کتاب تاریخ موسیقی غرب اثر ری بنت به شرح اجمالی تاریخ موسیقی غرب میپردازد و تمام موارد مهم آن، با تاکیدی خاص بر تشخیص سبک هاو دوره های اشاره میکند…
نسخه آزمایشی:
اشتراک گذاری:
قیمت محصول:
تومان195,000
امکان تحویل اکسپرس
امکان خرید در محل
پشتیبانی 24 ساعته
ضمانت اصل بودن کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
معرفی محصول
کتاب تاریخ موسیقی غرب ری بنت به شرح اجمالی تاریخ موسیقی غرب می پردازد و به تمام موارد مهم آن، با تاکیدی خاص بر تشخیص سبک ها و دوره ها اشاره می کند. فهرستی از ویژگیها یا نشانه های ویژه ی سبک موسیقی هر دوره در کتاب گنجانده شده است و کتاب با یک جدول بزرگ که تمام این ویژگی ها را به اختصار مرور می کند پایان می یابد. این کتاب به داوطلبان آزمون GCSE، در زمینه ی سؤال های تاریخ و سبک های موسیقی کمک می کند، به خصوص هنگامی که از آنها خواسته می شود دوره و نام آهنگساز قطعه ای را که پیش از آن نشنیده اند مشخص نمایند.
تكاليف متنوعی در قسمت های مختلف کتاب آمده و بسیاری از آنها به گونه ای طراحی شده اند که پس از شنیدن موسیقی، بحث و گفت وگویی را برانگیزند. چهار تکلیف ویژه نیز در نظر گرفته شده اند که هر یک به همراه مجموعه ای متنوع از گزیده های ضبط های موسیقی خواهد بود که توسط معلم انتخاب می شود. این تکالیف که هسته ی مرکزی کار را تشکیل می دهند، بر مبنای تشخیص سبک، دوره، بافت، سازها و نوع تصنيف موسیقی و، در صورت امکان، نام بردن از آهنگساز احتمالی اثر، در نظر گرفته شده اند. هنگامی که تکلیف ویژه ی سه برای اولین بار انجام می شود، ممکن است معلم برنامه ی موسیقی را به گزیده هایی از موسیقی های فقط دو یا سه دوره محدود کند. هنگام استفاده از
کتاب، به شدت توصیه می شود که معلم از هر فرصتی برای پخش گزیده هایی از موسیقی بهره جوید تا نکاتی که مورد . بحث قرار می گیرند، با مثال توضیح داده شوند.
کتاب تاریخ موسیقی غرب ری بنت از مجموعه کتابهای آموزش موسیقی دانشگاه کیمبریج است که به شرح اجمالی تاریخ موسیقی غرب میپردازد. یکی از مهمترین ویژگیهای این کتاب، در قیاس با کتابهای مشابه، علاوهبر ایجاز در نگارش و پرهیز از حشو و زواید بررسی سبک شناختی و شنیداری ادوار تاریخی موسیقی هنری غرب، از قرون وسطا تا اواخر قرن بیستم است.
ری بنت مؤلف این کتاب در فصل نخست ابتدا به تبیین مفهوم سَبْک و عناصر سازندهی آن در موسیقی میپردازد و چشم اندازی کلّی از ادوار تاریخی موسیقی غرب ارائه میکند. در فصلهای دیگر کتاب، بر اساس ترتیب تاریخی، به تشریح سبکشناختی و بررسی سیر تحول موسیقی در قرون وسطا و دورانهای رنسانس، باروک، کلاسیک، رمانتیک و قرن بیستم پرداخته میشود.
آهنگساز هنگام تصنیف قطعهی موسیقی، چند نصر موسیقایی مهم را بایکدیگر ترکیب میکند که میتوانم آنها را اجزای اصلی موسیقی بنامیم از جمله: ملودی، هارمونی، ریتم، رنگ صوتی، فرم، بافت.
ما از واژهی سبک استفاده میکنیم تا روش خاصی را توضیح دهیم که آهنگسازان دوره های مختلف و سرزمین های گوناگون برای در هم آمیختن و ارائه ی این اجزای اصلی در موسیقی شان به کار گرفته اند. چنان که خواهیم دید آهنگسازان در تمام دوره های تاریخ موسیقی از اغلب این اجزا اگر نگوییم همه ی آنها استفاده نموده اند اگرچه در موسیقی اوایل قرون وسطا هارمونی کاربردی ندارد و در برخی تصنیفات موسیقی قرن بیستم ممکن است ملودی ای وجود نداشته باشد تا راجع به آن صحبت شود. در حقیقت روش خاصی که بر اساس آن این عناصر موسیقایی مورد توجه قرار می گیرند و با یکدیگر ترکیب می شوند، به اثر موسیقی حال و هوای خاصی می بخشد که سبک آن دورهی خاص را نشان خواهد داد و همچنین نشانه های ویژه ای را به دست می دهد که با توجه به آنها خواهیم توانست سبک و لحن موسیقی آهنگسازان مختلف را از یکدیگر تمیز دهیم.
تاریخ موسیقی را می توان به دوره های زمانی مجزایی تفکیک کرد که هر کدام از آنها با | سبک خاص خود مشخص می شوند. البته سبک موسیقی یک شبه تغییر نمی کند و این تغییر به تدریج رخ می دهد. غالبا سبک های گوناگون با یکدیگر تداخل و هم پوشانی دارند و سرانجام سبکی جدید از بطن سبک قدیمی ظهور می کند. به همین جهت موسیقی دان ها به ندرت بر سر انتخاب تاریخ هایی که نشان دهنده ی شروع و پایان یک دوره است توافق دارند و حتا برای نامی که باید برای تشخیص و توضیح سبک موسیقی استفاده شود اتفاق نظر وجود ندارد. با این همه، در اینجا یکی از روش های تقسیم بندی تاریخ موسیقی غرب به شش دوره ی اصلی و تاریخ های پیشنهادی برای هریک از آنها مطرح می شود:
اجازه دهید پیش از بررسی سبکشناسانهی هریک از این دورههایموسیقی، نظری دقیقتر به شش جزِ اصلی ساندزهی موسیقی بیفکنیم:
برای بسیاری از مردم، ملودی مهم ترین جزء سازنده ی قطعه ی موسیقی است. با اینکه همه میدانند ملودی چیست ارائه ی تعریفی دقیق از این واژهی آشنای موسیقی چندان آسان نیست. یک فرهنگ موسیقی چنین تعریفی را پیشنهاد می کند: «مجموعه ای از انتهای مختلف که نظم یافته و شکلی خاص گرفته اند تا حس موسیقی را در شنونده ایجاد نمایند.» اما واکنش در مقابل ملودی موضوعی بسیار شخصی است. آنچه ممکن است در یک شنونده حس موسیقایی ایجاد نماید شاید برای فردی دیگر این ویژگی را نداشته باشد و چیزی که برای یک نفر ملودی ای جالب و یا حتا زیبا است ممکن است در شخصی دیگر هیچ تأثیری نداشته باشد.
هارمونی هنگامی به گوش می رسد که دو یا چند نت مختلف، همزمان به صدا درآیند و یک آکورد بسازند. آکوردها بر دو نوعاند: آکوردهای مطبوع که در آنها نتها با یکدیگر توافق دارند و هماهنگ هستند؛ و آکوردهای نا مطبوع که در آنها نتها – با شدت و ضعف متفاوت با یکدیگر ناسازگارند و سبب می شوند تنش و هیجانی در موسیقی به وجود آید.
ما از واژهی هارمونی به دو منظور استفاده می کنیم. برای اشاره به انتخاب نتهایی که یک آکورد مجزا و تنها را میسازند؛ و یا به طور وسیع تر برای شرح و توضیح سیر کلی و روند حضور آکوردها در یک قطعهی موسیقی.
از واژهی ریتم برای توضیح روش هایی استفاده می شود که آهنگساز بر اساس آنها صداهای موسیقایی را دسته بندی می کند و در این میان به خصوص به کشش آنها (طول مدت صداهای مختلف در مقایسه با یکدیگر) و تکیه ها و تأکیدها توجه می کند. اگر به تجربه های قبلی خود رجوع کنید به خاطر می آورید که در یک قطعه ی موسیقی الگوی تکرار شونده ای از ضربها وجود دارد (که یا آن را شنیده یا صرفا حس کرده اید) که ضربان مستمر و تپش قلب اثر موسیقی است و بر اساس آن گوش، ریتم را در می یابد.
هر ساز کیفیت صدایی با رنگ صوتی ویژهی خود را دارد. مثلا صدای خاص ترومپت، شناسایی سریع آن را برای ما امکان پذیر میسازد و می توانیم صدای آن را از فرضا، یک ویولن تشخیص دهیم. این ویژگی و کیفیت صدا رنگ صوتی ساز نامیده می شود. آهنگساز ممکن است رنگ های صوتی را در هم بیامیزد؛ به عنوان مثال، سازهای بخش زهی ارکستر یا سازهایی که صدایی غنی و رنگ صوتی تیره ای دارند، مانند گر آنگله ها، ویولن سل ها و پاسون ها یا سازهایی را انتخاب کند که تضاد رنگ های صوتی شان باعث شود برخی نسبت به دیگری جلوه ی صوتی بیشتری بیابند، مانند صداهای نافذ و درخشان پیکولو، کلارینت زیرصدا، ترومپت سوردیندار و زیلوفوندر تقابل پسزمینهای از صداهای تیره و خفنهی سازهای برنجی و زهیِ بم.
از واژهی فرم برای توضیح طرح اصلی یا نقشه ای استفاده می شود که آهنگساز براساس آن به یک قطعه ی موسیقی شکل می دهد و آن را می سازد.
طرح ها و فرم های موسیقایی فراوانی وجود دارند و مصنفان موسیقی در دوره های مختلف تاریخ موسیقی شیوه ها و روشهای گوناگونی را در این زمینه به کار گرفته اند.
برخی آثار موسیقی، صدایی فشرده و متراکم ارائه می کنند، صدایی غنی، سیال و روان؛ و برخی دیگر صدایی متفرق و نامتراکم دارند و حالتی دندانه دار و ناهموار را تداعی می کنند. برای توصیف این جنبه از موسیقی، از واژهی بافت یاری می جوییم زیرا اصوات موسیقایی را که در کنار یکدیگر در یک قطعه ی موسیقی حضور دارند، می توان به رشته نخ هایی تشبیه نمود که پارچه از آن بافته می شود. آهنگساز به سه روش کلی می تواند بافت موسیقایی خود را شکل دهد …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.