در نوشتهی پیشرو سعی بر معرفی شاخصترین قطعاتِ موسیقی کلاسیک(شاهکارهای موسیقی کلاسیک) خواهیم داشت.
(برای دانلودِ ۱۰۰ قطعهی برترِ موسیقی کلاسیک به لینکهای مفید در انتهای مقاطه مراجعه کنید).
دورهی باروک | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
کلودیو مونته وردی (1643-1567) : اپرای اورفئو
اپرای اورفئو، یکی از قدیمیترین اپراهای تاریخ است که هنوز هم مورد توجه آهنگسازان و نوازندگان است و اجرا میشود. اورفئو نخستین اپرایی است که به معنای حقیقی به وجود آمد و مونتهوردی با تصنیف آن به نام بانی اپرا در تاریخ موسیقی معروف شد. این اپرا به داستان اورفئوس و سفر وی به دنیای زیرین یا مردگان و ماجرای وی با هادس و تلاش برای برگرداندن عروسش، ائورودیکه، به دنیای زندگان میپردازد.
اورفئو برگرفته از اپرای قدیمیتری به نام ائورودیکه، ساختۀ جاکوپو پری، مبدع اپرا، است. اورفئو شامل یک پرولوگ و پنج پرده است ولی مدت اجرای پردهها نسبت به اپراهای امروز بسیار کوتاه و مختصر است.
آنتونیو لوچو ویوالدی (1741-1678) : چهار فصل
مجموعۀ چهار فصل که شامل چهار کنسرتو ویولن است، شناختهشدهترین و معروفترین اثر آنتونیو ویوالدی است که هر کدام از این چهار کنسرتو مربوط به یک فصل از چهار فصل و تداعی کنندۀ ویژگیها و به تصویر کشیدن حال و هوای فصل مربوط به خود، مانند استفاده از پیتسیکاتوهای فراوان در محدودۀ صوتی زیر ویولن برای نشان دادن زمستان و بارش برف، است.
ویوالدی این مجموعه را در سال 1716 ساخت و در سال 1725 منتشر کرد. هر کنسرتو دارای سه موومان با الگوی تند-کند-تند است و به ترتیب از کنسرتوی اول، La Primavera، در تنالیتههای می ماژور، سُل مینور، فا ماژور و فا مینور اجرا میشوند.
این مجموعه کنسرتو، برای ویولن، ارکستر زهی و باسوکونتینوئو میباشد؛ با ساخته شدن مجموعۀ چهارفصل، اجرای سولوی ویولن در فرم کنسرتو با سولو ویولن و همراهی باسوکونتینوئو در این مجموعه، معنا گرفت و فرم جدید و مدرن کنسرتو شناخته شد.
جلوههای توصیفی در موسیقی این کنسرتوها همخوان با تصویرهای شاعرانهٔ شعری غزلگونه است که پیش از هر موومان میآید. ویوالدی برای آنکه موضوع موسیقی خود را به آشکارترین شکل بنمایاند سطرهائی از این شعرها را پیش از آغاز هر موومان در پارتیتور اثر آورده و حتی عنوانهائی توصیفی مانند چوپان خفته یا سگی که پارس میکند را نیز بر آنها افزوده است. کنسرتوهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان نمونههائی از موسیقی برنامهای در دوره باروک هستند؛ گونهای موسیقی که با یک داستان، شعر، ایده یا صحنه همخوانی دارد.
موومان اول آلگرو از چهار فصل ویوالدی
بهار میرسد، و پرندگان
سرخوشانه او را با آوازی شاد سلام میگویند.
جویبارها در وزش نسیمهای لطیف
با زمزمهای شیرین راه میسپرند
آسمان، پوشیده در خرقهای سیاه،
تندر و آذرخش از راه میرسد تا خبر از فصل نو دهند.
این هیاهو که فرونشست، پرندگان کوچک
آواز دلرباشان از سر میگیرند.
موومان دوم (Largo e Pianissimo sempre) بسیار آرام و همواره ملایم از چهار فصل ویوالدی
و سپس بر چمنزاری دلگشا و پوشیده از گل،
که با زمزمهٔ ملایم برگها و شاخهها در نسیم به خواب رفته،
چوپانی که سگ وفادارش را در کنار دارد خفته است.
موومان سوم رقص روستائی (Danza pastorale) از چهار فصل ویوالدی
آنگاه که بهار در اوج شکوفائی است،
حوریان و شبانان در چمنزارهای محبوبشان
به نوای نِی انبانهای روستائی میرقصند.
جورج فردریش هندل (1759-1685): اوراتوریوی مسیح
اوراتوریوی ششم هندل، به نام مسیح یا مسیحا (به آلمانی Der Messiah) که با شمارهی HWV 56 شناخته میشود و بزرگترین اثر مذهبی هندل است.
این اثر دارای سه بخش یا صحنه است که هر کدام شامل سه موومان هستند؛ دو موومان بهصورت غیرآوازی یا سازی و یک موومان بهصورت زنجیرهای از رسیتاتیو و آریا و یا گروه کُر است.
موومانهای غیرآوازی در ابتدا و اواسط بخش اول اجرا میشوند که بهترتیب با نامهای “سمفونی” و “پیفا” شناخته میشوند. واژۀ سمفونی را خود هندل برای اولین موومان سازی انتخاب کرده که بهصورت یک اوورتور اجرا میشود و پیفا، دومین موومان سازی، یک پاستورال است که گاه با نام “سمفونی پاستورال” نیز شناخته میشود.
اوراتوریوی مسیح فاقد محتوای درام و مکالمۀ مستقیم بین خوانندگان است و در بخشهای مختلف آن به داستان زندگی، مصائب و در آخر رستاخیز مسیح پرداخته میشود. پس از مرگ هندل، آهنگسازان بسیاری چون موتسارت این اثر را اجرا و حتی ویرایش کردهاند.
دورهی کلاسیک | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
کریستف ویلیبالد گلوک (1787-1714): رقص ارواح آمرزیده (بخشی از اپرای اورفئو و ائوریدیچه)
تک نوازی فلوت به نام “رقص ارواح آمرزیده” (Dance of the Blessed Spirits) گزیده بالهای است از اپرای Orfeo ed Euridice گلوک که بر اساس داستان اورفئوس از اساطیر یونانی ساخته شده است.
این قطعه بخشی از پردهی دوم این اپرا است. پردهی دوم با پرلود محزونی آغاز میشود؛ صدای هارپ بیانگر ورود اورفئو است. در این بخش است که اورفئو با گناهکارانی که برای کفارهی گناهان خود شکنجه میشوند مواجه میگردد و با آنها به رقص میپردازد، دوزخیان در ابتدا از ورود او ممانعت میکنند. بخش بعدی بالهی«رقص ارواح آمرزیده» است و پس از آن، اوریدیس (یکی از ارواح سعادتمند) بصورت سولو آواز میخواند. در میان همهمهی دوزخیان اورفئو صدای دلپذیر اوریدیس را میشنود و در پی آواز به دلدادهی خود نزدیک میشود.
این اپرا در سه پرده از روی نمایشنامهای که کالتسابیجی (Calzabigi) به زبان ایتالیایی تهیه کرده بود تصنیف شد و نخستین بار به سال 1762 در وین نمایش داده شد. گلوک برای ایجاد تاثر آواز اورفئو را در ابتدا به کنترآلتو داده بود، در حالیکه صدای زنانه برای این شخصیت مناسب نبود، در سالهای بعد و پس از ترجمهی اپرا به زبان فرانسوی، آواز کنترآلتو را به تنور تبدیل کرد و در سال 1774 با اصلاحاتی جدید آن را در پاریس به نمایش گذاشت.
گلوک پیوسته در پی نوشتن موسیقیهایی مملو از سادگی دلنشین بود و سرانجام در اپرای «اورفئو و ائوریدیچه» به این هدف دست یافت.
یوزف هایدن (1809-1732): سمفونی شگفتی (سمفونی شمارهی 94)
هایدن با نام مستعار «پدر سمفونی» شهرت دارد؛ چرا که سمفونیهای فاخر، همهپسند و گیرای او الگویی بود برای آهنگسازان بعدی. سمفونیهای هایدن به طور سنتی با شمارهگذاری مشخص میشوند اما بسیاری از سمفونیهای او که با نامی منحصر به فرد مشخص شدهاند (برخی از این نامگذاریها توسط خود او صورت گرفته است) از متمایزترین آثار این هنرمند شمرده میشوند.
عموم سمفونیهای هایدن دارای چهار موومان هستند: ۱-موومانی تند با فرم سونات که معمولا با مقدمهای آهسته آغاز میگردد ۲- موومانی آهسته ۳- منوئه و تریو ۴- فینالهای تند که معمولا در فرم سونات یا روندو اجرا میشود.
این سمفونی نخستین بار به سال 1792 به اجرا گذاشته شد. در موومان آهستهی سمفونی شمارهی 94، ایست ناگهانی صدا با شدت فورتهسیمو روی ضرب ضعیف چنان شگفتآور است که به این سمفونی نام سمفونی شگفتی (Surprise) دادهاند.این موومان از یک ملودی کوچکی که به طور سادهای واریاسیون داده شده تشکیل شده است.
در این قسمت فقط یک آکورد قوی شنیده میشود، چنان که هایدن چندی بعد اعتراف کرد از این است ناگهانی بهره جسته تا به وسیلهی ابزاری تازه و شگفتانگیز مردم را تحت تاثیر قرار دهد.
ولفگانگ آمادئوس موتسارت (1791-1756) : Lacrimosa (بخشی از رکوئیم در ر مینور)
رکوئیم آخرین اثر موتسارت است که وی در سال 1791 در روزهای آخر عمر خود و در بستر مرگ تصنیف کرده است. در ژوئیه 1791 پیش از آنکه موتسارت اپرای فلوت سحرآمیز را به اجرا بگذارد، مردی خاکستریپوش ناشناسی، از او درخواست کرد یک رکوئیم (مرثیهای در یادبود مردگان) تصنیف کند. این اثر یکی از عالیترین آثار مذهبی کرال دورهی کلاسیک است.
موتسارت برخلاف انتظارش نتوانست رکوئیم را به پایان برساند و عاقبت آنرا ناتمام گذاشت و از دنیا رفت. پس از او، دوست و شاگردش زوسمایر (Sussmayr) تکمیل رکوئیم را بر عهده گرفت. او چند خط سازی بر پیشنویسهای موتسارت افزود و بخشهای سانکتوس، بندیکتوس، و آگنوسدئی را به گونهای تنظیم کرد تا موسیقیهایی که موتسارت برای بخشهای پیشین نوشته بود، در آنها تکرار شود و بدینگونه رکوئیم را به سرانجام رساند.
رکوئیم دارای ۱۵ بخش است که نه موومان کامل و بخشی از موومان دهم توسط موتسارت تصنیف شده است. رکوئیم موتسارت دارای موومانهایی برای کُر، تکخوانها و آمیزهای از هر دو است و در آن سبکهایی متنوع از فوگ باروک تا بخشهایی کم و بیش اپرایی، با یکدیگر پیوند خورده است.
لودویگ وان بتهوون (1827-1770) : اوورتور اگمونت (اپوس ۸۴) | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
در بین موسیقیهای برنامهای بتهوون ( اوورتور و موسیقی برای صحنه) اوورتور اگمونت که برای نمایشنامهی یوهان ولفگانگ گوته نوشته شده، بسیار سزاوار توجه است. این نمایشنامه دارای مفاهیم آزادی و عدالتخواهی است و بتهوون برای موسیقی آن، روح رمانتیک را با جنبههای قهرمانانه و فرم کلاسیک ترکیب کرده است.
بتهوون در سال 1810 برای این تراژدی گوته یک اوورتور، چهار آنتراکت و چند قطعهی دیگر تصنیف کرد. در این اوورتور، فاجعهی زندگانی اگمونت با نوای محزونی آغاز شده، و زجر و شکنجهها، کشمکش درونی اگمونت بر سر عواطف وی به معشوقش از یک سو و حس مسئولیت وی در راه مبارزه برای استقلال مردم خویش از سوی دیگر عشق و ناکامی و تصور مرگ او به نحوی در این قطعه تصویر میشود و در نهایت با مارش پیروزمندانهای به پایان میرسد.
دورهی رمانتیک | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
شوبرت (1828-1797): کوارتت زهی شمارهی ۱۴ در رِ مینور (مرگ و دختر)
کوارتت زهی شمارهی ۱۴ در رِ مینور شوبرت که یکی از ارکان رپرتوار موسیقی مجلسی است که غالبا به نام «مرگ و دختر» خواندهمیشود چراکه شوبرت در قسمت آهستهی کوارتت، ترانهی Der Tod und das Mädchen را بصورت واریاسیون درآورده است.
این کوارتت زهی که در اواخر عمر شوبرت ( در سال۱۸۲۴ و پس از اینکه آهنگساز دچار بیماری جدی شد و متوجه شد که در حال مرگ است)، تصنیف شده لحن دراماتیک و محزونی دارد، به خصوص قسمت دوم با نوای آهسته و تاثیرگذاری تصور مرگ را که در ذهن آهنگساز ایجاد شده بود بیان میکند.
هکتور برلیوز (1869-1803) : سمفنونی فانتاستیک (Symphonie Fantastique)
این سمفونی در سال 1829 زمانی که برلیوز در حال تحصیل در کنسرواتوار پاریس بود و تنها 26 سال سن داشت، نوشته شد. برلیوز در آن زمان تازه با آثار بتهوون و وبر آشنا شده بود و تحت تاثیر رمانتیسم آلمان به فکر ایجاد یک سمفونی توصیفی افتاد. سمفونی فانتاستیک نخستین سمفونیای است که برای توصیف داستان به موسیقی درآمد و برلیوز با انتخاب ارکستر وسیع و سازبندی منحصر به فرد، به خوبی توانست از عهدهی توصیف برآید و ژانر سمفونی را به عرصهی روایتگری کشاند.
او با پیش نهادن تم تکرارشونده و با بازکردن ایدهای نمایشی در خلال پنج موومان این اثر، سمفونیاش را یکپارچه کرد.
او موسیقی ارکستری را با جلوههای تازهی هارمونی، رنگآمیزی، و فرم غنا بخشید و با ابتکارش در به کارگیری ایدهی ثابت و تکرار کردن تم در موومانهای مختلف پیشزمینه ای برای شکلگیری سمفونیهای چرخهای فراهم کرد.
سمفونی فانتاستیک برلیوز پنج موومان دارد : ۱- خیالها،سوداها ۲-مجلس رقص ۳-در دهکده ۴-به سوی اعدام ۵-کابوس جشن ساحران ؛ که هر یک از این موومانها موسیقی توصیفی دارد.
فلیکس مندلسون (1847-1809) : کنسرتو ویولن در می مینور اپوس ۶۴
این کنسرتو یکی از مشهورترین قطعاتی است که برای ویولن و ارکستر نوشته شده است. این کنسرتو در ابتدا بصورت ویولن و پیانو برای یک نمایش تصنیف شده بود و چون مورد توجه قرار گرفت، مندلسون آن را بصورت کنسرتوی ویولن و ارکستر درآورد.
قسمت اول که به طور کامل با قواعد کلاسیک مطابقت میکند مانند آثار موتسارت از دو تم متضاد تشکیل شده که متناوبا نواخته میشود. قسمت دوم ملودی عاشقانهای دارد و تا حدی شبیه موومان آهسته از کوارتت اپوس ۱۳۵، آخرین اثر بتهوون است.
روبرت شومان (1856-1810): صحنههای کودکی (اپوس 15) برای پیانو| شاهکارهای موسیقی کلاسیک
مجموعهی Kinderszenen مشتمل بر ۱۳ قطعهی کوتاه پیانویی است که توسط روبرت شومان در سال ۱۸۳۸نوشته شد و به هر قطعه نامی جداگانه اختصاص داده شده است. شومان در ابتدا ۳۰ موومان برای این اثر نوشته بود اما در نهایت ۱۳ موومان را به عنوان نسخهی نهایی برگزید. ( موومانهای استفاده نشده بعدها در اپوس دیگری به چاپ رسیدند.)
به گفتهی خود شومان، اظهار نظر کلارا، همسرش در مورد او که گاهی وی را “مثل یک کودک” توصیف میکرد، الهام بخش او برای تصنیف این قطعات بوده اند. این قطعات آهنگین، ملایم و دلنشین هستند.
فردریک فرانسوا شوپن (1849-1810): کنسرتو برای پیانو
بیشتر آثار فردریک شوپن برای پیانو تصنیف شدهاند و تنها تعداد محدودی از آثار وی برای ارکستر نوشته شدهاند.
شوپن دو کنسرتوی پیانوی خود را بین سالهای 1829 و 1830 زمانه که بیست سال داشت نوشته است.
کنسرتوی اول در میمینور اپوس ۱۱ شامل سه قسمت است. مقدمهی ارکستری در قسمت اول دو تم اصلی را معرفی میکند و پیانو با تکنیک قابل ملاحظهای آن را بسط میدهد.
قسمت دوم رمانس شاعرانهایست که به قول خود آهنگساز، مهتابی را در یکی از شبهای بهار توصیف میکند.
قسمت سوم، روندو که بیش از همه وقت شوپن را اشغال کرده و از حیث نوازندگی پیانو اهمیت دارد.
کنسرتوی دوم در فا مینور اپوس ۲۱ پیش از کنسرتوی اول نوشته شده بود ولی در یک تجدید نظر شوپن شمارهی آنرا تغییر داد. این کنسرتو هم سه قسمت تند،کند، تند دارد.
فرانتس لیست (1886-1811) : سمفونی فاوست (Faust Symphonie)| شاهکارهای موسیقی کلاسیک
در سمفونی فاوست، سه شخصیت اصلی داستان، یعنی فاوست، مارگریت و مفیستوفلس در سه قسمت توصیف شدهاند.
قسمت اول، در وصف دکتر فاوست، و بیانگر حالات شک و تردید و اضطراب او که روح خود را به شیطان میفروشد،
قسمت دوم، توصیف مارگریت،
و قسمت سوم نوای شیطان که به صورت مفیستوفلس درآمده است، میباشد.
ویلهلم ریشارد واگنر (1883-1813) : اپرای تریستان و ایزولده (Tristan und Isolde)
ریشارد واگنر از پیشتازان اپرای آلمانی بود و در جرگهی تاثیرگذارترین شخصیتهای فرهنگی سدهی نوزدهم جای داشت. واگنر این اپرا را بین سالهای 1857 و 1859 تصنیف کرد، این اپرا در سه پرده، نخستین بار در سال 1865 در مونیخ نمایش داده شد.
این اپرا در میان آثار واگنر بسیار حائز اهمیت است. اول به دلیل ارکستر وسیع و پر سر و صدایی که اپرا را به صورت یک سمفونی درآورده است، دوم به جهت به کار بردن کروماتیسم و فواصل نیم پردهای و فواصل هفتم ( که بعدها مورد اقتباس آهنگسازانی مانند دبوسی و ریشارد اشتراوس شد)، و سوم بدلیل لایتموتیف که در واقع برای نخستین بار به طور کامل در این اپرا به کار رفت.
واگنر در پرلود آغازین تریستان و ایزولده، با استفاده از هارمونی کروماتیک و حل شدنهای به تعویق افتاده، احساس اشتیاق و تمنای دو دلداده را در ذهن شنونده مجسم میکند.
موتیف آغازین قطعه ششم بالارونده است که به فرودی کروماتیک منتهی میشود. آکورد زیر ( فا-سی-ر دیز-سل دیز) که در سراسر اپرا به کار گرفته شده است، به «آکورد تریستان» معروف است.
تریستان و ایزولده، اپرایی نامعمول است که فقط به ماجراهای دو نفر میپردازد و از درونیات و روان این دو، پرده برمیدارد.
آنتون بروکنر (1896-1824) : موومان دوم از سمفونی شمارهی ۴ در میبمل ماژور(سمفونی رمانتیک)
بروکنر در پیشبرد سمفونیهایش از سمفونی شمارهی 9 بتهوون الهام گرفت و همچنین روح مذهبی این سمفونی را الگو کار خود قرار داد.
سمفونیهای بروکنر مانند سمفونی نهم بتهوون آغاز میشوند : تلاطمی مبهم در بخش زهیها که به پدیداری تم میانجامد و سپس این تم، در پی کرشندویی حس زایش تدریجی را القا میکند. سمفونی چهارم، با ترمولویی خاموش در زهیها آغاز میشود.
مودست موسورگسکی (1881-1839) : سوئیت پیانویی تابلوهای نمایشگاه
موسورگسکی در سال ۱۸۷۴ در نمایشگاه نقاشی یکی از دوستانش به نام ویکتور هارتمان حضور داشت و چنان مجذوب تابلوهای او شد که تصمیم گرفت آثار نقاشی او را به زبان موسیقی ترجمه کند. در این اثر، موسورگسکی ده تابلو را توصیف میکند و برای تماشاگری که مناظز نقاشی را تماشا میکند، نغمهی مخصوصی به نام Promenade آورده است که در آغاز هر پردهی نقاشی تکرار میشود و بیانگر حرکت تماشاگر به سمت تابلوی دیگر است.
این قطعه از آثار شاخص موسورگسکی برای پیانو است که در سال ۱۹۲۲ توسط موریس راوِل برای ارکستر تنظیم شد. این کار شامل ده موومان است که عبارت است از :
تابلوی اول گنوموس یا کوتولهی مأمور حفاظت از گنجهای زیرزمینی که روی گنجها سرخوشانه میغلتد،
تابلوی دوم قلعهی قدیمی ( یا تروبادور) که خوانندهای دورهگرد به امید توجه صاحبخانه در پشت نردههای آن آواز محزونی را سر دادهاست،
تابلوی سوم باغهای توئیلری، باغی معروف در پاریس که منظرهی کودکان مشغول بازی و جست و خیز را توصیف میکند،
تابلوی چهارم بیدلو (Bydlo) یک گاری سنگین لهستانی که دو گاومیش آنرا میکشند و قدمهای سنگین ان با نوایی بم توصیف شده است،
تابلوی پنجم منظرهی جوجههای تازه از تخم درآمده که بصورت باله تصنیف شده است.
تابلوی ششم ساموئل گلدنبرگ و شموئیل مکالمهی دو یهودی که یکی ثروتمند و یک فقیر است.
تابلوی هفتم منظرهای از بازار شهر لیموژ است،
تابلوی هشتم کاتاکُمب از حجاریها و دیوارنگاریهای قدیمی رومی،
تابلوی نهم داستانی بابایاگا، پیرزنی جادوگر و خانهای که روی پاهای پرندگان بنا شده است،
تابلوی دهم دروازهی شهر کیِف است که با نوای با شکوهی عظمت این بنا را یادآور میشود و صدای ناقوسی که از کلیسای شهر به گوش میرسد.
دبوسی (1918-1862): سوئیت پیانویی برگاماسک | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
سوئیت پیانویی برگاماسک بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۵ تصنیف شده است. کلود دبوسی از حیث فرم سوئیت قواعد کلاسیک را در این اثر رعایت کرده ولی لحن بیان و هارمونی خاصی که او به کار برده است در ادبیات پیانو بسیار قابل توجه است. عنوان این اثر برگرفته از Bergamo شهری با ریشههای باستانی که در دامنه کوههای آلپ ایتالیا واقع شده است.
این سوییت چهار بخشی از پرلود، منوئه، مهتاب و پاسپیه تشکیل شده است.
هر یک از این قطعات از کارهای شاخص کلود دبوسی محسوب میشوند، ولی بین آنها «مهتاب» نشانهی نخستین گامهای امپرسیونیسم در موسیقی دبوسی است. قطعهی مهتاب (Clair de lune) سومین قطعه از سوئیت پیانویی برگاماسک، بر اساس شعری به همین نام از پل ورلن (شاعر فرانسوی) ساخته شده است.
«مهتاب»
روح تو
چشماندازِ دلفریبی است
که در آن مردانِ نقاب دار
و مردم شهر
دلتنگ در جامههای غریب
چنگ مینوازند و میرقصند
گویی هنوز نیکبختی را باور نکرده اند
آهنگی حزین ساز کرده اند
که با مهتاب میآمیزد
در آرامشِ مهتاب
که پرندگان را روی درخت به رویا میبرد
و فوّاره های بلند و باریک را
میانِ مرمر
از فرط شوق به گریه میاندازد
نیکلای ریمسکی کُرساکف (1908-1844) : سوئیت سمفونیک شهرزاد
پوئم سمفونیک شهرزاد که از روی داستان هزار و یکشب به موسیقی در آمده است ( و گاهی با نام شبهای عربی شناخته میشود) یکی از معروفترین آثار ریمسکی کُرساکف است. این سوئیت که در حدود سال ۱۸۸۷ تصنیف شده از یکی از پادشاهان قدیم ایران به نام شهریار حکایت میکند. این سوئیت شامل چهار قسمت است و هر یک صحنهای از داستانهای هزار و یکشب را توصیف میکند. داستانها به ترتیب عبارتند از : دریا و کشتی سندباد، شاهزاده قلندر، شاهزاده و شاهدخت جوان ،جشن بغداد
کرساکف در ابتدای سوئیت، سلطان خشمگین را با آهنگ بم و خشن سازهای بادی مجسم میکند و پس از چند آکورد، تِم شهرزاد با نوای ملایم ویولن شنیده میشود. حضور این لایتموتیفها در کل اثر موجب انسجام و وحدت و پیوستگی شده است.ارکستراسیون درخشان و رنگارنگ و شرقگرایی، از ویژگیهای بارز این اثر شاخص است.
قرن بیستم | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
ساموئل ازبورن باربر (1981-1910) : آداجیو برای سازهای زهی
باربر از جمله آهنگسازان سدهی بیستمی است که به تنالیته پایدار مانده بود. تمایل او به موسیقی رمانتیک و تنال در مشهورترین اثرش، آداجیو برای سازهای زهی (Adagio for Strings) مشهود است. در واقع این قطعه برگرفته از موومان آهسته کوارتت زهی در سی مینور (اپوس ۱۱) میباشد که در سال 1936 تصنیف شده است.
ملودی آوازی و گیرای این قطعه بدون تکلف و در عین سادگی شنونده را با خود همراه کرده و «هنگامی که ملودی در حرکتی گامبهگام (نت به نت) شروع میشود، مانند بالا رفتن مردد از پلهها، یک تعلیق ناآرام و متحرک ایجاد میکند»
ایگور استراوینسکی (1971-1882) : پرستش بهار
در بهار سال 1913 هنگامی که نخستین اجرای پرستش بهار در تئاتر شانزلیزه پاریس، به نمایش گذاشته شد، سر و صدای بسیار به پا کرد. عدهای به طرفداری استراوینسکی و عدهای علیه او به جان هم افتادند. حتی موسیقیدانان نیز دو دسته شدند. این جار و جنجالها و گزارش این اجرا و کنسرتهای موفقیتآمیز بعدی سبب شهرت استراوینسکی شد و به این ترتیب پرستش بهار یکی از مشهورترین بالتهای قرن بیستم شد.
به نقل از هارولد شوئنبرگ : « پرستش بهار با آن جا به جاییهای وزن، ناخوشایندی کامل اصوات و گسست از قواعد مرسوم هارمونی و ملودی، انفجاری راستین بود. تا چند دهه، آهنگسازان نقاط مختلف جهان از ریتمها و سونوریتههای استراوینسکی تقلید کردند…»
بنا به آئینی باستانی که ریشه در اعتقادات مذهبی روسها در دورهی بتپرستی دارد، هر ساله در آغاز بهار، مردم اعم از پیر و جوان، جشنی به پا میکردند و گرد هم به رقص پرداخته و سپس زیباترین دختران را به عنوان عروس جشن انتخاب کرده و مراسم قربانی را در حضور او انجام میدادند.
این بالت، شامل دو قسمت است : ۱-پرستش زمین، ۲- قربانی. پرستش زمین شامل قسمتهایی مانند : مقدمه، پیشقراولان بهار، رقص جوانان بالغ، رقص گردان بهار، و …. و بخش قربانی شامل : مقدمه، اجتماع اسرارآمیز جوانان، تجلیل دختر برگزیده، یادبود گذشتگان، …. است.
ارکستراسیون وسیع، ریتم نامنظم و دگرگونیهای تند وزن و جابجایی پیشبینیناپذیر نتها و سکوتها، استفاده مکرر از رجیستر و افههای صوتی مختلف سازها برای رنگآمیزی متنوع، استفاده از آکوردهای نامطبوع از جمله ویژگیهای مهم موسیقی استراوینسکی هستند.
آرون کوپلند (1990-1900) : بهار در آپالاچیا | شاهکارهای موسیقی کلاسیک
این قطعه که مختص به یک ارکستر مجلسی سیزده نفره بود ، به سفارش مارتا گراهام طراح رقص و رقصندهی معاصر ساخته شد اما بعدتر کوپلند بخشهایی از باله را به صورت سوئیتی ارکسترال تنظیم کرد. سوئیت این باله دارای هشت قسمت است.
ارکستر این اثر نیز مانند بسیاری از آثار سدهٔ بیستم شامل پیانو و گروهی بزرگ از سازهای کوبهای است. این باله اجرای مراسمی در بهار را روایت میکند. گویش آمریکایی مأبانهی کوپلند به روشنی در این اثر بازتاب یافته است. ریتمها و ملودیهای باله رنگوبوئی آمریکائی دارند و تداعیکنندهٔ رقصهای مزرعه، نغمههای محلی سرودهای احیاء مذهب هستد. این قطعه جایزهی پولیترز را برای کوپلند به ارمغان آورد.
آرام خاچاطوریان (1978-1903) : ماسکاراد (Mascarade)
خاچاطوریان این سوئیت را در سال 1944 تصنیف کرد . سوئیت ماسکاراد برای یکی از داستانهای لرمانتف (Lermontov) – یکی از شعرا و نویسندگان رمانتیک روسی که در ارتش تزاری خدمت میکرد- نوشته شده است.
این سوئیت مجموعهای از قطعات است که برای صحنههای مختلف نمایش نوشته شدهاست و بین آنها والس، نوکتورن، مازورکا و گالوپ مشهور است.
کتابشناسی و لینکهای مفید
دانلود ۱۰۰ شاهکار موسیقی کلاسیک
-www.classiccat.net
-classical-music-online.net
-fondation-igor-stravinsky.org
-تفسیر موسیقی – سعدی حسنی
-برک هلدبور، ج. پیتر. گراوت، دانلد جی. پالیسکا، کلاود و.(۱۳۹۶) تاریخ موسیقی غرب. (کامران غبرایی، مترجم) تهران: انتشارات کتاب سرای نیک
یک پاسخ
سوالی دارم که به آن پاسخ دهید چرا انها پانصد ساز دارند که کسانی سمفونی پونصد سازی بنویسند ما دوتا ؟