اتنوموزیکولوژی مطالعه چگونگی و چرایی موسیقایی بودن انسان است. این تعریف، رشتهی اتنوموزیکولوژی یا قوم موسیقی شناسی را به عنوان رشتهای در میان علوم اجتماعی، علوم انسانی و علوم زیستی قرار میدهد که هدف آن درک ماهیت، تنوع زیستی، اجتماعی، فرهنگی و هنری بشر است.

«موسیقایی بودن» در این تعریف به توانایی و استعداد موسیقایی اشاره نمیکند بلکه به ظرفیت انسان برای خلق، اجرا، سازماندهی شناخت، واکنش فیزیکی و احساسی و همچنین تفسير معنای اصوات سازماندهی شدهی انسانی اشاره دارد. بر اساس این تعریف، تمامی انسانها و نه فقط موسیقیدانها تا حد زیادی موسیقایی هستند و موسیقایی بودن (توانایی برای ایجاد و احساس کردن موسیقی) انسانیت آنها را تعریف میکند و پایه و اساس تجارب بشر را شکل میدهد. تفکر موسیقایی و اجرای آن به اندازه توانایی آن صحبت و فهم گفتار مهم است.
اتنوموزیکولوگها معتقدند ما برای این که انسان باشیم به موسیقی نیازمندیم. در عین حال باور دارند که برای درک انسانیت از طریق موسیقی باید بدانیم که چرا برای انسان بودن به موسیقی نیاز داریم و به همین دلیل باید تمامی جوانب موسیقی را مطالعه کنیم. پرسش اساسی در مورد چرایی و چگونگی موسیقایی بودن انسان، نمیتواند تنها با مطالعه بخش کوچکی از موسیقی جهان پاسخ داده شود و برای یافتن یک پاسخ مقبول، تمامی گونههای موسیقی در بافت جغرافیایی و تاریخی خود باید مورد مطالعه قرار بگیرند.
اتنوموزیکولوگها مطالعه خود را با پژوهش در مورد تصورشان در مورد «موسیقی خوب» یا «موسیقی ارزشمند برای پژوهش» یا «موسیقیهایی که در طول زمان امتحان خود را پس دادهاند» آغاز نمیکنند. فرض نخستین آنها بر این است که هر موسیقیایی که در مکانی و زمانی توسط یک انسان ساخته شده و با توجه زیاد و احساس شنیده شده ارزش مطالعه را دارد. تعریف دیگری نیز میتوان ارائه کرد: اتنوموزیکولوژی مطالعه موسیقیهای موجود در جهان است. این تعریف موضوع پژوهش را به ما نشان میدهد اما در مورد اینکه چرا شبکه موسیقی اینچنین گسترده است توضیحی نمیدهد. پژوهشگران تحقیق میکنند چون میخواهند به یک پرسش مهم در مورد ماهیت موسیقی و انسان پاسخ دهند. اتنوموزیکولوگ بریتانیایی، جان بلکینگ (۱۹۹۰-۱۹۲۸) در کتاب خود با عنوان انسان چگونه موسیقایی است؟ که تعریف اول من هم مدیون این کتاب است، اهمیت اتنوموزیکولوژی را چنین توضیح میدهد:
در این جهان بیرحم و بهرهکش … درک اینکه چرا یک مادریگال گسوالدو یا پسيون باخ، یک ملُدی سیتار هندی یا یک آواز آفریقایی، اپرای ووزک اثر برگ یا رکوئیم جنگ اثر بریتن، یا موسیقی گاملان جزایر بالی و یا اپرای کانتونز، یا یک سمفونی موتزارت، بتهوون یا مالر جدای از خلاقیت و تکنیک موجود در آن، تا چه اندازه برای زندگی انسان اهمیت دارد، یک امر ضروری است. همچنین توضیح این نکته که تحت چه شرایطی، یک آواز «ساده» «فولک» ممكن است ارزشی بیش از یک سمفونی «پیچیده» داشته باشد نیز بسیار مهم است.
این تعریف نشان میدهد که مطالعهی موسیقی اقوام جهان برای درک ماهیت انسان اهمیت بسیار زیادی دارد. راه دیگر برای تعریف این رشته شرح و تحلیل واژهی «اتنوموزیکولوژی» بر اساس تقطيع اجزای آن در زبان یونانی است: اتنوا، موزیک و لوگوس.
معنی اتنو (Ethnos) در اتنوموزیکولوژی
در زبان یونان باستان واژهی اتنو به مردم یک قوم، ملت، قبيله یا نژاد اشاره میکرد. ریشه واژههایی مانند گروه قومی (اتنیک)، اقلیت قومی و موسیقی قومی از ترکیب با همین واژه ساخته شدهاند معنای واژهی اتنوموزیکولوژی (قوم موسیقی شناسی) نشان میدهد که این رشته به عنوان رشتهای برای مطالعهی (لوگوس) موسیقی (موزیک) گروه های قومی (اتو) به کار میرود که دارای زبان و فرهنگ مشخصی هستند. به عبارت دیگر رشتهای برای مطالعهی موسیقی گروههای قومی است. بیشک ماهیت اصلی این رشته و معنی واژه را میتوان در کتاب یاپ کونست (۱۹۶۰-۱۸۹۱) هلندی بهتر شناخت.
این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۹۵۰ با عنوان اتنوموزیکولوژی: مطالعهی ماهیتها، پرسشها، روشها و نمایندگان و کتابشناسی منتشر شد. در ساختن این عنوان، کونست دو واژه از دو رشتهی علمی قدیمی، یعنی موسیقی شناسی (موزیکولوژی- ۱۸۸۵) و قوم شناسی (اتنولوژی ۱۷۸۳) را با هم ترکیب کرد. موسیقیشناسی به مطالعهی موسیقی اطلاق میشود. قوم شناسی، مطالعهی تطبیقی زبان، تنوع فرهنگی و بررسی قوم شناسانهی گروههای انسانی در جریان تماس مستقیم با مردم و مطالعات میدانی است. با این تفاسیر اتنوموزیکولوژی مطالعه تطبيقي انواع موسیقی در نزد اقوام از زاویهی قوم شناسی موسیقی است.
حُسن تعریف جایگزین این است که در آن میتوان اصول و روشهای قوم شناسان و موسیقی شناسان را برای بررسی و مطالعهی چرایی و چگونگی موسیقایی بودن انسان به کار برد؛ یعنی روشهای قوم شناختی در کنار روشهای مطالعاتی موسیقی شناختی و روشهای میدانی. با به کارگیری این روش در مطالعهی بسیاری از فرهنگها و جوامع خاص، هزاران مطالعه به انجام رسیده که موضوع اصلی آنها تاثیر موسیقی و چگونگی این تاثیرگذاری عمیق، بر ساختارهای اجتماعی بوده است.
در بسیاری از مطالعات انجام شده روشهای مختلف قوم شناسانه به کارگرفته شد. این امر باعث شد رشتهی اتنوموزیکولوژی از بررسی تطبیقی که تحت تاثیر واژه «قوم شناسی» در این رشته وارد شده بود، به سوی تعریف دیگری یعنی مطالعه و بررسی موسیقی در (یا به عنوان) فرهنگ سوق داده شود. در نهایت از این دیدگاه به جایی رسید که میتوان گفت این رشته بیش از هر چیز مطالعه و تحقیق در مورد «فرهنگ موسیقایی» است.
در سال ۱۹۶۰ آلن مریام (۸۰-۱۹۲۳) یکی از پیشروان این رشته، اتنوموزیکولوژی را به عنوان «مطالعهی موسیقی در بستر فرهنگ» معرفی کرد. مریام تعریف دیگری را نیز در تعریف اتنوموزیکولوژی ارائه داده که به جهانی بودن رشته و به تعریف اول من شبیه میشود: «مطالعه موسیقی به عنوان یکی از فعالیتهای فرهنگی و جهانی انسان». دو غایتِ ویژگی فرهنگی و جهانی انسان، چه به عنوان دو موضوع متفاوت و چه به عنوان یک آنتیتز زاینده در نظر گرفته شوند، هر دو در ذهن اتنوموزیکولوگ به طور همزمان وجود دارند.
این رشته نام جذابی دارد و در کنار این جذابیت تنوع موسیقیهای ساخته شده در طی سالیان بسیار، باعث شده است که موضوعات مورد مطالعهی آن بیش از پیش گسترده شوند. در حالی که بیشت اتنوموزیکولوگها بر روی موسیقیهای ساخته شده در یک بستر فرهنگی با یک جامعهی سنتی به عنوان موسیقی ملی با موسیقی گروههای قومی تمرکز و مطالعه کردهاند، زندگی مدرن در حال ایجاد بستری است که در آن بسیاری از این جوامع سنتی با فرهنگهای متنوع، یا در حال تجزیه شدن هستند و یا با یکدیگر ترکیب شدهاند. برخی افراد این مسئله را به عنوان حسن مطرح میکنند و در برخی موارد حتی آن را یک عامل ضروری به شمار میآورند.
این افراد معتقدند برای گریز از ریشههای اجتماعی و فرهنگی، نقل مکان از جایی به جای دیگر، ایجاد ارتباطات جدید و یا حتی ایجاد گروههای اجتماعی جدید اجتنابناپذیر است؛ که البته در مورد گروههای اجتماعی جدید گاه امکان دارد که همچنان ارتباط با لایههای فرهنگی قومی و ریشههای آن حفظ شود. اما باید بدانیم که شرایط زندگی مدرن گاه بر اساس کار، طبقه اجتماعی، تجارب تفریحی، علاقمندی به موج سواری، فیلمهای علمی تخیلی یا موسیقی فلامنکو انسانها را به ایجاد «فرهنگهای فرعی» یا «خرده فرهنگها» سوق میدهد. از این رو بر اساس تعریف سادهای که کار را با آن آغاز کردم و همانطور که از نام رشته بر میآید، اتنوموزیکولوژی تنها به تفحص و غور دربارهی چرایی موسیقایی بودن گروههای انسانی نمیپردازد، بلکه بر تاثیر فردیت و انتخاب انسانی در روند موسیقایی بودن نیز تاکید دارد. این موضوع باعث ایجاد بحثهایی شده که گاه باعث تردید در تناسب و حتی صحت نام این رشته شده است.
موسیقی (Mousike)
این واژهی یونانی و شکل انگلیسی آن به هنری اطلاق میشود که وظیفهی اصلیاش نظم دادن به اصوات با روش اندیشیدن در مورد صداهای جهان انسانی است. در پی مطالعات اتنوموزیکولوگها و شناخت انواع موسیقی در جهان، این تعریف تا حدودی تغییر کرده است. .تعریف واژهی موسیقی در گذر تاریخ کار سادهایی نیست و امروزه ما تنها میدانیم که موسیقی در گذشته هر آنچه که بوده، تعریف آن از اواسط قرن بیستم تا حدودی تغییر کرده است. در گذشته موسیقی صرفاً به صداهای خوشایندی گفته میشد که تابع نظمی از پیش تعیین شده بودند که در این تعریف عناصری مانند ملُدی، هارمون و ریتم بنیان موسیقی را شکل میدادند. اما در کنار این تعریف در موسیقی مدرن این عناصر گاهی برجستهتر و گاه کمرنگتر شدهاند به گونهای که درک ما از ماهیت موسیقی به چالش کشیده شده است. مثلاً در موسیقی رپ، دکلمهی ریتمیک اشعار جایگزین آواز خواندن شده و این پرسش برای شنونده به وجود میآید که آیا «واقعاً، رَپ یک نوع موسیقی به شمار میآید؟ آهنگساز آمریکایی جان کیج (۱۹۱۲-۱۹۹۲) قطعهایی با نام چهار دقیقه و سی و سه ثانیه (۱۹۵۲) نوشته است که در آن نوازندهی پیانو چهار دقیقه و سی و سه ثانیه پشت پیانو نشسته و بدون نواختن به کارش پایان میدهد. در اینجا حتی این ذهنیت که موسیقی باید اصواتی باشد که توسط انسان نظم یافتهاند، یعنی تعریفی که از سوی جان بلکینگ ارائه شده نیز به نظر تعریف ناقصی خواهد بود. کیج و دیگران معتقد بودند که آفرینش موسیقی بیش از عوامل و توانمندیهای انسانی به شانس بستگی دارد. انگلیسی زبانان گاه حتی به شکل استعاری از «آواز» پرنده و نهنگ صحبت میکنند. آیا اصوات منظم حیوانات نیز موسیقی به شمار میرود؟ این چالشها در مورد تعریف موسیقی در حوزهی فرهنگی اروپایی- آمریکایی چالشهایی را نیز در حوزهی مطالعاتی اتنوموزیکولوگها به وجود آورده است.
برای مثال اتنوموزیکولوگها دریافتند که در فرهنگهای شبانی و کشاورزی، در جاهایی که مردم بیشتر اوقات در بیرون از خانه هستند، انسان در مقابل صدای حیوانات و صداهای محیط طبیعی، اصواتی را تولید میکند که به نوعی نشان از همراهی او و آواز حیوانات و طبیعت دارد؛ گویی حیوانات و طبیعت همراه او آواز میخوانند. آیا این امر نشان نمیدهد که تعریف ما از موسیقی به عنوان اصوات نظم یافتهی انسانی بسیار محدود است؟ امروزه انسانها در یک محیط صوتی متشکل از اصوات طبیعی و اصوات دنیای مدرن زندگی کرده و با یکدیگر تعامل دارند. برخی اتنوموزیکولوگها اخیراً پیشنهاد کردهاند که موضوع بررسی و تحقیق در این رشته باید صوت باشد و نه فقط موسیقی این دیدگاه، تعریف سادهی ما از این رشته را به چالش میکشد. شاید روزی رشتهای در موسیق شناسی به وجود بیاید که آن را اتنوسونيکولوژی یا «صوت شناسی قومی» بنامیم.
مرزی که تمایز نخستین میان موسیقی و دیگر هنرهای نمایشی مانند رقص، شعر و تئاتر را مشخص میکند، یک مرز جهانی نیست. برای مثال، در بخشی از آفریقای شرقی که به زبان بانتو صحبت میکنند، واژهی مخصوص نامیدن طبل «اِنگوما» است و همین واژه برای اشاره به آواز خواندن، رقصیدن، کف زدن و هورا کشیدن در گردهم جمع شدنهای اجتماعی نیز به کار میرود و تمایزی میان این رفتارها گذاشته نمیشود. به نظر میرسد، واژهایی هم نهاد با واژهی موسیقی (music) در انگلیسی وجود ندارد. در فرهنگهای دیگر واژهی موسیقی به مجموعه رفتارهایی گفته میشود که نسبت به تعاریف موجود در فرهنگ موسیقی غرب محدودتر هستند. برای مثال در برخی از تفسیرهای دین اسلام، موسیقی و آواز در رفتارهای موسیقایی غیر دینی دارای مفاهیم منفی هستند در حالی که موسیقی در اعمال و رفتارهای مقدس با نامهایی همچون «تلاوت» و «ترتيل» مفهوم مثبتی دارند. در بلغارستان – جایی که من پژوهشهای میدانی خود را در آنجا انجام دادهام – روستائیان از واژهی موسیقی (موزیکا) تنها برای اشاره به موسیقی سازی استفاده میکردند، در نزد اقوام مختلف گاه میبینیم که واژههای معادل آواز خواندن، طبل زدن و مویه کردن در عین حال که به نوعی بیان موسیقایی اشاره میکنند، معنای آنها از خود موسیقی متمایز است.
مسئلهی دیگر در مورد واژهی موسیقی این است که در گذشته شناخت موسیقی بیشتر از آنکه به فرآیند اشاره داشته باشد به محصول اشاره میکرد. به دلیل وجود همین ذهنیت، پژوهشهای اولیهی اتنوموزیکولوژی بیشتر بر شناخت عناصر و ساختار موسیقیهای ضبط شده و آوانگاری شده تمرکز داشتند. در این پژوهشها هیچ تعاملی میان پژوهشگر و مجریان موسیقی وجود نداشت و بنابراین اتنوموزیکولوگها چیزی از اهمیت انگیزهی انسانی جاری در موسیقی را در نوشتههای خود منعکس نمیکردند.
برای درک پویایی اجتماعی، فرهنگی، فیزیکی و فکری ایی که باعث ایجاد محصول موسیقایی میشود، ما نیاز داریم که محل زیست و حیات یک موسیقی را از نزدیک و شفاهاً بشناسیم؛ شناخت نام یک منطقه برای این کار کافی نیست. شاید در اتنوموزیکولوژی یکی از عوامل اصلی در «ساختن موسیقی»، شناخت چگونگی و چرایی ساخته شدن یک قطعه باشد. به زبان سادهتر در این رشته یکی از رویکردهای مهم، مطالعه و شناخت انسانهایی است که موسیقی را «میسازند» – البته این تعریف قبلاً توسط جِف تاد مطرح شده است. این نکته از نظر حسی و مفهومی اهمیت دارد که بدانیم «ساختن موسیقی» صرفاً و تنها شامل اجرای موسیقی نیست بلکه نحوهی «ساختن موسیقی» را نیز در بر میگیرد.
معلم موسیقی کریستوفر اِسمال (۲۰۱۱-۱۹۲۷) راه حل دیگری را در کتاب خود با عنوان موسیقیدان ارائه میکند. با تغییر گرامری واژهی موسیقی به عنوان یک اسم، به فعل «موسیقیدن»، با موسیقی به عنوان یک فعالیت و نه به عنوان یک اسم برخورد میکند. هدف او از این واژهسازی این است که نشان بدهد مفهوم موسیقی، در برگیرندهی تمامی وجوه مرتبط در روند شکلگیری آن است. به عبارت دیگر تاکید میکند که صرفاً اجرای موسیقی حائز اهمیت نیست، بلکه اندیشه های موسیقایی انسان که در راستای ایجاد معنا برای اصوات از ذهن او تراوش میکنند نیز به همان اندازه مهم هستند. برای درک و دریافت حس موسیقایی به عنوان یک فعالیت، من از عبارت فعلی «موسیقایی بودن» در تعریف نخستین خود استفاده کردم. با در نظر گرفتن این عنوان جانبلکینگ در «انسان چگونه موسیقایی است» این تعریف را در شکل متعارف واژه به کار نبرده است، در حالی که فعل «موسیقیدن» – که هنوز استفاده از آن رایج نیست- میتواند به جای «موسیقایی بودن»، تمامی شکلهای دیگر از موسیقایی بودن انسان از لحاظ، دریافت، تفسیر و پاسخ به موسیقی را در خود بازتاب دهد.
ورای این پرسش آزاردهنده که موسیقی چیست و اینکه آیا باید به عنوان یک محصول یا فرآیند در نظر گرفته شود، پرسش دیگری نیز در ذهن ایجاد میشود و آن هم این است که اتنوموزیکولوگ باید چه نوع موسیقی را مورد مطالعه قرار دهد؟ اگر هدف این رشته شناخت نحوهی ساختن موسیقی توسط انسان یا چرایی و چگونگی موسیقایی بودن انسان است، بنابراین اتنوموزیکولوگ میتواند تمامی انواع موسیقی را مورد پژوهش و بررسی قرار دهد. نخستین تعاریف ارائه شده در این مورد توسط پاپ کونست در سال ۱۹۵۰ ارائه شده که گسترهی مطالعاتی این رشته را بدین قرار مشخص میکند:
موضوع مطالعهی رشتهی اتنوموزیکولوژی یا همانطور که قبلاً از آن صحبت شده موسیقی شناسی تطبیقی، بررسی و مطالعهی موسیقیهای سنتی و همچنین ابزار و سازهای موسیقایی تمامی فرهنگهای بشری از اقوام بدوی تا ملتهای متمدن است. بنابراین کار رشته ما پژوهش و بررسی تمام انواع موسیقی فولک، قومی و موسیقیهای هنری غیر اروپایی است. موسیقی هنری و مردم پسند اروپایی موضوع مطالعهی این رشته نیستند.
از آنجا که بیشتر اتنوموزیکولوگها باور دارند باید با موسیقی به عنوان یک پدیدهی انسانی برخورد کنند، بنابراین کنار گذاشتن بخشی از این پدیده – همانطور که کونست در تعریف خود به آن اشاره میکند. کار بیمعنایی است. به عنوان یک موضوع کاربردی، بخش بزرگی از پژوهشهای اتنوموزیکولوگها و آنچه در درسهای خود از آن صحبت میکنند امروزه در مورد چیزی است که تعداد معدودی از این متخصصین عنوان آن را دوست دارند: «موسیقی سنتی»، «موسیقی غیرغربی» و یا «موسیقی جهانی». (موسیقی جهانی از منظر اتنوموزیکولوژی، مقولهای وسیعتر از این عبارت است زیرا در اواخر دههی هشتاد میلادی، موسیقی جهانی موسیقی مردم پسند و تجاری «اتنو پاپ» و موسیقی تلفیقی را نیز شامل میشده است).
این در حالی است که موسیقی مردم پسند تمامی مناطق جهان مانند گونههای مختلف موسیقی «قومي» مردم پسند آمریکایی، به عنوان «موضوع تحقیق» در این رشته مورد مطالعه قرار میگیرند اما موسیقی کلاسیک اروپا، موسیقی مردم پسند انگلیسی- آمریکایی با برخی استثناهای دیگر، هنوز در فهرست موضوعات مورد مطالعهی اتنوموزیکولوژی قرار ندارند.
این تعریف از اتنوموزیکولوژی یعنی (مطالعه و بررسی اشکال سنتی موسیقی غیرغربی یا موسیقی جهان» محاسنی دارد: فهم آن برای غیر متخصصین آسان بوده و توصیف دقیقی از مرزهای آنچه که اتنوموزیکولوژی نامیده شده ارائه میدهد. هنگامی که دوستان و خانوادهی اتنوموزیکولوگها دربارهی رشته و تخصص آنها سئوال میپرسند، میتوانند با ارائهی این تعریف آنها را قانع کنند. اما به شکل تخصصی این عبارت، تعریف کاملاً مقبولی نیست، زیرا غرب را در مرکز قرار داده و باقي انواع موسیقی به خصوص بخش بزرگی از جامعهی انسانی را در حاشیه قرار میدهد. این تعریف همچنین در توضیح چرایی انجام یک پژوهش، حرف زیادی برای گفتن ندارد و در مورد هدف غایی پژوهش در موسیقی – که تعریف من هم به آن اشاره میکند، کمی مبهم به نظر میرسد.
لوگوس (Logos)
این واژهی یونانی به معنای «کلمه»، «دلیل»، «منطق» و «سخن» است که همراه با پسوند «لوژی» که به بسیاری از واژههای انگلیسی افزوده شده و معانی دیگری پیدا کرده است. از این زاویه میتوان گفت اتنوموزیکولوژی گفتمان مبتنی بر کلمه و منطق در مورد موسیقی است که البته و به هر حال تمایزات میان اتنوموزیکولوژی و موسیقی شناسی در مطالعهی موسیقی هنری اروپا را نشان نمیدهد. این امر میان مطالعات اتنوموزیکولوژی با نتایج شفاهی و نوشتاری از یک سو و دیگر اشکال مطالعات موسیقایی مانند یادگیری، اجرا و ساخت موسیقی، نوعی دوگانگی به وجود میآورد زیرا اتنوموزیکولوژی گاه به عنوان مطالعهی «موسیقی جهان» نیز تعریف میشود. با همین ذهنیت موسیقی دانانی که غیر از شناخت موسیقی جهان و اندیشهی هنری اروپایی آمریکایی و موسیقی مردم پسند، شخصاً مجری موسیقی نیز هستند میتوانند خود را اتنوموزیکولوگ بدانند. از نظر تاریخی واژهی « اتنوموزیکولوگ» مجریان و منتقدان را در تقابل با یکدیگر نگاه میکند و در عین حال که تناسباتی را تعریف کرده، برخی موانع را نیز برای هر دو طرف به وجود میآورد. امروزه برخورد با این رشته بسیار سادهتر شده است. وبگاه انجمن اتنوموزیکولوژی آمریکا یک نگاه کاملاً جهانی را به این رشته برگزیده و نه تنها پژوهشگران بلکه اجراکنندگان موسیقی نیز میتوانند در آن عضو شوند. در مورد روش کار و در طی پژوهش میدانی با موسیقیدانان، اتنوموزیکولوگ در مورد نحوهی تفکر و روش ساخت موسیقی پرسشهایی را مطرح میکند و مجری موسیقی میخواهد «یک دلیل منطقی» یا قانع کننده برای اجرای موسیقی خود ارائه بدهد و یا با تفکری موسیقی شناسانه خود را معرفی کند.
همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، ارائهی یک تعریف جامع از اتنومویکولوژی کار سادهایی نیست اما با توجه به آنچه گفته شد میتوان آن را دانش شناخت موسیقی، با روشهای دانشگاهی و مبتنی بر سخنان مستدل بدانیم که در دامنهی بسیار گسترده از ساخت و اجرای موسیقی، در تمامی زمانها، مکانها صحبت میکند. البته تعریفی که من در ابتدا به آن اشاره کردم باید گسترش داده شود. هر کدام از تعاریف موجود، یک روایت متفاوت از رویکردی است که اتنوموزیکولوگها خود را با آن میشناسانند و هر کدام از آنها میتوانند به عنوان راهکاری برای مشخص کردن یک هدف منطقی از این رشته، موضوع آن، روشها و فنون کاری و یا تمایزات آن از رشتههای دیگر در نظر گرفته شوند.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی چرایی و چگونگی نحوهی موسیقایی بودن انسان است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی موسیقی جهان است
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی گروههای قومی است که موسیقی میسازند.
اتنوموزیکولوژی بررسی و مطالعهی تطبیقی تنوع موسیقایی انسان بر اساس کار میدانی و قومنگاری موسیقایی است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی موسیقی سنتی، غیر غربی یا موسیقی جهان است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی موسیقی در (یا به عنوان) فرهنگ است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی اصوات منظم انسانی است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی موسیقی و اصوات محیطی است که در آن ساخته شده است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی انسانهایی است که موسیقی میسازند.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی موسیقیدن انسان است.
اتنوموزیکولوژی مبتنی بر گفتار و سخنان مستدل در مورد موسیقی است.
اتنوموزیکولوژی مطالعه و بررسی انواع موسیقی جهان از منظر آموزش و انتقال با روشهای شفاهی و غیر شفاهی است.
اتنوموزیکولوژی رشتهای دانشگاهی مبتنی بر سخنان مستدل و منطقی در مورد گسترهی موسیقی انسانی در تمامی زمانها و مکانها و ساخت موسیقی است.
کتابشناسی
Rice, TIMOTHY, Ethnomusicology : A very short introduction, Oxford University Press; Illustrated edition (December 27, 2013)
کتاب اتنوموزیکولوژی یک مقدمهی بسیار کوتاه تیمتی رایس

2 پاسخ
متن بالا متعلق به فصل اول کتاب «اتنوموزیکولوژی» اثر تیمتی رایس است. لطفا درست ارجاع دهید!
با عرض ادب و احترام
به انتقاد بهجای شما در اسرع وقت رسیدگی میکنیم.
با تشکر