جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
گونه‌شناسی موسیقی قومی کرمان
موسیقی کرمان

گونه‌شناسی موسیقی قومی کرمان

فهرست مطالب

استان کرمان به مساحت 183،285 کیلومتر مربع، واقع در جنوب شرقی ایران یکی از پهناورترین استان‌های کشور است. حد شمالی استان کرمان به استان‌های خراسان جنوبی و یزد، حد جنوبی آن به استان هرمزگان، حد شرقی آن به استان سیستان بلوچستان و حد غربی آن به استان فارس محدود شده است. ترکیب اجتماعی مردم استان کرمان متشکل از سه جامعه‌ی شهری، روستایی و عشایری است. مردم استان کرمان با توجه به ترکیب اجتماعی استان، به زبان فارسی و لهجه‌ی کرمانی صحبت می‌کنند و در عین حال گروه‌های قومی بر حسب خاستگاه قومی خود به زبان‌های ترکی، بلوچی، لری، کردی، عربی و براهویی سخن می‌گویند. با توجه به پژوهش‌های انجام‌شده توسط محمدرضا درویشی و فؤاد توحیدی در موسیقی نواحی کرمان می‌توان به این نکته اشاره کرد که کرمان به عنوان پهناورترین استان کشور با تمدنی کهن و با دارا بودن اقوام، قبایل و طوایف مختلف و با گویش، لهجه و فرهنگ‌های خاص خود، منبعی عظیم و بکر از ملُدی‌ها و سازهای نواحی و آداب رسوم به‌شمار می‌رود. وجود تعداد زیادی از عشایر در استان کرمان و وجود اقوام و نژادهای مختلف کرد، عرب، ترک و بلوچ در استان به همراه وسعت زیاد این منطقه، سبب تنوع موسیقی این استان شده است. فرهنگ‌شناسان بر این اعتقادند که بارزترین نشانه‌ی قومیت و بهترین وسایل شناسایی خصلت‌های یک ملت، فرهنگ بومی آن‌ها است. در این پژوهش تلاش می‌شود با روش توصیفی و رویکرد طبقه‌بندی بر اساس نظریه‌ی چرخه‌ی حیات (کودکی، بلوغ، نوجوانی و جوانی، مراسم مذهبی و آیینی، سوگ) موسیقی موقعیتی و غیرموقعیتی به تقسیم‌بندی و گونه‌شناسی موسیقی قومی کرمان هرچند مجمل اشاره شود.

پیشینه‌ی پژوهشی

در مورد موسیقی نواحی کرمان می‌توان به کتاب نگاهی به موسیقی نواحی کرمان (1397) و آلبوم‌های «کویرانه‌ها» و «باغ آوا» که به کوشش فؤاد توحیدی (1397-1384) منتشر شده‌اند و پژوهش‌های انجام‌گرفته توسط احمدرضا مؤید محسنی (1347) و محمدرضا درویشی (1375) اشاره کرد.

روش پژوهش

در پژوهش حاضر داده‌ها با روش اسنادی و تکیه بر مطالعه‌ی کتاب‌ها، مقالات و مطالعات میدانی به‌دست آمده است و با روش توصیفی و رویکرد طبقه‌بندی بر اساس نظریه‌ی چرخه‌ی حیات و موسیقی موقعیتی و غیرموقعیتی و ماده‌ی صوتی (سازی، آوازی، موسیقی دارای متر و بدون متر) تقسیم‌بندی شده‌اند.

تقسیم‌بندی موسیقی قومی استان کرمان بر اساس نظریه‌ی چرخه‌ی حیات

چرخه‌ی حیات در واقع به فرایند رشد و نمو یک موجود زنده، از مرحله‌ی تولد تا مرگ با شروع دوران جدیدی از زندگی اطلاق می‌شود. بر این اساس یک موجود زنده‌ی متولدشده، رشد نموده به مرحله‌ی بلوغ رسیده و پس از گذران دوره‌ی کهنسالی با مرگ از بین خواهد رفت. تعمیم فرایند چرخه‌ی رشد و نمو موجودات زنده به سایر مقوله‌های اجتماعی و اقتصادی و اکولوژیکی از سابقه‌ی زیادی در بین صاحب‌نظران علوم اجتماعی برخوردار است. مطالعه‌ی موسیقی بر پایه‌ی این نظریه برگرفته از موضوعات مطرح‌شده توسط برونو نتل است. بر این اساس موسیقی قومی کرمان را به چهار بخش اصلی کودکی، بلوغ، نوجوانی و جوانی، مذهبی و آیینی و سوگ تقسیم‌بندی کرده و هر یک را به اجمال توصیف خواهیم کرد.

موسیقی کرمان

بخش کودکی: موسیقیِ متعلق به نخستین دوره از حیات انسان، ترانه‌های کودکانه و لالایی‌ها است. ترانه‌های مادران، لالایی

لالایی‌های کرمان، مانند دیگر لالایی‌های ایرانی ویژگی‌های مشخصی دارند که از نظر موسیقایی در هر منطقه، تحت تأثیر اقوام ساکن آن حوزه و موسیقی یا مُدهای مورد توجه آن حوزه قرار دارند برای مثال «لالایی‌های مناطقی از شهرستان بم و زرند در دشتستانی، ناحیه‌هایی از جیرفت و رودبار در شوشتری و قسمت‌هایی از منوجان در ماهور اجرا می‌شود» ( توحیدی 1397: 18). مضمونِ اشعار لالایی‌ها بیشتر درددل‌های مادران با فرزندان خود است. به‌طور کلی هیچ ناحیه‌ای در استان کرمان وجود ندارد که لالایی در آن اجرا نشود. «این لالایی‌ها را می‌توان بر اساس گویش اشعار و فرم‌های اجرایی به قسمت‌های مختلفی تقسیم کرد. برای مثال اشعار لالایی‌های اطراف رودبار به علت روحیه‌ی جنگاوری و حماسی منطقه، بیشتر به موضوع رزم و دلاوری می‌پردازد» (توحیدی 1397: 19) ولی در بین عشایر منطقه‌ی بافت، موضوع اشعار بیش‌تر به کوچ و غربت و انتظار می‌پردازد. رایج‌ترین قالب لالایی در کرمان دوبیتی[1] است. دوبیتی شعری یازده هجایی مرکب از چهار مصراع است که همه بر یک قافیه جز مصراع سوم که آوردن قافیه در آن اختیاری است در کنار آن می‌توان به برخی مثنوی‌های[2] نه‌چندان بلند و گاه ترکیبی فرد از مصراع‌هایی نظیر سه مصراعی و پنج مصراعی اشاره کرد. ساختار این لالایی‌ها از تکرار پایه‌ی مفاعیلُن در مصراع‌های متوالی به‌وجود آمده است که دوبار یا بیشتر تکرار می‌شود.

للا[3] لالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش/  بابات دیرو سفر رفته که اَ ما بی‌خبر رفته

ترانه‌های کودکان در استان کرمان

ترانه‌های کودکان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد، نخست ترانه‌های بدون بازی، ترانه‌هایی که کودکان خودشان می‌خوانند و یا به آن‌ها یاد می‌دهند و دوم ترانه‌های در بازی که شامل ترانه‌های متن بازی و پیرامون بازی می‌باشد.

ترانه‌های بدون بازی کودکان

 ترانه‌هایی که کودکان با خود زمزمه می‌کنند، اغلب نغماتی است که به‌طور شفاهی و غالباً از دیگر کودکان یاد گرفته یا به گوششان رسیده است. بعضی از این ترانه‌ها برداشتی آزاد از ترانه‌های ساخته‌شده توسط بزرگسالان است که کودکان با اندکی دست‌کاری آن‌ها را می‌خوانند. البته این دست زمزمه‌های کودکانه را نمی‌توانیم الزاماً جزو آوازهای کودکان قرار بدهیم، اما به هر حال جزو آوازهایی هستند که بیشتر کودکان کرمانی آن‌ها را می‌شناسند. در بسیاری موارد سراینده‌ی این شعرها مشخص نیست اما مضمون آن‌ها به زندگی روزمره، شیطنت‌های کودکانه و مضامینی از این دست ارتباط پیدا می‌کند[4]

موسیقی کرمان بازی کودکان

ترانه‌های همراه با بازی کودکان

دسته‌ی دوم از کارگان آوازهای کودکان، ترانه‌هایی هستند که کودکان در هنگام بازی‌های حرکتی و معمولاً به شکل دسته‌جمعی آن را می‌خوانند. این آوازها دارای مضامین گوناگون از مسائل اساطیری و باورهای ایرانیان گرفته تا مسائل روزمره‌ی زندگی است. در اینجا به دو نمونه از این آوازهای همراه با حرکات و بازی اشاره می‌کنیم.

اَتِلَک تی تِتِلَک: بچه‌ها به‌طور نیم‌دایره روی زمین می‌نشینند و پاهای خود را دراز می‌کنند. یک نفر از آن‌ها شعر می‌خواند و با هر ضرب به نوبت روی پای بچه‌ها می‌زند. هنگامی که با آخرین ضرب شعر دستش روی پایی زده شد بچه آن پای خود را جمع می‌کند و بازی ادامه می‌یابد تا فقط یک پا باقی بماند.

  اتلک[5] تی تتلک  پنجه پشیمان شکر (صحیح: پنجه بشه مال شکرک)            احمدک، جون پدر، برو به جنگ شونه سر

   شونه سر غوغا شد، مشت راستش واشد                                               عباس کجا؟ تو باغچه. چی می چینه؟  آلوچه  

   ور دخترون خونه، ور پسرون کوچه                                                    دسمال شاه سوخته شده، آب طلا ریخته شده

جمو جمو هویزه: بچه‌ها پنجه‌های خود را مشت می‌کنند و مشت خود را روی هم سوار می‌نمایند. بچه‌ای که مشت‌هایش روی همه قرار دارد دست بالایی خود را باز می‌کند و با کف آن دست روی مشت خود مالیده و می‌خواند[6]: «غلغلک، زیپل زیپل حنایی، ننه پیرزالو، سرگریز کو، گو گوساله فنگلی، انگشتر بازی و……. از جمله ترانه‌های کودکانه‌ای هستند که در هنگام بازی خوانده می‌شود»  (لرمیر 1395: 78).

بخش نوجوانی، بلوغ و جوانی

میلر نیوتون در کتاب نوجوانی «نوجوانی را دوره‌ی فرایندهای رشدی انتقال از کودکی به بزرگ سالی می‌داند» (نیوتون 1995: 25). این فرایندها جنبه‌های گوناگونی دارند. اول، رشد و نمو سازمان عصبی مغز که نمود آن در تحول فرایندهای شناختی، عاطفی و رفتارها مشاهده می‌شود. دوم، رشد فیزیکی که شامل رشد اندازه‌های بدنی و تغییر در نیم‌رخ جسمی است. سوم، رشد نظام جنسی یا تولید مثل، شامل جسمی و رفتاری؛ چهارم، رشد احساس «خود» به عنوان یک بزرگ سال یا یک انسان مستقل و خود راهبر؛ پنجم، کسب موقعیت بزرگ سالی در گروه اجتماعی یا فرهنگ؛ ششم، رشد کنترل رفتاری خود در تعامل با جامعه. در خصوص طول دوره‌ی نوجوانی اتفاق نظر کاملی بین روان‌شناسان وجود ندارد. آنان طول این دوره را از سیزده تا چهارده سال دانسته‌اند. اما در آثار جدید روان‌شناسی معمولاً سنین 11 تا 13 و 18 تا 20 سالگی را دوره‌ی نوجوانی به‌حساب آورده‌اند. واقعیت این است که آغاز، پایان و طول این دوره در دختران و پسران جوامع مختلف و طبقات گوناگون اجتماعی متفاوت است. با ورود به این دوران، یادگیریِ یک مهارت، پیشه و کار آغاز می‌شود. در سبک زندگی بومی اقوام ایرانی – در اینجا کرمان، معمولاً هر فرد از سنین نوجوانی در پیِ یافتن پیشه‌ای برای آینده‌ی خود خواهد بود. هر چند در شیوه‌ی نوین زندگی شهری احتمالات یافتن یک شغل به‌طور کلی تغییر کرده اما در شکل حیات بومی، این احتمالات بسیار مشخص و تعریف‌شده‌تر از امروز بود: کشاورزی، دامداری، قالیبافی و غیره، شغل‌هایی در انتظار نسل جوان برای ادامه‌ی حیات اقتصادی به‌شمار می‌آمدند. هر یک از این مشاغل، آوازها و موسیقی خاص خود را داشته که در اینجا پس از شرحی مختصر از مفهوم کار به این نغمات اشاره خواهیم کرد.

ارتباط موسیقی و کار به عنوان فعالیتی با هدف تولید و ارائه‌ی خدمت، موضوعی است که احتمالاً بسیار قدیم‌تر از آن است که ما امروز با آن آشنا هستیم. برخی پژوهشگران معتقدند که «اولین اصوات، حرکات و رفتار موزون که باعث پیدایش ترانه و حتی ابزار موسیقی شد در مراحل اولیه‌ی حیات توسط انسان‌هایی پدید آمد که به‌طور گروهی کارهای سخت و سنگین را انجام می‌دادند» (جاوید 1396: 46).

ترانه‌های کار موسیقی کرمان

زنان و مردان استان متناسب با کار و پیشه‌ی خود آوازها و ترانه‌هایی را زمزمه می‌کنند که این ترانه‌ها و آوازها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: نخست آن‌هایی که جنبه‌ی کاری دارند و نبود آن‌ها باعث اخلال در کار می‌شود. مانند نقش‌خوانی در قالیباف‌خانه‌ها، مقام‌های ساربانی، ملخ‌زنی، اعلان فوت، بیدار کردن مردم هنگام سحر، دور کردن حیوانات وحشی و جمع‌آوری نذورات. دوم ترانه‌ها و آوازهایی که همراه با کاری یا برای رفع خستگی و دلتنگی خوانده می‌شوند مانند ترانه‌ها و آوازهای کوچ، ترانه‌های مخصوص کاشت و برداشت محصول، آوازهای چوپانی، کُرتی‌خوانی و کار پشه‌بندزنی، ترانه‌های پته‌دوزی، شیرینی‌پزی و غیره.

گونه‌شناسی موسیقی کرمان

ترانه‌های کار موسیقی کرمان دسته‌ی اول

موسیقی قالیباف‌خانه

موسیقی قالیباف‌خانه[7]، مجموعه‌ای است از میراث شفاهی هنرمندان قالیباف، که نسل به نسل منتقل شده و هنوز هم در مراکز قالیبافی استان کرمان خوانده می‌شوند. در گارگاه‌های قالیبافی یک نفر به نام نقش‌خوان با توجه به نقش و رنگ، جملاتی را ادا می‌کند و بافندگان او را همراهی می‌کنند. نقش‌خوانی به عهده‌ی یکی از استادان و پیش‌کسوتان کارگاه قالیبافی است. اکثر نقش‌خوان‌ها دارای صدایی رسا و خوش هستند و گاهی در بین نقش‌خوانی به خواندن آوازهای غریبی می‌پردازند.

نغمات ساربانی و بعضی از نغمات چوپانی: در سابق، کاروان‌های شتر، حمل و نقل کالا و هم‌چنین مسافران را در استان و خارج از آن به عهده داشتند. معمولاً ساربان‌ها برای هدایت و جمع کردن شترها و گوسفندان با نیِ محلی «رُ»‌ها (مقام‌ها)، آوازها و ملُدی‌هایی را اجرا می‌کردند. «که از مهم ترین آن‌ها می‌توان به اُشترقطار، اُشتر مرو، اُشترخزو، اُشتررو، اُشترخجو، گله‌رو و گله‌هی اشاره کرد که هر کدام از این ملُدی‌ها کاربرد خاص خود را داشته است. برای مثال، نغمه‌ی اشتر مرو برای آوردن شترها برای خوردن آب بوده است. و نغمه‌ی خجو برای جمع کردن شترها. در ضمن ساربانان سازی به نام جوغ را روی شتر می‌نواختند» (توحیدی 1397: 32).

ملخ زنی

ملخ زنی: در دو فرسنگی جنوب شرقی کرمان و در مسیر راه کرمان- ماهان، به روستای حسین‌آباد می‌رسیم. در این منطقه هنگامی ملخ‌ها به مزارع حمله می‌کرده‌اند. «روستائیان در کنار کشتزارها خندقی به طول مزارع و به عرض 75 تا 100 سانتی‌متر حفر می‌کردند و به همگان از بزرگ و کوچیک و زن و مرد با نواختن دهل و های و هوی کردن، ملخ‌ها را سوی خندق می‌راندند تا ملخ‌ها در خندق بیفتند و سپس روی آن‌ها خاک ریخته و زنده به گور می‌کردند» (فرهادی 1395: 51).

آواهای اعلان، اعلان فوت و عزاداری

آواهای اعلان، اعلان فوت و عزاداری: «سفید مهره» نوع خاصی از بوق صدفی است که در گذشته، برای خبر کردن مردم از واقعه‌ای مثل حمله‌ی راهزنان استفاده می‌شد. هم اکنون این ساز در مراسم عزاداری و در بعضی از نقاط استان برای اعلام فوت اشخاص به‌کار می‌رود، به‌طوری که برای اعلان فوت سه‌بار در این ساز می‌دمند و تمامی اهالی شهر یا روستا از واقعه آگاهی می‌یابند. سفید مهره در مناطقی مانند چترود، سیرچ، ده زیار، دُران، جوشون، شهداد، گودیز، و هم‌چنین روستاهای دُران نواخته می‌شود. این ساز در بین اهالی از حرمت خاصی برخوردار است «و حتی بعضی از بومیان بر این باورند که دور کردن سفید مهره از شهر یا روستا برای اهالی بدیُمن است. در بعضی از نواحی استان به این ساز گوش‌ماهی هم گفته می‌شود. بعضی از پژوهشگران ریشه‌ی این ساز را در کشور هندوستان می‌دانند» ( توحیدی 1397: 35).

بیدار کردن مردم هنگام سحر: «چیلک» نوعی پیت حلبی است که با چوب نواخته می‌شود. از این ساز در بعضی از روستاهای رفسنجان و در مراسم مذهبی استفاده می‌شده است. در مناطقی از استان هم از این ساز برای بیدار کردن مردم در سحرهای ماه مبارک رمضان استفاده می‌شده است. در حال حاضر این ساز از حلب‌های روغن ساخته می‌شود که به وسیله‌ی طناب به شانه یا گردن نوازنده آویخته می‌شود.

دور کردن حیوانات وحشی و جمع‌آوری نذورات:«شاخ نفیر» (بوق شاخی) سازی است بادی از جنس شاخ بز نر که توسط قلندران و دراویش دوره‌گرد استفاده می‌شود. در گذشته از این ساز در مسیر سفرها و برای دور کردن حیوانات وحشی و ترساندن آن‌ها استفاده می‌شده است. ولی در حال حاضر از آن برای باخبر کردن اهالی محله‌ها، برای کمک و جمع‌آوری نذورات استفاده می‌کنند.

ترانه‌های کار موسیقی کرمان دسته‌ی دوم

ترانه‌ها و آوازهای کوچ

ترانه‌ها و آوازهای کوچ: این ترانه‌ها در بین عشایر استان رواج دارد و در هنگام کوچ با توجه به نوع گویش و فواصل موسیقایی رایج در بین افراد عشایر خوانده می‌شود. گاهی به همراه خواندن ترانه از ساز نی و گاهی سُرنا و دُهل بهره می‌برند.

ترانه‌های مخصوص کاشت و برداشت محصول، آوازهایی که موقع کاشت خوانده می‌شوند به دو نام معروف هستند: آوازهایی که در مناطق سردسیر خوانده می‌شوند به « بالاوُلاتی» و آوازهایی که در مناطق گرمسیر خوانده می‌شوند به «گودی» مشهورند. اکثر کشاورزان در حین کار این آوازهای محلی را می‌خوانند و گاهی در هنگام کارهای دسته‌جمعی کسی که خوش‌صداتر است، می‌خواند و بقیه گوش می‌دهند. در هنگام جشم خرمن و هم‌چنین جشن کاکل معمولاً نوازنده‌ها به پای زمین‌های کشاورزی می‌آیند و به نوازندگی می‌پردازند. این نوازنده‌ها معمولاً کولی هستند. آواز دیگری به نام سرآوردی در مناطق جنوبی و در هنگام کشت خوانده می‌شود؛ آورد به معنای انتهای زمین کشاورزی است. افراد کشاورز در هنگامی که با گاو از چاه آب می‌کشند یا در هنگام شخم زدن زمین، ترانه‌هایی را اجرا می‌کنند؛ آن‌ها در مناطق جنوبی استان، در رودبار و منوجان ساکنند. «کُرتی‌خوانی» آوازهای غم‌انگیزی هستند که در هنگام کشاورزی خوانده می‌شوند،کُرت به معنای زمین کاشته‌شده از محصول است. هم‌اکنون کُرتی‌خوانی، مقامی است که همراه نی، سرنا یا چنگ اجرا می‌شود.

آوازهای چوپانی

آوازهای چوپانی: به آوازهایی که چوپان‌ها معمولاً برای رفع دلتنگی می‌خوانند کُردی‌خوانی گفته می‌شود (کُرد به معنای چوپان است). در حال حاضر این آوازها در تمام نواحی استان و حتی در بین افراد دیگر نیز رواج دارد. ساز اصلی چوپان‌ها نی است که در نقاط مختلف استان به آن نی کردی، نی شش بوق (شش‌بند)، نی یک بوق و در جنوب استان «زال» گفته می‌شود. از مهم‌ترین آوازها و نغمه‌هایی که توسط چوپان‌های استان اجرا می‌شود، می‌توان به غریبی، سرکوهی، گردو زِبَرکو، «رُ» یِ بلوچی، «رُ» یِ رمضون، بالایی، سرحدی، گیسکو، ایل کوچ و…. اشاره کرد.

کُرتی‌خوانی، «کُرت» به معنی زمین کاشته‌شده از محصول است و کُرتی‌خوانی، آوازهای غم‌انگیزی است که در حین کشاورزی خوانده می‌شود. اکنون کُرتی‌خوانی، مقامی است که به همراه نی، سرنا یا چنگ خوانده می‌شود.

ترانه‌های شادمانی

معمولاً در اقوام ایرانی مرحله‌ی بعد از بلوغ و نوجوانی و با ورود به جوانی و یادگیری مهارت و داشتن شغل ازدواج است. در زندگی قومی و روستایی معمولاً ارتباط تنگاتنگی بین کار و ازدواج وجود دارد. ازدواج یکی از سه مرحله‌ی اساسی در حیات زیست فرهنگی انسان است. «از دو جنس مخالف در شبکه‌ای از حقوق و الزامات مشترک، که در هر فرهنگی نسبت به فرهنگ‌های دیگر متفاوت است، به یک‌دیگر وابسته می‌شود» (ریویر 1379: 100). «ازدواج پیوندی بین یک زن و مرد به‌طوری که بچه‌های متولدشده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند» (گارسون 1951: 111).

ترانه‌های شادمانی: این ترانه‌ها در تمام مناطق استان، البته با ملُدی‌ها و ترکیب‌های سازی مختلف اجرا می‌شود. به‌طور کلی به گروه‌های نوازنده‌ی شادیانه در استان کرمان، ساز و دهلی، لوطی و مطرب و سوری گفته می‌شود. مقام‌ها و ترانه‌ها در اصطلاح محلی استان به «رُ« (ro) به معنی راه و در بعضی مناطق به «بحر» معروفند. مشهورترین «رُهای» شادمانی عبارتند از: خیلیون یا مردم‌خوانی، سرآسیابی، نون پزون و قربونی، عاروس کشون، شست گل داره حنا، حنابندون، پا آتشی، سرتراش، سرا یا سریو بنگال، شکرپاره‌کنی، ای یار مبارک، در حمومی، اجاق بوس، بیرقی، آبادون، روونی، سرسر، پیشواز، یار پشه بند، پا تختی، هلو هالو، مبارکی، زیارتی، دُرو، عرب، شهنازی، بندری، افشاری، رِنگ، اباذری، مونه تک، نباتم، سرصندوقی بجار، سرریزون، شیرعلی مردون، بِیات، یه رو، فِلَک، پای لنگو، پیرن خریدم، تو تنگ حنایی جانم، گودی، داد ای دسته گل، شینکُم گِتِه، مُریلا، شیرین سبزه، شینَک زرین، یُ بارونک، عَلِمون، داد ای دسته گل، نازی به نازت، نازی گلو، نوروزی، گردشی، هم دار، آسیکی، غربالی، پای جم فاریاب، پای جم جیرفت، چاردار، گل پی کُنارم، پا آتشی. این رُها بیشتر با ساز سُرنا نواخته می‌شود. تقریباً در تمام نواحی استان کرمان سُرنا حضور پررنگ‌تری نسبت به سایر سازها دارد. برای همین در اصطلاح محلی «ساز» و به نوازنده‌ی آن «سازی» گفته می‌شود. سازهای دیگری که در اجرای مقام‌های شادیانه استفاده می‌شوند. کرنا، دایره، دُرک، تمبک محلی، جاریگ، چو غرو، کوزک، جره، نقاره، نی مشکی، تمپو، چنگ (قیچک محلی)، چنگ قطی و یروتی. در این قسمت به معرفی تعدادی از ترانه‌های شادیانه می‌پردازیم:

خِیلیون

خِیلیون[8] ( مردم‌خوانی): بعد از مراسم خواستگاری و تعیین روز عروسی، گروهی از طایفه‌ی عروس و داماد که بیش‌تر آن‌ها دختران و پسران جوان به همراه چند تن از بزرگترهای فامیل هستند، برای دعوت از مهمان‌ها به در خانه‌ها می‌روند و گروهی با زدن دایره و خواندن شعر، آن‌ها را همراهی می‌کنند.

سرآسیابی

سرآسیابی، نون‌پزون و قربونی[9]: این ترانه‌ها وقتی خوانده می‌شود که خانواده‌ی داماد برای گرفتن آرد به آسیاب می‌روند تا با آن نان مراسم عروسی را تهیه کنند؛ بعد از تهیه‌ی آرد و نان هم گوسفندانی را سر می‌برند تا از گوشت آن‌ها برای مراسم استفاده کنند.

عاروس کشون

عاروس کشون[10]: در این مراسم دو تن از بزرگان فامیل، دست‌های عروس را می‌گیرند و یک نفر هم آینه‌ای بزرگ را جلوی وی می‌گیرد تا او پشت سر خود را هم در آینه ببیند. گروهی از زنان هم پشت سرِ عروس به راه می‌افتند و اشعاری را به‌صورت ترانه و معمولاً همراه با ساز دایره می‌خوانند.

شَست گُل داره حِنا[11]: پیش از حنابندی داماد و شستن دست و پای او برای حنا کردن، این ترانه خوانده می‌شود. این ترانه در مناطق منوجان، کهنوج، عنبرآباد، جیرفت، قلعه گنج، و رودبار، کاربرد دارد. سازهای همراه: سُرنا، دُهل و جُره.

حنابندون[12] (حنابندی): این ترانه توسط زنان و دختران هنگام حنا بستن بر دست و پای عروس و داماد اجرا می‌شود. گاهی به‌صورت نمادین دست و سر کودکان را نیز حنا می‌کنند. سازهای همراه: سُرنا، دهل، و جره، یا چنگ و تمپک،، یا چنگ قطی و تمپک.

سرتراش

سرتراش[13]: قبل از این که داماد را برای حمام کردن به سرچشمه یا قنات ببرند، موی او را کوتاه می‌کنند. در هنگام انجام دادن این مراسم ترانه‌هایی می‌خوانند. سازهای همراه: سرنا، دهل و جره، یا  چنگ و تمپک، یا چنگ قُطی و تمپک، یا یَروتی و تمپک.

سَرِ اُ ( سرُ آب)، « سَریو بِنگُنال[14]»: بعد از مراسم سرتراش، داماد را سر آب می‌برند و حمام می‌کنند. به آهنگی که در حین این مراسم اجرا می‌شود، سَرِ اُ گفته می‌شود که در نواحی جنوبی استان به آن «سَریو بِنگُنال» می‌گویند. سازهای همراه: چنگ و تمپک یا سرنا، دهل و جره، یا دهل خالی به همراه کف زدن، یا به همراه ضربه زدن به حَلب یا دباله، در برخی نقاط رسم بر این است که بعد از حمام کردن، لباس نو بر داماد می‌پوشانند و لباس‌های قبلی او را به نوازندگان می‌بخشند.

شکرپاره‌کنی

شکرپاره‌کنی[15] و ای یار مبارک[16]: در مناطق جنوبی استان بعد از پوشیدن لباس‌های نو توسط داماد، گروهی شروع به پخش نقل و شیرینی می‌کنند که به این مراسم «شکرپاره‌کنی» گفته می‌شود. سازهای همراه عبارتند از: چنگ و تمپک، یا سرنا و دهل و جره. ترانه‌ی ای یار مبارک درست بعد از مراسم شکرپاره‌کنی اجرا می‌شود. بعد از این که داماد لباس‌های خود را پوشید، او را سوار بر اسب و برای دعا به سمت زیارتگاه می‌برند. در این فاصله مردان و زنان با هم ترانه می‌خوانند و دهل و سرنا با آن‌ها همراهی می‌کنند. در سیرجان و ارزوئیه و بافت ترانه‌ی یار مبارک با اشعاری دیگر خوانده می‌شود که شبیه واسونک‌های استان فارس می‌باشد.

در حمومی

در حمومی (ای حموم درآرین[17]): این ترانه برای آوردن عروس از حمام و در ورودی حمام اجرا می‌شود و خانم‌ها در حال خواندن به کف زدن، دایره زدن و کُلُلو کشیدن (کِل کشیدن و هلهله) مشغول می‌شوند. هم‌چنین این ترانه بعد از این که داماد می‌خواهد از حمام بیرون بیاید، خوانده می‌شود. در بافت، بردسیر و سیرجان به این مراسم «در حمومی» گفته می‌شود و معمولاً از ساز دایره استفاده می‌شود. در مناطق جنوبی (منوجان، کهنوج، عنبرآباد، جیرفت، رودبار، بافت، بردسیر و سیرجان) به این مراسم «ای حموم در آرین» گفته می‌شود و به جای ساز دایره از سرنا و دهل . جُره، یا چنگ و تمپک استفاده می‌شود.

اجاق بوس[18]: این مقام توسط یکی از خانم‌ها و برای بردن عروس از خانه‌ی پدر خوانده می‌شود. رسم بر این است که نانی به کمر عروس می‌بندند و عروس قبل از رفتن از خانه‌ی پدر، باید اجاق و تنور خانه‌ی او را ببوسد که نشان از حق‌شناسی و حرمت وی به پدر است.

بیرقی[19]: معمولاً درختی را جلوی خانه‌ی داماد می‌گذارند و روی آن را با بافته‌ها و پارچه‌های رنگی (بیشتر سبز رنگ) تزیین می‌کنند، بر بالای شاخه‌ها هم یک سیب و دو انار می‌بندند. به این درخت، بیرق داماد و در برخی نواحی «طراده» می‌گویند.

آبادون

آبادون[20] ( آوادون): یکی از مشهورترین آوازهای مراسم شادمانی در استان کرمان «آبادون» است. این آوازها در مراسم عروسی خوانده می‌شود و مجلس عروسی هم بشارت‌دهنده‌ی شروع و آباد شدن یک زندگی جدید است. طرز اجرای آبادون‌ها به این صورت است که گروهی از زنان یا دختران روبه‌روی هم می‌نشینند و معمولاً یکی از دست‌ها را مانند قاریان، کنار گوش می‌گذارند و شروع به خواندن آوازهای گروهی به نام آبادون می‌کنند. معمولاً یکی از خوانندگان شروع می‌کند و بقیه بلافاصله با او هم صدا می‌شوند و در آخر هر جمله نت انتهایی را با هم و به‌صورت طولانی می‌کشند و با یک سکوت جمله‌ی بعدی آغاز می‌شود.

 سر صندوقی

سر صندوقی[21] (بجار): این ترانه وقتی اجرا می‌شود که مهمان‌ها متناسب با موقعیت مالی خود، پولی را به عروس و داماد هدیه می‌کنند. معمولاً وقتی که فرد جمع‌کننده جلوی مهمان‌ها قرار می‌گیرد، جمعیت فریاد می‌زند: ابوالشاد، دادم بده. در مناطق جیرفت، کهنوج و عنبرآباد وقتی داماد را برای حمام کردن می‌برند. قبل از اینکه سر صندوق لباس داماد را باز کنند، ترانه‌ی سر صندوقی را به همراه دهل، سرنا، و جره می‌خوانند.

سَرِ سر[22]، ترانه‌ای است که بعد از پایان گرفتن مراسم عروسی و برای به حجله بردن خوانده می‌شود؛ به این صورت که بزرگان فامیل دست داماد را گرفته، نوازنده‌ها را بلند می‌کنند و در مسیر تا محل حجله می‌خوانند. چنگ و تمپک یا ساز و دهل می‌زنند تا به محل حجله برسند؛ آنجا نماز می‌خوانند و سر عروس را به سر داماد می‌کوبند و آن‌ها را دست‌به‌دست می‌کنند. این مراسم در مناطق منوجان، کهنوج قلعه گنج، رودبار، عنبرآباد و جیرفت کاربرد دارد.

پاتختی، حجله رَوون و حجله گشون: در مراسم پاتختی با خواندن ترانه و دایره زدن به شادمانی می‌پردازند. حجله رَوون وقتی است که عروس و داماد را به حجله می‌برند و حجله گشون وقتی خوانده می‌شود که عروس و داماد بعد از سه روز از حجله بیرون می‌آیند. در این مراسم بیشتر از دهل و سرنا استفاده می‌شود.

بخش مراسم مذهبی و آیینی

 «دین موثرترین عامل تحولات روحی و اجتماعی در بستر زمان و حقیقی‌ترین واقعه‌ی تحقق‌یافته در عرصه‌ی تاریخ بشری است» (رشیدوش 1398: 71). برگزاری مراسم مذهبی و آیینی یکی از مهم‌ترین خصوصیات جوامع انسانی است که اجرای آن از زمانه‌های کهن تا به امروز استمرار داشته است. موسیقی مراسم مذهبی در استان کرمان شامل مداحی، مولودی‌خوانی، چاووش‌خوانی، تعزیه‌خوانی، پامنبری‌خوانی، روضه‌خوانی، مناجات‌خوانی، پیش‌خوانی، سحری‌خوانی و نوحه‌خوانی می‌باشد. که از بین آن‌ها مولودی‌خوانی، تعزیه‌خوانی و چاووش‌خوانی از اهمیت بیشتری برخوردارند. ترانه‌های آیینی ترانه‌هایی هستند که در مراسم آیینی اجرا می‌شوند، مانند نوبت‌نوازی، وِردخوانی، ترانه‌های مربوط به جشن سده، تندرستون، ترانه‌های مربوط به آیین طلب باران (شابارون، گل گشنیزو و تالو و لوک بازی)، باران‌بندی، بادبندی و بادگردانی، بادخواهی، اسب‌بازی، کشتی، کلیدزنی، الله رمضونی، نوروز‌خوانی، جشن چهارشنبه‌سوری، شب یلدا، سرچراغ، موسیقی صوفیانه و قلندری، موسیقی زورخانه و منظومه‌خوانی.

موسیقی مذهبی | مولودی‌خوانی

مولودی‌خوانی: مولودی‌خوانی از رسم‌های کهن کرمانیان به شمار می‌آید. این مراسم بیشتر توسط صوفیه و دراویش نعمت‌الهی کرمان در خانقاه‌ها و به میمنت ولادت امامان و هم‌چنین اقطاب و عرفا برگزار می‌شود. سازهای مورد استفاده در مولودی‌خوانی نی، تاس، سنچ، دَپ و سه‌تار است. و خوانندگان به خواندن ترانه‌های عرفانی می‌پردازند؛ سایر صوفیان هم با کف زدن و دم گرفتن به شادی و سماع می‌پردازند.

تعزیه‌خوانی[23] ( شبیه‌خوانی): تعزیه‌خوانی نیز در استان کرمان به‌صورت بکر و شاخص اجرا می‌شود. مهم‌ترین مناطق تعزیه در استان کرمان، ننیز، رابر، هوتک، خانوک، چترود، سیرجان، نودژ و جوپار است. در مراسم تعزیه، خوانندگان با صدای بسیار رسا و دلنشین و با تسلط کامل بر گوشه‌هایی از موسیقی ردیفی ایران، اشعار خود را می‌خوانند. ریتم‌ها و ملُدی‌ها با توجه به اسناد موجود بیش از 150 سال دست‌نخورده باقی مانده است. ریتم‌ها گاهی دوضربی و گاهی سه‌ضربی ساده است. در سیرجان نقش‌آفرینان به‌طور دسته‌جمعی یا تک‌خوانی، قطعاتی را با صدای خوش و محزون همراه با نوای سرنا اجرا کرده، سازهای تعزیه در گذشته دهل، سرنا و نی محلی بوده است. هنوز هم در مناطقی، تعزیه با دهل، سرنا و در شهداد و دران به همراه نقاره و سفید مهره انجام می‌شود.

چاووش‌خوانی

چاووش‌خوانی[24]:در حال حاضر آن چه که در مراسم چاووش‌خوانی در استان کرمان شناخته می‌شود، عبارت است از مشایعت یا استقبال از زائران اماکن مقدسه، با لحن و آوازی به ویژه که از جوهره‌ی موسیقی ردیفی برخوردار است. چاووش‌خوانی غالباً حالت تک‌خوانی دارد. گاهی نیز ممکن است به‌صورت گفت‌وگوی منظوم درآید. چاووش‌خوانی در مناطق مختلف استان برگزار می‌شود. در مناطقی از جمله روستای دُران، چاووش‌خوانی را به همراه ساز سفید مهره اجرا می‌کنند.

موسیقی مراسم آیینی

نوبت‌نوازی

نوبت‌نوازی: مراسم نقاره‌نوازی ( نوبت‌نوازی) به‌صورت روزانه و در دو نوبت (قبل از طلوع آفتاب و هنگام غروب) اجرا می‌شود. در زمان گذشته این مراسم در تمام ایران انجام می‌گرفته، ولی با آمدن رادیو و سایر رسانه‌ها نقش آن کمرنگ شده و اکنون فقط در چند جای ایران باقی مانده است. در یکی از امام‌زاده‌های شهداد به نام امام‌زاده زید، مراسم نقاره‌نوازی هم اکنون نیز انجام می‌شود. در اصطلاح محلی به این نقاره‌ها «طبل امام‌زاده» می‌گویند و دلیل اجرای آن را یادآوری شکوه و معنویت امام‌زاده می‌دانند. در روستای دُران هم از نقاره در مراسم عزاداری و هم‌چنین برای نوبت‌نوازی استفاده می‌شود. قطعه‌ی سلام بر خورشید که در نقاره‌نوازی امیرآباد شول سیرجان اجرا می‌شود، یادآور نوبت‌نوازی در این منطقه است. از آن جایی که آن‌ها در هنگام طلوع و غروب خورشید ساز می‌زدند، نام آن را سلام بر خورشید نهاده‌اند. شاید ریشه‌های این رسم به قبل از اسلام و آیین مهرپرستی (میترائیسم) بازگردد. در شهر کرمان هم دو محل برای نقاره‌نوازی وجود داشته است، یکی در دامنه کوه نقاره‌خانه (محله‌ی شاهزاده محمد) و دیگری بالای سر در بازار وکیل.

وردخوانی

وردخوانی: در بعضی از منشعبات ایل قرایی (در اصطلاح محلی قره‌ای) فردی که به آن مُلا گفته می‌شود، با کوبیدن سازی به نام چوسِر به زمین (در ریتم‌های نامشخص) به خواندن دعا‌ها و ورد‌هایی می‌پردازد. به عقیده‌ی آن‌ها این کار باعث دور کردن شیاطین و ارواح خبیث و نیروهای فراطبیعی از جسم و روان افراد تسخیرشده می‌شود. می‌توان ورد‌خوانی را نوعی جادوی پزشکی نامید. چوسِر (چوب سحر) چوبی است به ارتفاع بیش از دو متر که با زنگوله، خرمهره، قفل، دعا نوشته، طلسم، پارچه‌های رنگی، مهره سبز، پر و خرده فلز، تزیین شده است. تکنیک اجرایی چوسر به این صورت است که مُلا یا نوازنده، دسته‌ی چوسر را در یک دست می‌گیرد و پایه‌ی آن را به‌طور نامنظم به زمین می‌کوبد؛ به این ترتیب زنگ‌ها و زنگوله‌ها و اشیای آویخته‌شده به صدا در می‌آیند. و صدای زنگوله دیگری که در دست دیگر نوازنده تکان داده می‌شود نیز به چوسر افزوده می‌شود.

ترانه‌های جشن سده

ترانه‌های جشن سده[25]: مراسم جشن سده از سنت‌های قدیم خاص کرمان است. در شهر کرمان برگزاری مراسم بدین گونه است که پنجاه روز قبل از عید نوروز در محله‌ی باغچه‌ی بوداغ‌آباد، جشنی از طرف زرتشتیان کرمان ترتیب داده می‌شود و رسماً از رجال و شخصی‌ها دعوت می‌کنند و با شیرینی و میوه از آن‌ها پذیرایی می‌شود. در سابق همراه این مراسم سرنا، دهل و دایره می‌نواختند، ولی در چند سال اخیر بیش‌تر از دف استفاده می‌شود.

آیین تندرستون

آیین تَندُرُستون: مردم کرمان هر ساله جشن با شکوه سده را پنجاه روز پیش از نوروز برگزار می‌کنند. و در چله‌ی نوروز (نهم اردیبهشت) نیز جشن کهن دیگری را به نام «تندرستون» برگزار می‌کنند. تندرستون در دامنه‌ی شیوشگان، واقع در پشت پارک پردیسان، در هم‌جواری قلعه‌ی دختر و در پای کوه در محلی به نام تندرستان برگزار می‌شود. مردم کرمان در چله‌ی نوروز، آیین تندرستون را با سفره انداختن، آش پختن، نذری دادن، نواختن انواع ساز و آرزوی سلامتی و گشایش بخت دختران برگزار می‌کنند و به شادی می‌پردازند.

ترانه‌های آیین طلب بارون

ترانه‌های آیین طلب بارون[26]: این آیین‌ها با تفاوت‌هایی و به نام‌های «شابارون»، «تالو»، «گل گشنیزو» و «لوک‌بازی» در مناطق مختلف استان برگزار می‌شود. گل گشنیزو عروسکی است پارچه‌ای که فردی به در پلاس عشایر‌ می‌برد و صاحب پلاس به روی عروسک آب می‌پاشد تا خداوند هم برای آن‌ها باران بفرستد. یکی دیگر از این آیین‌ها به این صورت است که در زمان خشکسالی فردی به نام شابارون که استخوان‌های حیوانات را با نخ‌هایی به هم متصل کرده و روی شانه‌ی خود انداخته، ترانه‌هایی را می‌خواند و مردم را دور خود جمع می‌کند و از نان و شیرینی که قبلاً آماده کرده (معمولاً کماچ) به چند نفر از مردان می‌دهد؛ درون یکی از تکه‌های شیرینی یک شیء ( مهره، چوب یا سنگ) جاسازی شده است که این شیء به هرکس رسید، او را به درخت می‌بندند تا دیگران او را آن قدر کتک بزنند تا خداوند به حال او رحم کرده و باران بفرستد. در این هنگام یک نفر ضامن او می‌شود و درخواست مهلتی مثلاً یک هفته‌ای می‌کند تا خداوند باران بفرستد، وگرنه اهالی او را کتک خواهند زد. در برخی نقاط این فرد از بین سادات انتخاب می‌شود تا خداوند مهر بیش‌تری به او داشته باشد.

مراسم لوک‌بازی

مراسم لوک‌بازی: شخصی را به نام لوک (شتر مست) می‌آوردند به تنش لباس‌های رنگارنگ متعددی می‌پوشانند. زنگوله‌ای به گردنش آویزان می‌کردند تا به شکل شتر دربیاید. طبل و دهل می‌کوبیدند و به هر خانه که می‌رسیدند جار (صدا) می‌زدند. های لوک اومد/ لوک ما لوکه هزار/ خیمه زده در مرغزار/ الله خدا بارون بده/ ارزن به مررغ دارون بده/ الله خدا بارون بده. اهالی خانه هم ظرف آبی بر سر لوک می‌ریختند و چون در زمستان باد سرد می‌وزید، با این کار ترحم خدا را جلب می‌کردند. این کار تا چهار شب ادامه داشت، شب چهارم هر خانه به آن‌ها کاسه‌ی آرد و ارزن می‌داد و با آن کماچی درست می‌کردند، داخل آن مهره‌ای می‌گذاشتند؛ مهره، داخل کماچ هر کس بود، او را می‌زدند تا باران بیارد و کسی ضامن می‌شد که او را کتک نزنند و اگر باران نمی‌آمد، ضامن را کتک می‌زدند؛ این ضمانت تا وقتی طول می‌کشید که باران بیاید.

کلید زنی

کلید زنی: کلید زنی در شب بیست و هفتم ماه رمضان برگزار می‌شود. در این رسم همه بیشتر بیوه زنان، زنان بدون فرزند و دختران دم‌بخت شرکت می‌کنند. هر زن حاجتمندی «کمویی» برمی‌دارد و در آن یک آیینه و یک سورمه‌دان و مقداری نبات می‌گذارد و به در خانه‌های محله می‌رود. کلیدزن‌ها آن‌چنان رویشان را محکم می‌پوشاندند که کسی آنان را نمی‌شناسد. در خانه هرکس که می‌رسند با کلید چوبی که همراه دارند با ریتم‌های مشخصی به کمو یا در خانه می‌کوبند. زن صاحب‌خانه با شنیدن صدای ریتم کلید زن، در را باز می‌کند و بدون سؤال، برای روشنایی و باز شدن گره از کار کلید زن‌ها به آیینه نگاه می‌کند، مقداری از نبات داخل کمو را در دهان می‌گذارد و از سورمه‌دان به چشمش می‌کشد. زنان عقیده دارند هرکس از سورمه‌دان به چشمش بکشد، شب عید حضرت فاطمه به چشم او سورمه می‌کشد و روشنایی ابدی به او می‌بخشد. بعد از سورمه کشیدن، مقداری خوراکی و پول و اگر فصل انار باشد، دانه‌ای انار در کمو می‌ریزند؛ عقیده دارند انار و خوراکی‌هایی که کلیدزن‌ها جمع می‌کنند، خاصیت بسیار دارد و هر حاجت‌مندی بخورد حاجتش برآورده می‌شود.

الله رمضونی[27]: از دیگر سرگرمی‌های بچه‌ها و جوانان در شب‌های ماه رمضان، خواندن اشعار «الله رمضانی» است. برای اجرای این رسم جوانان و بچه‌های هر محل با تشکیل گروه‌های پنج تا 10 نفره از شب اول ماه رمضان، بعد از افطار، به در خانه‌ها می‌روند و اشعار الله رمضانی می‌خوانند و هدایایی مثل پول یا یک خوردنی جمع‌آوری می‌کنند و آخر سر بین خود تقسیم می‌کنند و به خانه‌هایشان باز می‌گردند.

منظومه[28]: به مثنوی‌های بلند داستانی، حماسی، عاشقانه و تمثیلی گفته می‌شود که در سرتاسر نقاط کشور رایج بوده و هست. «سنایی» و «نظامی» بنیان‌گذاران منظومه‌سرایی هستند. به استناد گفته‌ی بیشتر اساتید فرهنگ‌پژوه، خواجوی کرمانی بعد از نظامی، هم در منظومه‌های عرفانی و هم عاشقانه، موفق‌ترین منظومه‌سرای کشور بوده است. در کرمان علاوه بر منظومه‌های خواجو و تعدادی شاعر کلاسیک کرمانی، منظومه‌های بسیاری در استان خوانده می‌شوند. به‌طوری که تنوع منظومه‌خوانی در استان کرمان از تمام نقاط کشور بیشتر است. از منظومه‌های رایج در استان کرمان به «خرم و زیبا»، «نیک بخت و بد بخت»، «کِلو»، «فتنه خونریز»، «سبزه و پری»، «کامران و جنگجو»، «اصلی و کرم»، «باقر وگل اندام»، «حیدربیگ و ماه صنم‌بر»، «نارنج و ترنج»، «سنگین دل»، «عارف و ماه»، «محمد گله دار»، «مادر و فضل الله» و غیره اشاره کرد. اکثر منظومه‌ها به همراهی یک ساز محلی اجرا می‌شوند، چون ساختار موسیقایی منظومه‌خوانی به‌صورت آوازی و متر آزاد است. سازهای همراه، متناسب با این که در چه منطقه‌ای اجرا شود متفاوت هستند. در برخی نقاط به همراه «زال» (نی محلی)، در برخی نقاط «سرنا» و در بعضی نقاط به همراه «قیچک» محلی که در جنوب کرمان به «چنگ» و در منطقه‌ی بافت، «خبر» و در ارزوئیه به «چگر» مشهور است، اجرا می‌شود. در قلع گنج هم منظومه‌ها با ساز «چنگ قُطی» اجرا می‌شوند. فواصل موسیقایی و گردش‌های ملُدیک متناسب با منطقه‌ی اجرا متفاوت است.

شاهنامه‌خوانی: این آواز معمولاً در مراسم شِه شِه گُن (به معنای شب ششم تولد نوزاد) و شب‌نشینی‌های خوانین و بزرگان اجرا می‌شود. معمولاً خواندن اشعار شاهنامه با سازهایی از قیبل زال، چنگ، چنگ قُطی و یروتی همراه می‌شود.

موسیقی زورخانه: وجود زورخانه‌های زیاد در استان کرمان، نشان از اهمیت این ورزش در بین مردم استان دارد. کَباده چهارصد ساله‌ی زورخانه‌ی عطایی کرمان و هم‌چنین عکس‌های موجود از ورزشکاران و مرشدهای قدیمی ‌به همراه تنبک زورخانه در سازمان اسناد ملی استان، از قدمت این ورزش در کرمان حکایت دارد. در نقاشی‌های قدیمی‌ِ سقف چهارسوق بازار کرمان و هم‌چنین سر در حمام گنجعلی‌خان کرمان، افرادی در حال انجام دادن حرکات ورزش باستانی به همراهی ضرب زورخانه دیده می‌شوند.

بخش سوگ

مراسم سوگواری در هر جامعه به مناسبت مرگ فردی از خانواده اجرا می‌شود که نحوه‌ی اجرای آن به عواملی از قبیل نقش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اعتقادی و غیره‌ی فرد متوفی در جامعه، شرایط سنی و جسمی شخص متوفی، نحوه و چگونگی مرگ شخص متوفی، ضوابط و دستورالعمل‌های اعتقادی، نگرش و طرز تلقی جامعه از مرگ بستگی دارد. مرگ را می‌توان تغییر از حالتی به حالت دیگر تلقی کرد که اجباری بوده و در اختیار انسان نیست. در این بخش به معرفی موسیقی‌های سوگواری در استان کرمان می‌پردازیم. سوگ‌آوا‌های استان کرمان به چند دسته تقسیم می‌شوند: شرمه، غریبی‌خوانی، خرمی، بیابونی، فارغونی، سرکوهی، بالایی، گودی، حاجی‌آبادی، دشتی، بالاوِلاتی، سوغونی، کَهنویی، سرحدی، سرآوردی، سالک، کِسرکندی، رودباری، دهو، جزوناتی، مورک‌خوانی، کُنار زنگیان، مُجیرِان، لاله کَلمُرز، سرچاهی، روی قهر و آشتی. سوگ‌آوا‌ها در تمام مناطق استان با اشعار و فرم‌های آوازی متفاوت و همان‌طور که ذکر شد به همراه نی محلی، چنگ و سرنا اجرا می‌شوند. این آوازها ناله‌هایی است از دل که هر شنونده‌ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

شرمه: نوعی موسیقی است که نوازندگان محلی در اطراف سیرجان با نی چوپانی اجرا می‌کنند و دارای متر آزاد است. این آواز که غالباً با اشعار فایز دشتستانی و باباطاهر عریان خوانده می‌شود، از هر لحاظ یادآور آوازهای دشتستانی متداول در جنوب ایران است.

خُرمی: از انواع آوازهای متداول در منطقه‌ی کهنوج کرمان است که از متر آزاد برخوردار بوده و در برخی حالات با آواز کردی (چوپانی) مشابهت دارد. این مقام توسط یکی از اساتید بزرگ موسیقی کهنوج به نام خرمی، اجرا و ثبت شده است.

غریبی‌خوانی[29]: هم در بعضی مناطق استان به آن «چاربیتو» می‌گویند، از مقام‌های اصیل و بکر ایرانی است. به گفته‌ی محمدرضا درویشی، روستاهای کرمان از خاستگاه‌های اصلی و ناشناخته‌ی شَروه‌خوانی مناطق جنوب به‌خصوص بوشهر بوده است. به گفته‌ی ایشان، شواهد زنده‌ای در دست است که شَروه ابتدا در کرمان و مناطق دیگری که پارسیان اصیل می‌زیسته‌اند رواج داشته و اکنون هم به نام غریب‌خوانی رایج است.

دِهو[30] ( لیکو): از کوتاه‌ترین سروده‌های شفاهی ایرانند. دِهو‌ها در نواحی رودبار زمین ( جنوب کرمان) همراه با سازهایی مثل چنگ، زال، چنگ قُطی، یَروتی و سرنا خوانده می‌شود. محتوای دِهو‌ها را بیشتر درد و غم‌های عاشقانه، جوان مرگی و سوگ، فراق و هجران، درد و دوری از سرزمین مادری و توصیف محبوب تشکیل می‌دهد. دِهو به معنای دلتنگی است. دهوها معمولاً چهار کلمه‌ای و پنج هجایی هستند. دهو‌ها به انواع زهیرکی، تسکین، دیکن و دهو زهرا تقسیم می‌شوند. زهیروکی[31]، نوعی دِهو و آواز غمگینی است که در استان کرمان و شهرستان‌های منوجان، قلعه گنچ و رودبار اجرا می‌شود. این آواز بیش تر با همراهی نی محلی (زال)، قیچک محلی ( چنگ)، سرنا، یَروتی و چنگ قُطی اجرا می‌شود. مقام تسکین نوعی دهوست که در جنوب کرمان اجرا می‌شود. این مقام در نواحی جنوبی با نی و چنگ و چنگ قُطی اجرا می‌شود. دیکن، به دهو در مناطق کهنوج و فاریاب، دیکن گفته می‌شود، با اندکی تفاوت در شیوه‌ی اجرا. دهو زهرا: زهرا یکی از همسران کامران از حاکمان قلعه گنج بوده است که کامران بعد از مدتی او را رها می‌کند. دهو زهرا، نوعی غریبی است که در فراق او و از زبان زهرا خوانده می‌شده است.

مورک‌خوانی[32] ( مورِکن): نوع خاصی از سوگ‌آوای مناطق جنوبی استان است که معمولاً بالای جنازه توسط زنان و دختران و در ماتم از دست‌رفتگان خوانده می‌شود. مورک‌خوانی معمولاً به‌صورت دسته‌جمعی اجرا می‌شود. در جیرفت به مورک، مور گفته می‌شود.

کهنویی[33]: آوازی است با اشعار عاشقانه که به همراه نی، سرنا و چنگ اجرا می‌شود. این آواز اصالتاً مربوط به کهنوج است و در استان‌های سیستان و بلوچستان و هرمزگان نیز رایج است.

موسیقی موقعیتی و غیرموقعیتی

مردم ساده و پرتلاش که در کوه و دشت به سادگی زندگی می‌کنند، به دلیل انس بدون واسطه با طبیعت، از تمام مظاهر زندگی پیرامون خود متأثر می‌شوند و متناسب با درک و اندیشه‌های خود نسبت به آن‌ها واکنش‌های بی‌ریا نشان می‌دهند. اعتقادات، روحیات، ارزش‌ها و باورهای این مردم به وضوح در رفتار، گفتار، عادات، سنن و هنرهای آن‌ها متجلی است. قصه‌ها، شعرها، آوازها و نغمه‌های آن‌ها به راحتی و روشنی پرده از راز درون و ویژگی‌های عاطفی آن‌ها برمی‌دارد. و در میان تمام عناصر فرهنگی، موسیقی بومی و قومی بیش از بقیه، بیان‌کننده‌ی ارزش‌ها و باورهای یک ناحیه است. در زندگی قومی موقعیت باعث خلق اثر موسیقایی می‌شود. به‌طور کلی موقعیت‌های کاربردی موسیقی قومی کرمان را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: لالایی، بازی کودکان، کار، جشن و شادی، مذهب، آیین و سوگ.

موقعیت‌های کاربردی  توضیحات
لالایی‌ها     لالایی‌های کرمان، مانند دیگر لالایی‌های ایرانی ویژگی‌های مشخصی دارند که از نظر موسیقایی در هر منطقه، تحت تاثیر اقوام ساکن آن حوزه و موسیقی یا مُدهای مورد توجه آن حوزه قرار دارند.  
بازی کودکان  ترانه‌های شفاهی کودکان که در بازی خوانده می‌شود دارای مضامین گوناگون است از مسائل اساطیری و باورهای ایرانیان گرفته تا مسائل روزمره‌ی زندگی
کارزنان و مردان استان متناسب با کار و پیشه‌ی خود آوازها و ترانه‌هایی را زمزمه می‌کنند که این ترانه‌ها و آوازها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: نخست آن‌هایی که جنبه‌ی کاری دارند و نبود آن‌ها باعث اخلال در کار می‌شود. دوم ترانه‌ها و آوازهایی که همراه با کاری یا برای رفع خستگی و دلتنگی خوانده می‌شوند.  
جشن و شادیاین ترانه‌ها در تمام مناطق استان، البته با ملُدی‌ها و ترکیب‌های سازی مختلف اجرا می‌شود. به‌طور کلی به گروه‌های نوازنده‌ی شادیانه در استان کرمان، ساز و دهلی، لوطی و مطرب و سوری گفته می‌شود.  
مذهبموسیقی مراسم مذهبی در استان کرمان شامل مداحی، مولودی‌خوانی، چاووش‌خوانی، تعزیه‌خوانی، پامنبری‌خوانی، روضه‌خوانی، مناجات‌خوانی، پیش‌خوانی، سحری‌خوانی و نوحه‌خوانی می‌باشد.  
آیینترانه‌های آیینی ترانه‌هایی هستند که در مراسم آیینی اجرا می‌شوند، مانند نوبت‌نوازی، وِردخوانی، ترانه‌های مربوط به جشن سده، تندرستون، ترانه‌های مربوط به آیین طلب باران و …
سوگ سوگ‌آوا‌ها در تمام مناطق استان با اشعار و فرم‌های آوازی متفاوت به همراه نی محلی، چنگ و سرنا اجرا می‌شوند. این آوازها ناله‌هایی است از دل که هر شنونده‌ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

جدول شماره‌ی 1: موقعیت‌های کاربردی موسیقی قومی کرمان

تقسیم‌بندی بر اساس ماده‌ی صوتی

صدا یا صوت یا موج صوتی، از انواع انرژی است که از تحرک ذرات ماده به وجود می‌آید؛ به این گونه که یک ذره با حرکت (برخورد) خود ذره‌ای دیگر را به حرکت در می‌آورد و به همین ترتیب است که صوت نشر می‌یابد. داده‌های صوتی موسیقی قومی کرمان را می‌توان به دو گروه کلی سازی و آوازی و موسیقی دارای متر و بدون متر تقسیم کرد.

موسیقی سازیموسیقی آوازیموسیقی دارای مترموسیقی بدون متر
   لالایی‌ها لالایی‌ها
   ترانه‌های کودکانترانه‌های بازیترانه‌های بدون بازی
   موسیقی قالیباف‌خانهموسیقی قالیباف‌خانه 
نغمات ساربانی  نغمات ساربانینغمات ساربانی 
ترانه‌های ملخ‌زنی  ترانه‌های ملخ‌زنیترانه‌های ملخ‌زنی 
آواهای اعلان آواهای اعلان 
بیدار کردن مردم هنگام سحر   بیدار کردن مردم هنگام سحر 
دور کردن حیوانات وحشی و جمع‌آوری نذورات   دور کردن حیوانات وحشی و جمع‌آوری نذورات 
ترانه‌ها و آوازهای کوچ  ترانه‌ها و آوازهای کوچترانه‌ها و آوازهای کوچ 
ترانه‌های مخصوص کاشت و برداشت محصولترانه‌های مخصوص کاشت و برداشت محصولترانه‌های مخصوص کاشت و برداشت محصول 
آوازهای چوپانی  آوازهای چوپانیآوازهای چوپانیآوازهای چوپانی
نوبت‌نوازی   نوبت‌نوازی 
ورد‌خوانی  وردخوانیوردخوانیوردخوانی
   ترانه‌های جشن سدهترانه‌های جشن سده 
آیین تندرستون  آیین تندرستونآیین تندرستون 
ترانه‌های آیین طلب بارونترانه‌های آیین طلب بارونترانه‌های آین طلب بارون 
کلیدزنی   کلید زنی 
   ا… رمضونیا….. رمضونی 
شادآواهاشادآواهاشادآواها   
منظومه‌خوانیمنظومه‌خوانی منظومه‌خوانی
سوگ‌آواهاسوگ‌آواهاسوگ‌آواهاسوگ‌آواها
موسیقی صوفیانه و قلندریموسیقی صوفیانه و قلندریموسیقی صوفیانه و قلندری 
موسیقی مذهبیموسیقی مذهبیموسیقی مذهبی   
موسیقی زورخانهموسیقی زورخانهموسیقی زورخانه   

جدول شماره‌ی 2: تقسیم‌بندی موسیقی قومی کرمان براساس ماده‌ی صوتی (سازی، آوازی، موسیقی دارای متر، موسیقی بدون متر)

نتیجه‌گیری

در این مقاله به فرهنگ موسیقایی استان کرمان از تولد تا مرگ پرداخته شد. موسیقی استان کرمان سرشار از مضامین حماسی، اعتقادی، اجتماعی و توصیفی است و احساسات و ارزش‌های اخلاقی- انسانی را تبلیغ می‌کند. لالایی‌ها، ترانه‌ها، سوگ‌آواها، موسیقی صوفیانه، مذهبی و زورخانه‌ای از انواع موسیقی قومی‌کرمان است. در این پژوهش با روشی توصیفی و رویکرد طبقه‌بندی تلاش شد براساس نظریه‌ی چرخه‌ی حیات (کودکی، بلوغ، نوجوانی و جوانی، مراسم مذهبی و آیینی، سوگ) موسیقی موقعیتی و غیرموقعیتی به تقسیم‌بندی و گونه‌شناسی موسیقی قومی کرمان هرچند مجمل اشاره شود. نتایج پژوهش گویای آن است که در زندگی قومی ارتباط مستقیمی بین چرخه‌ی حیات «تولد تا مرگ» و موسیقی وجود دارد و در زندگی قومی موقعیت باعث خلق اثر موسیقایی می‌شود. به‌طور کلی موقعیت‌های کاربردی موسیقی قومی کرمان را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: لالایی، بازی کودکان، کار، جشن و شادی، مذهب، آیین و سوگ.

منابع گونه‌شناسی موسیقی قومی کرمان

  • احمد پناهی، محمد. 1383. ترانه و ترانه‌سرایی در ایران. تهران: سروش.
  • اسدی گوُکی، محمدجواد. 1379. فرهنگ عامیانه‌ی گلبافت. کرمان: مرکز کرمان‌شناسی.
  • توحیدی، سید فؤاد. 1397. نگاهی به موسیقی نواحی کرمان. کرمان: سوره‌ی مهر.
  • جاوید، مجید. 1381. کرمان در یک نگاه. کرمان: مرکز کرمان‌شناسی.
  • درویشی، محمدرضا. 1384. دایرۀ‌المعارف سازهای ایران، جلد اول. تهران: ماهور.
  • صفا، عزیز الله. 1390. تاریخ جیرفت و کهنوج. کرمان: مرکز کرمان‌شناسی.
  • علیمرادی، منصور. 1394. اشعار و ترانه‌های شفاهی مردمان حوزه‌ی هلیل‌رود، جلد اول. تهران: فرهنگ عامه.
  • محجوب، محمد جعفر. 1382. ادبیات عامیانه‌ی ایران. تهران: چشمه.
  • موید محسنی، مهری. 1381. فرهنگ عامیانه‌ی سیرجان. کرمان: مرکز کرمان‌شناسی.

منابع شنیداری | گونه‌شناسی موسیقی قومی کرمان

توحیدی، فؤاد. 1384-1397. کویرانه‌ی 1-11. کرمان: حوزه‌ی هنری. سی دی.

___. 1395. باغ آوا. کرمان: حوزه‌ی هنری. سی دی.

ثابت‌زاده، منصوره. 1385. موسیقی رقص‌های شرق کرمان. تهران: ماهور. سی دی.


[1]. للا لالا گلی دارم به گاچو (گهواره) بلبلی دارم /  به گاچو بلبل باغی که از گل بهتری دارم

Le la lala  goli daram   Be ga co bolboli daram    Be ga co bolbole baqi    Kea z gol behtari daram

[2]. اولا لالا گل آلو عزیزم مستِ خوابالو / به خواب جونم بکن لالا به غربت می‌روی فردا

Ola lala gole allo     Azizam maste khabalo    Be khab jonam bekon lala    Be ghorbat  miravi farda

[3]. Le lala gole xasxas           Babat rafte xida hamras        Babat diro safar rafte         ke a ma bixabar rafte

[4]. رفتم به باغ کاکا  چیندم انار کاکا /  کاکا به سر رسیده  چاقوی کمر کشیده

Raftam be baghe I kaka              cindam anar I kaka            kaka be ser rasida           caqu I kimir kasida

رفتم به باغ پسته  مندلی خوان نشسته  /  سنگی زدم به دوشش  مرواری ریخت تو کوشش ( دامن، دامنش)

Raftam be bagh I pista           Mandili xan nisista            Sangi  zidim be dusis         murwari rixt tu kusiss

[5]. Atelak ti titilak  panja  pisiman I saker           ahmadak jun I pidar buro be jang I sunasar

Sunasar yoya sud, must I rastis wa sud            abbas kuja? Tu bayca. Ci micina aluca

Ver duxterun I xana ver piserun I kuca             dasmal I san suxta suda/ ab I tila rixta suda

[6]. جمو جمو هویزه  بابام رفته ببیزه /  آورده مرغ ریزه مرغک روونه میشه دلم دیونه میشه/  بحق شاه مردون  دست بلا بگردون

Jimu jimu haviza       babam rafta bibiza            awurde  mury I riza               muryak rawuna mise          dilam diyuna mise                           be haqq I sah I merdun      dasate bala bigerdun

[7].  اولش دوغی جاخو، لاکی پیش اومد، لاکی جاخو آخرش هم پیش اومد، شد، چهره‌ای پیشرفت، دوغی سه تا تار و یکی سر، بچینین هی جاخو، چیندم، آخر پیش اومد، بیشتر پیشرفت شد. سرش جاخو رفت، جاخوپن وش یکی جاخو، یوشکی دو تا سنجتی نو، دوشکی، دوغی جاخو، دوتا هم سورمه ای، پیش سه تا لاکی سر، سره جاخو دوباره دارچینی، دودوش قهوه ای، پیش اومد، سنجتی آخرش جاخو، چاره او شکی پیش اومد و ….

[8]. آی خانومای پاشنه طلا، آی پا گذارید عیش ما / عاروس ما گل دسته‌ی، کاریش ندارین خسته‌ی/ من به دوماد گفته ام، تنها به باغ نو مرو، / گل به دسمال، زر به کیسه، پیش نومزدت برو/ اسب کرند آورده ام، از پای روز آورده ام / قوما عروس باشن خبر، خیلیون به روز آورده ام

[9]. چشم خوشه ابرو خوشه، کمند رندی می‌کشه / من بنازم شست داماد، قوچ کوهی می‌کشه

[10]. عروسم خورده کاری داره امروز، به دل میل جدایی داره امروز / عروس را می‌برن چادر ندارم، اگه زورم رسه کی می‌گذارم

[11]. شست گل داره حنا، یار بوی گلاب از تو می یا / شِینک خوب داره دو تا، یار بوی گلاب از تو می یا

[12]. دوماد حنات می‌بندیم، ور دست و پات می‌بندیم / اگه حنا نباشه، تُنگ طلات می‌بندیم، / دوماد حنابندونته، گوشه  لب خندونته.

[13]. ای دِلاکِ سر تراش، یا سر خوبیش بتراش / الله داداش به گرو، یار سر جلدیش بتراش/ این جا که سر می‌تراشیدن، نقل و نبات می‌پاشیدن.

[14].  سَریو بِنگُنال یُ به گوال مانِن، شیری نازا کن نازی به قربونن / الله بخُرم ساخت کرمانن، شیری نازا کن نازی به قربونن.

 داریم داماد را سرِ رودخانه‌ای می‌بریم که گنال‌ها (کبوترهای چاهی) آب می‌خورند. داماد ناز می‌کند و ما به قربان نازش می‌رویم. گردنبند الله بخرم که ساخت کرمان باشد. داماد ناز می‌کند و ما به فربان نازش می‌رویم.

[15].  شکرپاره‌کنی خَلکُن بنوشِن، خوشِن ساعتی که شیری رخت اَپو/ مبارک باشه این رختون شیری، خوشن ساعتی که شیری رخت اپو.

 شیرینی پخش کنید که مهمان‌ها بخورند، خوشا ساعتی که داماد رخت دامادی به تن می‌کند/ مبارک باشد این لباس پوشیدن، خوشا ساعتی که داماد رخت دامادی به تن می‌کند.

[16]. ای یار مبارک مبارک بادا، ای جونِ شری سلامت بادا / رَختُن خریدُم مبارک بادا، ای جون دوماد سلامت بادا.

[17]. عروس ورخیز که وقت رفتنت شد، که مادرشوت به جای مادرت شد.

[18]. عروس که کردم خبرت، نونی ببند ور کمرت / امرو پسین می‌برنت ببوس اجاق پدرت/

[19]. آی گل نما، آی گل نما، بیرق دوماد می‌نما.

[20]. این قدر راه اومدم تا سیل ( دیدن) گل یک جا کنم / این قدر امشو که داری، من چطو سودا کنم./ سوزنت باریک باریک، هم قد عروس ما/ رخت بدوزه، طرح کرمون، گل پسند عاروس ما.

[21]. سر صندوق باز کنین، رختای دوماد در کنین.

[22].  ای یارم ای یار همی که یَحتِنُم، دست و پا تو جمع کن همی که یحتنم.

[23]. پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است، آهی کشید و گفت ماه محرم است/ گفتم که چیست ماه محرم به ناله گفت، ماهی که خلق جمله افلاک در هم است.

[24].  شکر الله شد نصیبم مشهد شاه رضا، یافتم بوی بهشت از مرقد شاه رضا / داد توفیقم خداوند کریم ذولجلال، توتیای چشم کردم خاک ایوان طلا/ بود خالی جای یاران جملگی از مرد و زن، در حریم کعبه‌ی سلطان علی موسی الرضا.

[25]. آی سده سده سده، صد به غله پنجه به نوروز /  زنون بی شو، چله به در شو، زنون شو دار به غم گرفتار/

[26].  ای خدا بارون بده، بارون بی پایون بده / ارزن به مرغ دارون بده، گندم به مال دارون بده / ای خدا بارون بده، کره به میش دارون بده.

[27]. ما از اون بالای بالا اومدیم، ما از اون صندوق اعلا اومدیم/ تو صندوق پر از نقش ونگار، کبوتر پر می‌زند فصل بهار.

[28]. نه از سعد و نه  مَحرَم گله دارم، خجالت از شه بنگاله دارم / شِه بنگاله و سلطان ملک شاه، دگر هم زاده و سعد . سپه دار.

[29]. غریبی ناله‌های زار داره، غریبی درد دل بسیار داره / غریبی می‌کَنه بنیاد ما را، به پای گلشنش صد خار داره.

[30]. مودُن شُلیلت ( شلال موهایت)، ووست کنم سیلت ( بگذار ببینمت) / هوا بِهارن ( هوا بهاریه)، چشمم گَهارن ( چشمم نگهبان) / تا زنده هستم،

سلام ت ارستُم ( دعا گوی توام)، جنگل پیچاکی ( جنگل انبوه پیچک).

[31]. پُشت مَدهَ غِیزی، جَگرمِه سوزی / دَم دَم بیومِن، خواَوَم حرومن.

  با من قهر نکن و نرو، جگر من را می‌سوزانی / صبح داره می‌شه ، و خواب بر من حروم شده.

[32]. ماری بحُوا زبونم ( مار زبانم را بزند)، تمری بحُوا دندونم ( کرمی دندانم را بخورد) / که نُم تَببِرم به مورِکن ( که نام تو را در مورک ببرم).

[33]. چشمت به من و دلت ز جای دگر است، آن جا که تو دل داده ای ما را خبر است / آن جا که تو دل داده‌ای ما را غم نیست، ما مرغ پرنده‌ایم و درخت از ما کم نیست.

به این مقاله امتیاز دهید
مطالب مرتبط
موسیقی آذربایجان

موسیقی آذربایجان

تاریخچه موسیقی آذربایجان تاریخچه موسیقی هنری آذربایجان با هنر مقامی ایرانی- عربی-ترکی مرتبط است که از تئوریسین‌های بزرگ آن می‌توان از صفی الدین اورموی نام برد. لازم به ذکر

موسیقی ارمنستان

موسیقی ارمنستان

جهان از طریق ارتباط درک می‌شود و هنرِ موسیقی مهم‌ترین وسیله ارتباط و پاسخ به دنیای خارج و درون انسان محسوب می‌گردد. 7000 سال قبل

موسیقی افغانستان

موسیقی افغانستان

افغانستان را می‌توان به عنوان یکی از شاخص‌ترینِ انواع موسیقی محلی در جهان نام برد. وقتی به سازها، نوازندگان، ژانرها و نوع موسیقی فولکلور این کشور

موسیقی آسیا

موسیقی در قاره آسیا

آسیا آبستن انواع قدیمی‌ترین فرهنگ‌ها در جهان است. موسیقی فولکلور در آسیا، ریشه طولانی به قدمت تاریخ بشریت دارد. این قاره سرزمین سازها و آیین‌های موسیقی باستانی،

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب موسیقی

جدیدترین کتاب های موسیقی
را از ما بخواهید!

وارد لینک صفحه فروشگاه کتاب ایران‌موزیکولوژی (دکمه پایین) شوید تا از جدیدترین و بهترین عنوان های کتاب دیدن فرمایید.