تاریخچه موسیقی آذربایجان
تاریخچه موسیقی هنری آذربایجان با هنر مقامی ایرانی- عربی-ترکی مرتبط است که از تئوریسینهای بزرگ آن میتوان از صفی الدین اورموی نام برد. لازم به ذکر است حیبی مرعضی نیز که اصالتاً اهل ارومیه و مراغه آذربایجان بود اثر زیادی بر این موسیقی داشت اما این سنت در پایان قرن چهاردهم (با حکومت مغول) فرو پاشید و متعاقباً هر گروه ملی سیستم خود را از آوار و خرابههای باقیمانده از نو بازسازی کرد. در این میان نامها حفظ شدند، اما واقعیتهایی که درباره آنها نقل میشد از سنتی به سنت دیگر متفاوت بود. به همین ترتیب الگوهای ریتمیک قدیمی (اوصول) به نفع چندین فرمول ساده، عمدتاً در زیر سایهی ریتمهای 8/6 و 4/4 ناپدید شد و کنارهگیری کرد. با این حال، به نظر میرسد که محل گسست در زنجیره سنتی، انتقال بین قرون 12 تا 18 باشد. این دوره، با احیایی همراه شد که در جریان آن، بقایای نظام قدیم با کمکهای مردمی غنی شد. در جریان این تحول، موسیقی هنری آذربایجان با موسیقی ایران که هنوز هم بسیار به آن نزدیک است پیوند تنگاتنگی داشت. در غیاب اسناد، این روند احیا هنوز کاملاً مبهم باقی مانده است، اما ممکن است در جنوبغربی و شمالغربی ایران واقع شده باشد.
عناصر ایرانی موجود در توسعه سنت آذری بسیار زیاد بوده است، چنانکه اصطلاحات امروزی (چهارمضراب) و نیز (گوشاها) و مقامات که نامهای ایرانی دارند، (بیاتشیر، شوشتر، دلکش، شکستهفارس، بیاتقاجار) اما در مقابل عناصر آذربایجانی در موسیقی ایرانی، اکثرا در فرم رقص (رنگ) یافت میشود.
موسیقی هنری آذری در سایر مناطق قفقاز به ویژه در میان ارامنه که نظام مقام را پذیرفتهاند نیز نواخته میشود. گذشته از این عناصر ایرانی متأخر و قدیمی (اکثر نام مقامها قبلاً در منابع صفوی مانند بهجت الروح منسوب به عبدالمؤمن بن طفی الدین آمده است)، تعداد معینی از الگوهای مقامی و آهنگین موسیقی ما نوعاً آذری هستند یا به تدریج به این شکل درآمدهاند، (مانند سگه، چارقه، ولایتی، قطار، مبرقع و کردشاهناز).
سنتهای موسیقی آذربایجان قبلاً از سنتهای منطقهای که اکنون به عنوان آذربایجان شوروی شناخته میشود متمایز بود، اما در دوره بین قرون دوازدهم تا هجدهم به طور قطعی از هم جدا شدند و آذربایجان ایران سبک کاملاً ایرانی را انتخاب کرد. متعاقباً موسیقی آذربایجان شوروی دورهای از فرهنگپذیری غربی را پشت سر گذاشت که با ادغام سازهای غربی، پلیفونی و ارکستراسیون مرز آن مشخص شد. از سوی دیگر، موسیقیای که از نظر فرم غربی اما در سبک ملی است، توسعه یافت و عناصر سنتی مانند سازها (تار، کامانچه، دف و بالابان) را در خود ادغام کرد.
در نهایت فرهنگپذیری بر موسیقی قدیمی این کشور تأثیر عمیقی نگذاشته است، موسیقیای که هنوز توسط مفسران بزرگ وفادار به سنت خود اجرا میشود. در حوزه موسیقی عامهپسند نیز، عاشیقها، هرگز از آواز خواندن در کافهها و جشنهای خانوادگی دست برنداشتهاند.
سنت موسیقی هنری که در چندین نسل در خانواده منصوروف سینهبهسینه منتقل شده است شامل دوازده حالت اصلی است (رشت، ماهور هندی، سگه زابل، چارگا، همایون، شوشتر، بیات شیراز، شور قور، بایج، بایط ، رهاب، نوا نیشاپور) و ده حالت فرعی (دلکش، کرد شاهناز، دوغه، قطار، اصفهان، چوبان بیاتی، اورتا ماهور، اورتا سگه، قیاسهزهره، معشره). در کنار اینها تعداد معینی مقام کوچک که عموماً در چهارچوب مقام مهمتری نواخته میشود را میتوان نام برد: حسینی، ولایتی، خجستا، شکسته فارس، عراق، پنجگاه، راک، سرنج، زابل، بسطا، حصار، محالف، منصوری، عشاق، سماع شمس، مبرقع، رحاب، حجاز، دشتی.
اکثر این مقامها را میتوان بهعنوان مقدمه ریتمیک یک مد (درآمد)، آهنگ (تصنیف) و آهنگهای رقص (رنگ) در نظر گرفت. در نهایت، حدود 100 نوع ملودیک (شوبه و گوشا) وجود دارد که هرگز به عنوان الگوهای مدال برای تصنیفها عمل نمیکنند، بلکه در سیر تکامل مقام اصلی تفسیر میشوند. برخی از آنها ملودیهای ریتمیک بدون علامت هستند، بقیه انتقالات ریتمیک هستند. هر یک از دوازده مقام بزرگ بین ده تا بیست مورد از این دنبالهها را شامل میشود که هر کدام یک نام دارند. در مجموع آنها یک رپرتوار ایدهآل را تشکیل میدهند که به عنوان مبنایی برای بداهه و آهنگسازی عمل میکند که کاملاً با ردیف دستگاهی کلاسیک فارسی قابل مقایسه است و اصالت این سیستم را در رابطه با سنتهای همسایه نشان میدهد.
تعداد معینی از تصنیفهای کلاسیک تثبیت شده برای ساز و آواز و مقامهای ضربی ، خارج از محدوده مقام قرار دارند که عبارتند از ارازبارا، عمانلی (یامانی)، اوشار، حیراتی، حیراتی کابلی (دستگاهی)، عراق کابلی، سماع شمس، منصوریه، حیدری.
موسیقی و رقص آذربایجانی از رساترین نوع اشکال هنر محلی است که در طی 4000 سال به کمال رسیده است که امروزه انعکاس مناسبی از سنتهای تمدنهای متنوعی است که در طول سالها در منطقه ساکن شدهاند.
موسیقی، آذربایجانیها را در طول زندگی روزمره و در عروسیها، مراسم خاکسپاری، جشنوارهها و دیگر رویدادهای زندگی همراهی میکند. همانطور که اشاره شد بارزترین ویژگی موسیقی آذربایجانی موقام است، جوهر موقام بداههنوازی است که از طریق تناوب قطعات آوازی و ساز بیان میشود. از سال 2009، آذربایجان جشنواره سالانه دنیایموقام را به منظور ترویج و حفظ این فرم موسیقی سنتی که از دیرباز در مرکز فرهنگ آذربایجان بوده برگزار میکند. موقام در فهرست میراث ناملموس یونسکو نیز به ثبت رسیده است. علاوه بر موقام، هر منطقه از آذربایجان به سبکهای موسیقی متمایز خود میبالد که در خدمت تاریخ و اندیشه محلی است.
موسیقی سنتی (فولکلور)
موسیقی فولکلور یا سنتی آذربایجان، به سنت موسیقی بین مردم آذری، در جمهوری آذربایجان و همچنین آذربایجان ایران اشاره دارد. بخش شمالی این ناحیه پس از جنگهای پیدرپی ایران و روسیه در سال های 1804-1813 و 1826-1828 بخشی از روسیه شد. بنابراین آذریها با مرزهای جغرافیایی از هم جدا شدهاند، اما تا به امروز در صحنه موسیقی برادری داشتهاند و این را میتوان در فرهنگ و موسیقی فولکلور آنها مشاهده کرد، اگرچه موسیقی فولکلور هر دو کشور در قرن بیستم و همچنین در دوران جهانی شدن با مسائل جدید و متفاوتی مواجه شده است. در ایران از آنجایی که آذریها یکی از اقلیتها هستند، موسیقی فولکلور آنها نسبت به مردم کشور آذربایجان کمتر مورد استقبال قرار میگیرد و همچنین موسیقی آذری در ایران نهایتا تحت تأثیر سایر موسیقیهای محلی ایرانی است و کمتر با موسیقیهای غربی مسئله یا آمیختگی داشتند اما در جمهوری آذربایجان اینطور نیست و همه چیز در هم تنیده شده است.
موسیقی محلی آذربایجان نزدیک به چهار هزار سال عمر دارد و بخشی قوی از فرهنگ مردم آذری است. آذربایجان در طول تاریخ بخشی از امپراتوریها و فرهنگهای مختلف بوده است، بنابراین از هر یک، چیزهایی جذب و اقتباس میکند. اولین مکتوبات شناخته شده در مورد موسیقی آذری مربوط به قرن هشتم است. این کتاب قرون وسطایی، ژانرهای موسیقی و همچنین آلات موسیقی محلی آذربایجان را پوشش میدهد.
موسیقی محلی به طور کلی رقصهای محلی را همراهی میکند که در مناطق مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است. حال و هوای منطقه نیز بر موضوع آهنگهای محلی تأثیر میگذارد، مثلاً ترانههای محلی دریای خزر به طور کلی پر جنب و جوش است و آداب و رسوم منطقه را بیان میکند در حالی که هر چه به سمت جنوب در آذربایجان سفر میکنیم، ملودیها بیشتر شبیه نوحه میشوند و مربوط به خیانت و غم و اندوه هستند.
از آنجایی که این ژانر به عنوان موسیقی مردمی تلقی میشود، نوازندگان در جنبشهای سوسیالیستی شروع به تطبیق موسیقی فولکلور با صداها و تنظیمهای معاصر در قالب موسیقی اعتراضی کردند.
موقام (موغام) در موسیقی آذربایجان چیست؟
آذربایجان صدها سال تحت فرمانروایی بسیاری از امپراتوریهای ایرانی بوده است، موسیقی موقام در واقع برادرِ دستگاه در موسیقی کلاسیک ایرانی با نامها، ساختارها و شخصیتهای بسیار مشابه است. موسیقی دستگاه یا موقام را میتوان در بسیاری از کشورهای خاورمیانه بین اعراب، فارسها و همچنین آذریها یافت که شباهت و تفاوت خاص خود را دارند. موقام یک موسیقی آوازی- دستگاهی است که نیاز به آموزش بالایی دارد. بخش آواز شامل اشعار کلاسیک آذربایجان و شعر صوفیانه است. نام بسیاری از ترانهها یا بخشها همان نام شعر است که نشان دهنده اهمیت شعر در این موسیقی است. سنت موقامخوانی (موغامخوانی) تا قرن بیستم با شعر فارسی بود اما بعدها با آواز آذری این سنت تغییر کرد. موقامخوانی موسیقیای است که توسط گروهی از نوازندگان اجرا میشود و معمولاً شامل خوانندهای است که سازهای کوبهای (مانند دف) نیز همزمان مینوازد . نوازندگان دیگر در این رپرتوار، تار (سازی رایج در خاورمیانه) و کمانچه (ساز زهی آرشه دار) مینوازند. به این نوع خاص اجرا که رایجترین نوع موقامخوانی است «سه موقم» میگویند . این موسیقی فولکلور از قطعات ساختارمند و همچنین بداهه نوازی تشکیل شده است. امروزه این نوع موسیقی محلی یکی از عناصر اصلی فرهنگ و هویت آذربایجان است.(حسینووا،2016)
عاشیقهای موسیقی آذربایجان
عاشیقها (تروبادورهای) دورهگردی هستند که آواز میخوانند و ساز مینوازند. آوازهای آنها به صورت نیمه بداهه حول یک پایگاه مشترک ساخته شده است. این هنر، یکی از نمادهای فرهنگ آذربایجان و نمادی از هویت ملی و پاسدار زبان، ادبیات و موسیقی آذربایجان است.
رپرتوار کلاسیک عاشیقهای آذربایجان که با همراهی قوپوز یا کوپوز ، که یک ساز زهی است همراهی میشود، (شامل 200 آهنگ، 150 تصنیف ادبی-موسیقایی و نزدیک به 2000 شعر و داستان های متعدد است).
از سال 2009 هنر عاشیق آذربایجان در فهرست نمایندگی میراث فرهنگی ناملموس بشریت به ثبت رسیده است .
برخلاف موقام (رایج در فضاهای شهری)، این نوع موسیقی محلی (عاشیق) در جوامع روستایی توسعه یافته است. گرچه عاشیق و موقام در طول سالیان متمادی عناصر بسیاری را از یکدیگر وام گرفتهاند. موسیقی عاشیق در مقایسه با موقام، زبان و فرم سادهتری دارد و مخاطبان بیشتری را هدف قرار میدهد. در واقع متاثر از موسیقی/فرهنگ ترکی است که از چین تا منطقه بالکان ارائه شده است. کلمه عاشوق به معنای عشق است. عاشیق به معنای عابد بودن به حرفه است و این اصطلاح در قرن چهاردهم رواج یافت. عاشیقها همانند تروبادورها مردمی دورهگرد بودند که قوپوز یا (انواع عود) مینواختند و آوازهایشان بر اساس ملودیهای رایج، نیمه بداهه بود. بیشتر ترانههای آنها شامل اشعار و همچنین و وقایع تاریخی است.
میخانا
این نوع موسیقی محلی را میتوان به عنوان سنت رپ یا هیپهاپ در آذربایجان نامید که در اوایل قرن بیستم شکل گرفت. میخانا به معنای میخانه است که از کلمه فارسی مِی به معنای شراب گرفته شده است . این موسیقی محلی در واقع بداههنوازی یک یا چند خواننده بر اساس موضوعی خاص است.
اپرا و باله
ظهور اپرا و باله در آذربایجان با دوران امپراتوری روسیه و شوروی در تاریخ آذربایجان مرتبط است، زمانی که موسیقیدانان آذربایجانی از نزدیک با سنتهای موسیقی اروپایی آشنا شدند. اولین اجرای مستند یک اپرا در باکو در ماه مه 1889 بود. هنگامی که اپرای الکسی ورستوفسکی در یک سالن سیرک در باکو در محل ساختمان فعلی موزه فرش آذربایجان به همراه گروه کر مردمی به روی صحنه رفت. با شروع سال 1900، گروه های اپرا به طور سالانه (به جز سال های 1901 و 1913) با خوانندگان برجسته آن زمان مانند ناتالیا ارمولنکو و آنتونینا نژدانووا به اجرا پرداختند.(حسینووا، 2016)
آذربایجان و ردپای اروپا
از آنجایی که آذربایجان حدود 200 سال تحت حاکمیت امپراتوری روسیه بود، از طریق روسیه با موسیقی اروپایی روبرو شد. آذربایجان این موسیقی را می پذیرد و بسیار هوشمندانه ردپای موسیقی محلی خود را در آن می گذارد. بسیاری از آهنگهای محلی و یا حتی موقام به سبک اپرا پخش و خوانده میشود که امروزه بخشی از شخصیت موسیقی محلی آذری است. اولین اپرای جهان اسلام در آذربایجان توسط عزیر حاجی بی اف به نام «لیلی و مجنون» ساخته شد. خط داستانی برگرفته از شعری عاشقانه به فارسی از نظامی گنجوی در قرن دوازدهم است. این اپرا بعداً به عنوان “اپراموقام” تعریف شد زیرا موقام را به شکل سنتی خود با اپرای غربی ترکیب کرد!!!
برخی از سازهایی دیگری که در موسیقی محلی آذربایجان استفاده می شود عبارتند از: عود ، بالابان، توتک، زورنا (سازهای بادی)، ناگارا (سازهای کوبه ای)، گارمون (آکاردئون کوچک).
رقص آذربایجانی
رقص سنتی آذربایجان به شکل نمایشهای آیینی بود که برای همراهی با رویدادهای مهم، غنیتر کردن داستانسرایی یا صرفاً برای جلب رضایت مخاطب انجام میشد. در میان (سنگ نگاره های گوبوستان) تصاویری از اولین رقصهایی که در این سرزمین انجام شده است به چشم میخورد.
در رقص سنتی آذربایجان معمولا زن و مرد از هم جدا میشوند. رقصهای زنانه آهستهتر هستند و بهخاطر حرکات صاف و بدون درز، همراهی حالات چهره و استفاده اغراقآمیز از سر و دستها مورد توجه قرار میگیرند. در مقابل، عملکرد مردان به سرعت، پرش و حرکت منظم و سریع پاها متکی است.
محبوبترین رقصهای آذربایجانی عبارتند از:
– اسما کسما، یکی از قدیمیترین رقصهای عروسی در کشور، اجرای آهسته و کمی اغراقآمیز زنانه است که همراهی دستهجمعی عروس تا خانه داماد است.
– بانوشا، که جوانهزدن، شکفتن و محو شدن بنفشه را به تصویر میکشد و در تعطیلات نوروز اجرا میشود.
– گانگی ، یک رقص رزمی سریع که در ابتدا در زمان جنگ به عنوان فراخوانی برای اتحاد ملی، دوستی و شکستناپذیری اجرا شد.
– یالی، رقص سنتی آذربایجانی که در زمان زرتشتیان به عنوان اجرای آیینی در جشن آتش به وجود آمد. در طول رقص، نوازندگان دستها را به هم میبندند و دایرهای تشکیل میدهند، زیرا حرکات آنها از گامهای آهسته و عمدی به حرکات سریع آتش میرسد.(مینور،1995)
در ادامه سفری به درون مرزهای کشور آذربایجان و میان اقوام دورافتاده آن خواهیم داشت تا از موسیقی غنی و در عین حال آشنای آن لذت ببریم.
بخش شنیداری
منابع موسیقی آذربایجان
Music of Azerbaijan: From Mugham to Opera by Aida Huseynova (2016)
a jazz journey through the Soviet Union, William Minor, 1995
وبسایت azerbaijan
2 پاسخ
به به… چه توضیحات خوبی و چه قطعات زیبایی.
ممنون از نویسنده ی محترم این مقاله
ممنونم از حمایت همیشگیت پیمان جان