ملاح نیز حضور داشت. پس از اجرا آقای ملاح گفتند: « ایشان هیچ ایرادی ندارند؛ اما باید ببینیم کدام تهیهکننده حاضر است از ایشان استفاده کند».
در همین دوره شجریان تصمیم میگیرد یکی از نوارهای ضبط شدهی خود را نزد پیرنیا، بنیانگذار برنامهی گلها ببرد. پیرنیا از صدای شجریان استقبال میکند و نخستین بار صدای او در برگ سبز شماره 216 برنامهی گلها از رادیو پخش میشود. داستان این ملاقات را از زبان خود استاد شجریان بشنویم:
پیرنیا مشغول کار بود که صدای من را برایش پخش کردند. او سرش بالا آورد و گفت: این آواز را چه کسی خوانده است؟
به او گفتند: از شهرستان آمده است. از مشهد.
پیرنیا گفت: برگ سبز 216 همین را پخش میکنم. جوان اسمت چیست؟
پاسخ دادم: محمدرضا.
پرسید: اهل مشهدی؟
گفتم: بله.
گفت: باید تهران باشی. حیف است. باید منتقلت کنم تهران.
گفتم: استاد اگر میخواهید صدای مرا پخش کنید، بگویید سیاوش بیدکانی.
پیرنیا گفت: معنی بیدکانی را میدانی؟
گفتم: گوشهای است در دشتی.
پیرنیا گفت: آفرین. اما چرا باید بگویم سیاوش بیدکانی؟
گفتم: پدر حساس و مذهبی هستند. شدیداً تعصب دارند. در خانه رادیو و تلویزیون نداریم. ایشان حتی نمیدانند من آواز بلدم. بفهمند بد میشود.
پیرنیا گفت: خیالت راحت. و نوشت: برگ سبز 216، سیاوش بیدکانی.
بنابراین، نخستینبار صدای شجریان در فضای موسیقی پایتخت در برنامه برگ سبز 216 از رادیو شنیده شد. شجریان تا سال 1350 با نام سیاوش بیدکانی فعالیتهای خود را در رادیو ادامه داد تا اینکه پدرش از داستان او مطلع شد. پدر شجریان دوست داشت خانوادهاش بیشتر با قرائت قرآن و چهرهی مذهبی شناخته شوند؛ اما پس از شنیدن صدای آواز شجریان، صدایش را شریف دانست و پس از آن به او اجازه داد تا با نام خودش فعالیت کند.
پس از ضبط برنامه 216 با سنتور رضا ورزنده در افشاری، شجریان فوری به مشهد برگشت. پیرنیا به شجریان قول داده بود تا به زودی او را به تهران منتقل کند و در برنامهی گلها از او استفاده کند. اما از بد حادثه پیرنیا با رادیو به اختلافاتی برمیخورد و برنامهی گلها دچار بیثباتی میشود.

آغاز فعالیت هنری محمدرضا شجریان در تهران
شجریان امیدش را نسبت به آمدن به تهران از دست میدهد؛ اما محمود فرخ از شاعران و ادیبان مشهد به او کمک میکند تا راهی تهران شود و فعالیت موسیقی خود را در پایتخت ادامه دهد. شجریان پس از آمدن به تهران با احمد عبادی، نوازندهی چیرهدست سهتار آشنا میشود. او ارتباطی تنگاتنگ با استاد عبادی برقرار میسازد و تحت تعالیم او، بسیاری از اشکالات خود را برطرف میکند.
شجریان تا سال 1347 در آموزشوپرورش فعالیت کرد و پس از آن به وزارت منابع طبیعی منتقل شد. استاد شجریان در سال 1349 فعالیت خود را در تلویزیون ملی ایران آغاز کرد. او در سال 1350 با فرامرز پایور آشنا شد و ردیفهای آوازی و سنتور را نزد او دنبال کرد.
استاد شجریان در سالهای ورودش به تهران، در کنار فعالیت هنری خود در عرصهی موسیقی، خوشنویسی را نیز در انجمن خوشنویسان تحت تعلیم استاد بوذری دنبال کرد. او با قبولی در امتحان خوشنویسی انجمن خوشنویسان موفق شد در سال 1349 به مرحلهی ممتازی برسد.
در سال 1351 امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) مدیریت و سرپرستی بخش موسیقی گلها را در رادیو برعهده گرفت و آن را در مسیر صحیح خود قرار داد. محمدرضا شجریان از جمله هنرمندانی بود که در گلها حضوری مؤثر داشت و در 97 برنامه از 210 برنامه شرکت کرد.

او به همراه دیگر اساتید موسیقی ایران آثاری درخشان و بهیادماندنی خلق کرد که تا همیشه در موسیقی سنتی ایران ماندگار شدند. گلها تا سال 1357 که رادیو به انقلابیون واگذار شد، یکی از برنامههای محبوب رادیو در آن زمان به شمار میرفت.
استاد شجریان ضمن همکاری با برنامهی گلها با استاد نورعلی خان برومند آشنا شد و از او شیوهی آوازی طاهرزاده را آموخت. همچنین او در سال 1352 در کنار عبدالله دوامی توانست ردیف آوازی و شیوههای تصنیفخوانی را بیاموزد.
استاد شجریان در اوایل دههی پنجاه به همراه هنرمندانی مانند حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، جلال ذوالفنون، ناصر فرهنگفر و داوود گنجهای به سرپرستی داریوش صفوت، به عضویت مرکز حفظ و اشاعهی موسیقی درآمد. او در آن زمان تصنیف «داروَگ» که از آثار شعر نو نیما یوشیج بود را با آهنگسازی استاد لطفی اجرا کرد.
استاد شجریان با همراهی لطفی و فرهنگفر در سال 1354 به مناسبت جشن هنر شیراز، کنسرتی در دستگاه «راست پنجگاه» برگزار میکنند که بسیار مورد استقبال قرار میگیرد. از همان سال نیز کنسرتهای کشورهای خارجی شجریان آغاز میشود. پس از جمعهی سیاه 17 شهریور، شجریان به همراه برخی از هنرمندان از جمله «سایه» و لطفی به دلیل آشفتگیهای اجتماعی از رادیو کنارهگیری میکنند.