موومان چیست؟
موومان اصطلاحی است برای بخشی از یک اثر موسیقایی بزرگتر، که معمولا مستقل است و به وسیلهی توقفی کوتاه از قسمتهای دیگر جدا میشود. این اصطلاح از الگوی اثری که شامل چند بخش است و هر بخش به واسطهی تفاوتهایش در سرعت و حرکت تعریف میشود، سرچشمه میگیرد؛ بنابراین کاربرد کلمه موومان به زبان فرانسوی (Mouvement) و به زبان ایتالیایی (Movimento) برای اشاره به سرعت و در زبان ایتالیایی از واژهی Tempo برای نشان دادن یک موومان استفاده میشد. این اصطلاح در قرن هجدهم در زبان انگلیسی نیز به کار گرفته شد. دایرة المعارف بریتانکا (نسخه 1770) از آن به معنای حرکت در موسیقی استفاده کرده است و برنی (تاریخ عمومی 1776) از آن به عنوان اولین حرکت یک اثر بزرگتر نوشتهاست. گاهی یک اثر چند موومانی به عنوان یک فرم دورهای[1](Cyclic form) توصیف میشود.
ایدهی ساخت اثری که از چند بخش با تمپوهای مختلف تشکیل شدهباشد از موسیقی سازی اواخر قرن 16 و اوایل قرن 17 میلادی نشات میگیرد؛ این بخشها معمولا بدون وقفه اجرا میشدند. سوییت کیبورد استاندارد در اواسط و اواخر دوره باروک ممکن بود هر تعداد موومان جداگانهای داشته باشد، برای مثال در سبک رقص اغلب 4 تا 6 موومان یا بیشتر مشاهده میشود یا سوناتهای سازی که معمولا 4 تا موومان داشتهاند، اگرچه هیچ الگوی مشخصی به خصوص در سوناتهای رقص تا قرن 18 حاکم نبود. کنسرتو ونیزی اواخر قرن 17 و اوایل قرن 18 فرم سه موومانی را پایهگذاری کرد که تبدیل به یک الگوی مشخص برای موومانهای کنسرتو شد. (کنسرتو پیانو شماره 2 برامس شامل 4 موومان است که یک استثنا محسوب میشود). کوارتت زهی کلاسیک یا کوینتت زهی معمولا شامل 4 موومان است، اگرچه در اغلب ژانرهای موسیقی مجلسی در دوره کلاسیک 3 موومان مرسوم است. با اینحال کوارتتهای بوکرینی معمولا در دو یا چهار موومان هستند؛ نوع دو موومانی که اغلب نُتورنُ نامیده میشد مور علاقهی تعدادی از آهنگسازهای دوره 90-1770 بود. سمفونیهای اولیه در ایتالیا، معمولا در سه موومان بود، اما در اکثر کشورها چهارمین موومان (منوئت یا بعدها اسکرتزو که معمولا به عنوان سومین موومان قرار میگرفت) به طور منظم در اواخر قرن 18 اضافه شد و از دههی 1780 اغلب موومان آغازین-موومانی که سرعت بالایی دارد- با مقدمهای آهسته ارائه میشد. در سِرِناد چند موومانی (نمونههایی که در 6، 7 و 8 موومان هستند) موومان آخر نیز ممکن است دارای مقدمهای آهسته باشد، این قاعده در octet D803 شوبرت (1824) ادامه داشت و در سمفونی شماره 1 برامس نیز دیده میشود.
در برخی آثار به ویژه اُورتورهای[2]اپرای ایتالیایی یا سمفونیهای قرن 18، موومانها بدون وقفه اجرا میشدند، روشی که گاهی توسط آهنگسازان دیگر اتخاذ میشد (شامل موتسارت برای مثال سمفونی شماره 26 K184/161a) و بعدها برای پایانهای دراماتیک هم بکار برده شد (مانند سمفونی 6 بتهوون). در مثالهای متعددی مشاهده میشود که عناصر یک موومان در موومانهای دیگر هم تکرار میشود، برای مثال سمفونی شماره 46 هایدن و سمفونی شماره 5 بتهوون که در هر کدام عناصر موومان سوم در موومان چهارم (موومان آخر) نیز تکرار میشوند، در حالی که در سمفونی شماره 32 k318 موتسارت، اولین موومان آلگرو برای یک موومان آهسته، متوقف میشود و بعد ادامه پیدا میکند. آثاری که در آن موومانها با توقفی کوتاه اجرا میشوند یا عناصر موومانهای اول در موومانهای دیگر تکرار شده است به طور ویژهای مورد علاقه بوکرینی (Boccherini) و بعدها بِروالد (Berwald) بودهاست. روابط زیبایی شناختی، گاهی تِماتیک، هارمُنیک و برخی روابط تحلیلی دیگر بین موومانهای یک اثر بزرگتر از آنجایی که به اثر مورد نظر هویت و انسجام میبخشد، معمولا قابل توجه و مهم تلقی میشود، با این حال در قرن 18 بسیاری از آهنگسازها (به ویژه یوهان کریستین باخ در سمفونیهایش) از موومانهای یک اثر برای اثری دیگر با همان تُنالیته، مجددا استفاده میکردند. در سوییتها و دیگر آثار قرن 17 همه موومانهای یک اثر در یک تُنالیته هستند (در واقع تا حدی این قطعهها به عنوان گروهی از موومانها که در یک تنالیته مشخص هستند تعریف میشوند). بعدها موومانهای آهسته (که معمولا در دوره کلاسیک و رُمانتیک دومین موومان قرار میگرفت) اغلب در تُنالیته زیرنمایان قرار میگرفتند و کمتر در نمایان یا گام نسبی تُنالیته اصلی اثر موردنظر بودند، و از اواخر قرن 18 به بعد الگوهای تُنالیته به طور فزایندهای نامنظم شدند.
تدبیر استفاده از سرعت (Tempo) به عنوان تنها عامل تعیین کننده امتداد یک موومان که تا اواخر قرن 18 کنار گذاشته شده بود با استفاده از مقدمهای آهسته به عنوان بخشی از موومان اول و تغییر سرعت در موومانهایی که شامل بخشهای فرعی با تمپوهای مختلف بودند، به شکل فزایندهای در قرن 19 مرسوم شد.(گاهی اوقات بخشهای فرعی با Tempo I مشخص میشوند و گاهی در بازگشتشان با Tempo II مشخص میشوند). سمفونی شماره 7 سیبلیوس به عنوان یک سمفونی تک موومانی در نظر گرفته میشود، اما این اثر شامل 7 بخش اصلی، در سرعتهای مختلف است که نوانس زیادی در تمپوی آن دیده میشود. کوارتت زهی اپوس 131 بتهوون اگرچه به عنوان یک اثر 7 موومانی تلقی میشود، با اینحال بدون وقفه اجرا میشود.
اصطلاح موومان اگرچه گاهی برای بخشهای مختلف یک مَس[3] (Mass) استفاده میشود اما به ندرت در آثار وکال مانند اپرا یا سانگ سایکِل[4] (Song cycle) به کار میرود هرچند که برای موومانهای آوازی در بافتهای سازی مرسوم است.
[1] -اثری چند موومانی که در آن موتیف، تِم، ملودی، یا عنصر ساختاری برجستۀ دیگری به طور یکسان در آن به کار رفته باشد، و گاهی بر متنی متفاوت یا به شکلی متفاوت با اصل خود ظاهر شود.
[2] – قطعهای سازی است که به عنوان مقدمه برای اپرا، اوراتوریو، باله و سایر آثار دراماتیک یا به عنوان یک قطعهی مستقل اجرا میشود.
[3]- مَس فرمی از آهنگسازی روحانی و مقدس است که تنظیم کُرال مجموعهای ثابت از مناجاتهای عشاء ربانی به موسیقیست.
[4]-گروهی از قطعههای کامل و جداگانه که برای اجرا در یک سکانس به عنوان یک واحد طراحی شدهاند.
کتابشناسی
« Movement », sur Grove Music Online, s. d. (en ligne : https://www.oxfordmusiconline.com/grovemusic/view/10.1093/gmo/9781561592630.001.0001/omo-9781561592630-e-0000019258 ; consulté le 18 juin 2022)
2 پاسخ