افغانستان را میتوان به عنوان یکی از شاخصترینِ انواع موسیقی محلی در جهان نام برد. وقتی به سازها، نوازندگان، ژانرها و نوع موسیقی فولکلور این کشور نگاه میکنید، به نظر میرسد که به عمق تاریخ نگاه میکنید. افغانستان برای مدت طولانی تحت تاثیر جنگ داخلی و همچنین بنیادگرایی طالبان بوده است. (موسیقی، نوازندگان و دوستداران موسیقی فقط در دوره طالبان رنج نبردند بلکه در دوره ربانی از 1992 تا 1996، موسیقی تحت کنترل شدید بود و نوازندگان میبایست برای دریافت مجوز مراحل غیرقابلگذرانی را طی میکردند، همچنین آنها نمیتوانستند آزادانه موسیقی خود را بسازند و فقط موسیقی مذهبی یا ترانههایی در مدح مجاهدین مجاز بود و همینطور در زمان حکومت کمونیسم هم این رنج برای موسیقی افغانستان وجود داشت).
اگرچه این امر از بسیاری جهات برای فرهنگ و مردم ویرانگر بوده است، اما از سوی دیگر این امر مانع از ورود جهانی شدن به افغانستان شد، بنابراین موسیقی سنتی و فولکلور و سازهای آن که ریشه در فرهنگ و زندگی مردم دارد هنوز زنده ماندهاند. اما مشکل در مقولهی بررسی موسیقی اقوام در این کشور این است که تعداد زیادی ضبط موسیقی محلی وجود ندارد. کابل و هرات دو شهر و منطقهای هستند که در بحث موسیقی محلی افغانستان سنتهای دیرینهای دارند. موسیقی محلی هرات به سادگی هراتی نامیده میشود. هرات در بخش غربی افغانستان قرار دارد. در طول قرن پانزدهم، مرکز فرهنگی قلمرو اسلامی بود. هرات ترانههای فولکلور زیادی دارد که بسیاری از مردم آن را میشناسند و در موقعیتهای مختلف مانند عروسی میخوانند. با اینکه شهر کابل مرکز فرهنگی افغانستان است در عرصه موسیقی، هرات جایگاه ویژهای دارد، چرا که وطنِ موسیقی سنتی افغانستان است و نسبت به سایر ولایتهای افغانستان موسیقیاش به موسیقی ایرانی نزدیکتر است.
موسیقی افغانستان نقطه عطف زیباییهای تنوع قومی و زبانی در افغانستان است و فارسی، پشتو و ازبکی، زبانهای اصلی متن ترانهها را تشکیل میدهند. در این کشور سبکها و شیوههای گوناگون موسیقی، از غزل فارسی گرفته تا راگ هندی رواج دارد. گامهای موسیقی عمدتاً دیاتونیک بوده و تا همین اواخر پلیفونی و هارمونی به شکل غربی آن در موسیقی افغانستان تأثیر چندانی نداشت.
موسیقی افغانستان تا حد زیادی به صورت ترانه است، با این حال رپرتوار قابل توجهی از موسیقی بدون کلام نیز وجود دارد. شعر جایگاه ویژهای در فرهنگ موسیقی این کشور دارد. میراث شعر فارسی، که مشترکات فراوانی نیز با ایران دارد، اهمیت بسیاری در بین مردم داشته و همچنین شعر پشتو نیز دارای ریشههای تاریخی است. متن ترانهها متشکل از موضوعات معدودی است. آهنگهای عاشقانه با تِمهایی از عشق نافرجام و اشاره مکرر به داستان لیلی و مجنون، بیشتر موضوعات ترانهها را تشکیل میدهند و به وقایع جاریِ روزمره و تجربیات شخصی، کمتر پرداخته میشود.
تاریخچه موسیقی افغانستان
اوج موسیقی در افغانستان در دوره آریاییها بود، ریگودا و گاتاهای اوستا در کوهپایههای هندوکش در دوره هخامنشیان رونق خوبی داشت. این موسیقی به شکل کورس و دستهجمعی با ریتمهای مشخص اجرا میشد. پس از ورود عربها در خاک افغانستان موسیقی تنها در قریهها به شکل تکخوانی نیمهجان باقیمانده بود. در دوره سامانیان، گورکانیان و تیمورشاه (درانی) موسیقی در دربار رواج پیدا کرد.
در سده نوزدهم میلادی، بر اثر کشمکشهای داخلی و جنگهای خارجی با بریتانیا، شرایط برای رشد و پرورش هنر موسیقی افغانستان فراهم نبودهاست. موسیقی در محافل رسمی افغانستان چندان خریداری نداشته و هنرمندان آن که یکی از اقشار پاییندست جامعه بهشمار میآمدهاند، در همان حال و هوای موسیقی خراسانی سیر میکردهاند.
در سال ۱۲۵۸ شمسی (۱۸۷۹ میلادی)، در دوره امیر شیرعلیخان برای اولین بار یک گروه از موسیقیدانان هندی به افغانستان آمدند. هرچند این هنرمندان برای هنرنمایی در دربار شاه دعوت شده و در اوایل نیز فقط به همین کار میپرداختند، هنر آنان کمکم به دیگر سطوح جامعه نیز تسری یافت و بدین ترتیب، به مرور زمان مقبولیتی عام در افغانستان پیدا کرد. موج موسیقی هندی که بدین ترتیب وارد افغانستان شده بود، تأثیر عمیقی بر موسیقی نیمهجان موجود وارد کرد و ضمن ایجاد تحول در آن، زمینه را برای رشد این هنر مساعد ساخت. از آن سو نیز این نسل هنرمندان هندی به زودی به کشور افغانستان تعلق خاطر یافتند و فرزندان آنان به هنرمندان ملی کشور مبدل گردیدند و برای پیشرفت هنر موسیقی در این کشور اهتمام به خرج دادند. یکی از خدمات این استادان، تنظیم دوباره بعضی از آهنگهای محلی افغانستان در قالب دستگاههای موسیقی هندی بود که بدین ترتیب، این آهنگها از معرض زوال و نابودی نجات یافته و وارد محافل موسیقی رسمی کشور شد. خدمت دیگر این هنرمندان به موسیقی افغانستان، آموزش این هنر به جوانان، نوجوانان و حتی کودکان مدارس این کشور بود و این امر، در ترویج موسیقی با اصول علمی در آیین کشور بسیار مؤثر واقع شد.
در دوره شاه امانالله ۱۹۱۹–۱۹۲۹ موسیقی رشد بیشتری یافت و در کنار نظام آموزشی خرابات، نهادهای آموزشی علمی و آکادمیک نیز ایجاد شد که در آنها نوازندگی سازهای غربی آموزش داده میشد. دولت برای مدت کوتاه در مکاتب کورسهای موسیقی را تدریس مینمود.
پس از دهه ۱۳۵۰ موسیقی در اجتماع افغانستان جایگاه خوبی را پیدا نموده بود. پس از تحولات در افغانستان موسیقی در شهر کابل به شکل عالی آن نمود کرد. در آن زمان گروههای هنری نظیر؛ انسامبل گروههای هنری زنان، کورسهای موسیقی رایگان، هنرهای زیبا و غیره تأسیس شد. ولی در مجموع در تمام افغانستان، جنگ، سدی برای موسیقی گشت. در دوره طالبان موسیقی حرام دانسته شده و ازبین رفت.
سبکهای موسیقی در افغانستان
بهطور کلی موسیقی افغانستان دارای چند سبک متفاوت است:
موسیقی محلی و سنتی (فولکلوریک)
انواع موسیقی فولکلور که بیشترین شهرت را دارند، عبارتند از: سبک خراباتی، لوگری، هزارگی، ترکمنی، هراتی، قرصک پنجشیر، هارمونیک و … میباشد.
مسلماً رواج موسیقی هندی و سپس غربی در سده اخیر، بر موسیقی محلی افغانستان نیز تأثیرهایی گذاشت. البته این سبکهای جدید که رادیوی افغانستان (یگانه وسیله ارتباطجمعی در آن سالها) در اختیار داشت، موسیقی محلی را در انزوا قرار دادند. ولی در مواردی نیز این هنرمندان توانستند بعضی از آهنگهای محلی را که رو به فراموشی میرفتند در قالب جدید بازسازی کنند و در ارکسترهای امروزین به اجرا درآورند.
موسیقی مذهبی
این موسیقی پس از ارشاد دین اسلام توسط شاعران سبک صوفیه و قوالیخوانان، بهمیان آمده و در حال حاضر با توجه به اسلامگرایی در این کشور، به مدارج عالی خود رسیده است. موضوع این سبک توصیف خداوند و محمد و یاران وی میباشد. شعرهای این سبک بعضاً تا ده ساعت طول میکشد. معمولاً در کنار سرود خوان ۳ تا ۱۰ نفر تکرارکنندگان و همکاران نیز سرودخوان را یاری میکنند.
موسیقی پاپ افغانستان
عبارت از سبک جدید است که شنوندگان زیادی دارد. این سبک پس از تأسیس رادیو افغانستان در سال ۱۹۲۱ بهمیان آمدهاست. این موسیقی پس از وارد شدن انواع آلات غربی به خصوص پس از سال ۱۹۴۰ رونق خوبی پیدا کرد. در رادیو تلویزیون افغانستان این گونه آواز خوانان را آماتور (غیر حرفهای) و این سبک را آماتوری مینامیدند.
موسیقی سنتی کلاسیک
این موسیقی تحت تأثیر موسیقی کلاسیک شمال هند است. بسیاری از استادان این موسیقی در شمال هند آموزش دیده و موسیقی آموخته اند و یا حداقل شاگرد کسی بوده اند که در هند تحصیل کرده است. این موسیقی شباهت زیادی به راگا، نغمه و غزل در موسیقی هندی دارد. اما یکی از تفاوتهای بزرگ موسیقی افغانی با راگای هندی تمرکز بیشتر بر ریتم و نواختن Tabla طبلا است. همچنین در غزلیات افغانستان از غزل فارسی استفاده میشود. در کلاسیک افغانی از سازهایی مانند دوتار، سورنا، سیتار، دلروبا، تمبور، قیچک و رباب استفاده می شود که در هند استفاده نمیشود. این موسیقی به شکل غزل فارسی، ترانه و راگ هندی (نر) یا راگنی (ماده) خوانده میشود.
در توضیح بیشترِ موسیقی کلاسیک باید گفت موسیقی شرق افغانستان چند صد مقام دارد. هر مقام از خود یک یا چند راگ و راگنی دارد. تمام این راگها دارای اشعار پرمفهوم نیستند و از این جهت این فرم را میتوان با فرم اپرا در موسیقی کلاسیک غربی مقایسه نمود، ولی در یک راگ تمام آوازها و صداهایی که خواننده ادا میکند خیلی منظم و دلپذیر میباشد. در یک مقام میتوان میلیونها کمپوزیسیون ساخت. یک هنرمند، زمانیکه بخواهد موسیقی را به خوبی بداند باید اولاً راگهای هر مقام را خوب منظم و با نرمش ادا کند و فراز و فرود هر راگ را بداند که چگونه از یک پرده پائین بطرف پردههای بالا و چگونه دوباره بطرف پائین بیاید.(لورین، 2002)
ارگانولوژی (سازشناسی)
سازشناسی: رباب اصلیترین ساز ملی افغانستان است و از زیرمجموعههای سازهای زهی، با دسته کوتاه که با دست یا کمانه نواخته میشود. سازهایزِهی با دسته بلند همچون تمبور، دوتار و دمبوره و همچنین سازهایزهی با دسته خمیده همچون سَرِنده و غیچک رایج هستند. تنبور و دوتار چهارده سیمِ هراتی تنها سازهایی هستند که منحصر به افغانستان میباشند.
برخی از سازهای اصیل افغانستان عبارتند از:
سازهای زهی آرشهای
رباب: از سازهایزهی کمانی بسیار قدیمی است و معروفترین آلت موسیقی اصیل افغانستان است. این ساز بربط مانند، از چوب توت ساخته شده، دستهای (گلوی) کوتاه دارد، و در قسمت پایین، کاسه (شکم) آن با پوست بز پوشیده میشود. طول یک رباب عادی با میانه ۹۲ سانتیمتر است. رباب چهارده پرده و سه تار مِلودی و چند تار بَم و تقویتکننده صدا (سمپاتیک) دارد که جمعاً بیست و یک تار میشود. تارهای سمپاتیک به ساز، نوایی پُرطنین میدهند. شیوه نواختن این ساز بهاین صورت است که با یک مِضراب (یا زخمهای که بهشکل سهگوش است) و با حرکت مُچ وشَست به تار (سیم) ضربهای سخت، از بالا به پایین وارد میشود، و دست راست که مضراب را نگاه میدارد، بر پوستِ قسمت کاسه (شکمِ) ساز ضربه زده و صدا تولید میکند. کوتاهترین تار تقویتکننده صدا به دور یک برآمدگی بر روی سینه (در سطح جانبی ساز در قسمت بالا) پیچیده شده، تا بهطور جداگانه نواخته شود. بدین طریق این سیم صدایی بَم تولید میکند که در شیوه مخصوصی از نواختن (بنام پَرَندکاری) استفاده میشود، که گویی در آن نوازنده نمونههایی پیوسته از ریتمهای گوناگون را تولید میکند. تحقیق نشان میدهد که این نمونهها با طرحهای هندسی ویژگیهای مشترک داشته و تا حد زیادی با هنر اسلامی در ارتباط است. در افغانستان سه نوع رباب وجود دارد که با نامهای ربابِم یا بزرگ، رباب میانه، و رباب زیرچه یا کوچک در میان مردم معروف هستند.
تمبور یا تنبور: یکی از سازهای زهی است که چوب آن از درخت توت ساخته شده و طول آن یک متر و سی و دو سانتی متر است. تنبور دارای دو تار یا سیم اصلی و پانزده سیم فرعی است که بیست و هفت پرده دارد و تارها از روی دستهای بلند و کاسهای عبور کرده است و با ضربه انگشتان به صدا در میآید. این ساز در اغلب نقاط کشور مورد استفاده قرار میگیرد.
چنگ: یک ساز کوچک فلزی است که در میان دندانهای جلو قرارش میدهند و در حالی که آن را با یک دست در دهان خود محکم گرفته، با یکی از پنجههای (انگشتان) دست دیگر آن را به صدا درمیآورند. حین نواختن چنگ باید مرتب نفس کشیده شود زیرا صداهای زیر و بم چنگ توسط هوایی که در دهان انسان جریان دارد تنظیم میشود. این ساز را خصوصاً در ولایات شمال و غرب افغانستان بیشتر مینوازند.
چهارتار: در فرهنگ افغانستان به هر سازی که چهار سیم داشته باشد میتوان چهارتار اطلاق نمود. این ساز که از لحاظ صدا و سیمای خویش با سایر آلات موسیقی محلی افغانستان تفاوتهایی دارد به نامهای تار، چهارتار و ششتار دیده شدهاست.
دَمبوره: رایجترین ساز زهی افغانستان است که دو تار نایلونی دارد. این ساز غیر شیاردار (غیر زیرسیمدار) از دو بخش تشکیل شدهاست، دسته (گلو) و کاسه (شکم) که برای تشدید نوا در نظر گرفته شده است. این ساز و پیچکوکهای آن از چوب درخت توت ساخته میشوند. بر روی کاسه (شکم) چوبی این ساز چند سوراخ آوایی به صورت گروه سهگوششکل یا به صورت انفرادی تعبیه میشوند. طول دمبوره معمولاً از ۷۰ سانتیمتر تا یک متر میرسد.
دوتار: یک ساز زهی است که از چوب توت ساخته میشود و طول آن یک متر و سی سانتیمتر است و با ناخنک نواخته میشود. این ساز در ابتدا دو تارِ رودهای داشته با تغییراتی که در طول زمان در آن رخ داده اکنون یک تار اصلی، سیزده تار فرعی و نوزده پرده دارد و بیشتر در قسمتهای غرب و شمال افغانستان رایج است که بنامهای دوتار هراتی، دوتار ترکمنی و دوتار اُزبکی شناخته میشوند.
ریچَک یا غیچَک: ساز زهی خمیده، شبیه کمانچه ایرانی، که دو تار (زِه یا سیم) دارد و دسته آن استوانهای، و در قسمت سر آن دو پیچکوک تعبیه میشوند. کاسه (شکم) آن گِرد یا چهارگوش و از چوب درخت توت ساخته شده و بر روی آن پوست بز کشیده میشود. دسته آن از چوب درخت چنار ساخته میشود. برای نواختن ریچک، این ساز را بهحالت عمودی نگه میدارند و با آرشه مینوازند. طول یک ریچک عادی ۸۷ سانتیمتر است.
سَرِنده: یکی از سازهای زهی (ارشهای) است که از چوب درخت توت ساخته شده، کاسه آن از پوست بز پوشانیده میشود و طول آن ۶۵ سانتیمتر است. این ساز با کمانچه یا آرشه نواخته میشود و دارای سه تار اصلی و ۱۷ تار فرعی جمعاً بیست تار فلزی و نایلونی است. سرنده فاقد پرده است و در قسمتهای جنوبی و جنوبشرقی افغانستان نواخته میشود.
واج: از سازهایزهی منطقه نورستان است که شبیه قوس (کمان) بوده، به چنگ شباهت دارد و دارای چهار تار رودهای ساختهشده از الیاف به هم تنیده شده است که بر بدنه کمانِ (قوس) چوبیِ سخت، تیره و قهوهای رنگ محکم میشوند. برای آنکه طنین بهتری داشته باشد، کمان را بر وسط یک کاسه (جعبه) چوبی که شبیه عدد هشت اروپایی (۸) است قرار میدهند و کمان در دو نقطه با نواری از پوست حیوانات بر روی کاسه محکم میشود. سطح بالایی کاسه با پوست بز پوشیده میشود تا صدا را از تارها به کاسه زیر آن انتقال دهد. طول این ساز ۴۷ سانتیمتر و ارتفاع آن ۳۵ سانتیمتر است. مضراب آن هم از همان چوب ساخته شده و مضراب توسط نواری تنیدهشده از روده به ساز متصل میشود.
سازهای بادی
سورنا: سازی بادی است که از چوب شیشم ساخته میشود، طول سُرنا حدود ۴۰ سانتیمتر بوده و زبانچهای دارد که از نی ساخته میشود. سُرنا دارای هفت سوراخ است و “یگانه ساز باستانی است که در سراسر افغانستان صرفاً بوسیله هنرمندان حرفهای نواخته میشود”. سُرنا معمولاً با دُهل یکجا نواخته میشود که این ساز نهتنها در افغانستان بلکه در کشورهای دیگری چون ایران و ترکیه به کثرت یافت میشود. نوازندگان سُرنا و دُهل معمولاً در مراسم عروسی، ختنهسوران، عیدهای مذهبی، عیدهای باستانی، در حاشیه میدانهای ورزش، پهلوانی، اسبدوانی، نیزهپرانی، بُزکَشی، و همچنان در ساحه فعالیتهای دستهجمعی ساختمانی مانند جادهسازی، ساختمانسازی، حفر جویها و کانالها و غیره نغمهسرایی میکنند. نوازندگان سرنا و دهل اختصاص به بخش خاصی در افغانستان ندارند بلکه در سراسر کشور این دوگانگی هنری را میتوان یافت. یگانه فرقی که بین نوازندگان دهل و سرنا و سایر هنرمندان موسیقی وجود دارد این است که در تمام زمینههای موسیقی میتوان نوازندگان حرفهای را یافت اما نوازندگان دهل و سرنا در افغانستان معمولا حرفه دیگری ندارند و غالباً این هنر را بهعنوان یک شغل به ارث بردهاند.
نَی: قدیمیترین آلت موسیقی است که از قرنها قبل در سرزمینهای مختلف به اشکال مختلف ساخته شدهاست و در افغانستان نیز سابقه دارد. نی همانطوریکه از نامش پیداست از خود نی و به اندازههای مختلف ساخته میشود. اعراب ساز بادی شبیه نی داشتند که آن را قصابه مینامیدند و آلت ناقصی بود و همین ساز بعداً جایش را به نی داد. نی طبیعیترین ساز بشر است که آن را «ساز چوپانان» نیز گویند. اروپائیان این ساز را کامل کرده بهصورت دیگری درآوردند که آن را فلوت مینامند و در میان آلات بادیِ چوبی از همه خوشآهنگتر است. نی در سراسر افغانستان رایج بوده و مخصوصاً چوپانان و گاه چرانان زمانی که گلهها را به چرا میبرند برای مشغولیت خود آن را مینوازند، از همین جاست که در افغانستان نی چوپانی نیز میگویند. در سالهای قبل در هرات آلت موسیقی دیگری به نام تونت هم در بازارها فروخته میشد که آن ساز مثل نی بوده دارای رنگ سیاه و به شکل ماهی بود و اکثر جوانان و نوجوانان آن را مینواختند.
هارمونیه: سازیست بادی دارای لولههای صوتی که با پیانو شباهت دارد و با دمیدن باد و وارد آوردن فشار بر روی دکمههای آن آواز میدهد. تفاوت هارمونیه با اُرگ این است که در اولی فشار هوا جریان را به سوی بالا میبرد در حالی که در اُرگ به طرف پایین حرکت مینماید. این ساز معمولاً ایستاده نواخته میشود و همچنین ساز دیگری هم وجود دارد که به گردن آویخته شده که آن را آکاردیون مینامند، چون در کشورهای پاکستان، هند و افغانستان موسیقی در حلقههای کلاسیک و محلی روی کف نشسته اجرا میشود هندیها توانستند از روی همین ساز غربیسازی را اختراع کنند و بهطور نشسته آن را بنوازند و نام آن را هارمونیه گذاشتند و همین هارمونیه که در اصل ساز غربی است دورهگردها که موسیقی را ایستاده اجرا مینمایند در دو دسته آن طنابی بسته و آن را در گردن یا شانه میآویزند و مینوازند. هارمونیهنوازی در دستههای موسیقی کلاسیک مروج بوده و اکثر آوازخوانهای آماتور و حرفهای به نواختن آن میپردازند و برخی این ساز را بهطور تفننی مینوازند.
سازهای کوبهای
دایره دَف:سازی کوبهای (ضربی) است که از چوب بید و پوست بز به شکل دایروی به اندازههای کوچک و بزرگ ساخته میشود، برای ساختن دایره یک تکه چوب بید را به ضخامت عرض و طولی که لازم باشد اره میکنند بعد تخته بدستآمده را به مدت بیست و چهار ساعت در آب گذاشته سپس به صورت دایروی گِرد میسازند، دو نوک آن را با هم میخ میکنند بعد پوست گوسفند یا بز را که پشمش دور شده و بادکش شده باشد توسط سریش (چسب) روی آن نصب میکنند. دایره در تمام نقاط افغانستان توسط هنرمندان ولی بیشتر توسط زنان و دختران در محافل و میلههای فامیلی و غیره نواخته میشود.
دُهل: طبلی است بزرگ و دورویه (هر دو طرف پوست گاو یا گاومیش دارد) که در متون مختلف داول، تاول و داوول نیز ثبت شده. شکلی از آن به همراه سُرنا در مناطق روستایی نواخته میشود. نوازنده دُهل را با ریسمانی که از شانهها میگذرد به خود آویخته و با دو مضراب مختلف مینوازد. دهل انواع و اقسام زیادی دارد مثل دهل لوگری، دهل بلوچی، دهل باز، دهل کُردی و دهل یکرویه. نواختن ساز و دهل یا دُهل و سُرنا در روستاهای افغانستان بهویژه شهر هرات مروج بوده و در ایام خوشی، عیدها و عروسیها مینوازند. طول یک دهل عادی در حدود ۴۰ سانتیمتر و قُطر آن در حدود ۲۲ سانتیمتر است.
دُهلَک: ساز کوبهای یکرویهای است که شامل دو طبل بوده و در منطقه گردیز رایج است. این دو طبله از چوب جلدیس ساخته میشوند و بر روی آنها پوست بز کشیده میشود. بر روی سر هر یک از این دو طبل دایرهای سیاهرنگ به قُطر حدود ۸ سانتیمتر نقش میشود. سرهای این دو طبل توسط ریسمانهای بهمتابیدهشده که بر روی بدنه خارجی این طبلهها تا قسمت پایین آن کشیده شده محکم میشوند. در قسمت پایین ساز، طوقی (حلقهای) بنفشرنگ بهدور بدنه ساز که با پارچه پوشیده شده، کشیده میشود. دُهلک با چوب (چوبِ دُهلَک) نواخته میشود که این چوب از چوب چهارمغز (گردو) ساخته میشود. دهلک شبیه نقاره است که در آسیای میانه رواج دارد. طبل بزرگ ۲۱ سانتیمتر قُطر دارد و ۱۰ سانتیمتر عُمق. طبل کوچک ۱۹ سانتیمتر قطر دارد و ۹ سانتیمتر عمق. چوب دهلک هم ۲۴ سانتیمتر طول دارد و ۱٫۵ سانتیمتر عرض.
زنگ (تال): از سازهای کوبهای است و متشکل از دو پیاله کوچک است از بِرِنج که خنیاگران هندوستان به هنگام آوازخوانی آنان را برهم میزنند و به صدای آن اصول نگاه میدارند و پایکوبی میکنند. تال و زنگ ساز واحدی بودهاند که تال در هندوستان و زنگ در ایران رواج داشتهاست. اهالی لرستان ایران به کمانچه تال میگویند. کمانچه لُری دارای کاسه پشتباز و دستهای بلندتر از کمانچههای معمولی بوده و سه سیم دارد. همچون از دو تکه فلز دایروی کوچک تشکیل شده که در دست گرفته میشود و بههم زده میشوند. این ساز بیشتر در شمال و جنوب افغانستان مورد استفاده قرار میگیرد و در هرات هم با نواختن دوتار و طبله و رباب نواخته میشود.
زیربغلی: یک ساز کوبهای (ضربی) است مشابه تُنبَک ایرانی که معمولاً از گِل (سفال) ساخته میشود، سر کوچک زیربغلی باز است و سر بزرگ آن با پوست بز یا پوست آهو پوشانیده میشود و با انگشتان هر دو دست نواخته میشود. زبربغلی ۶۲ سانتیمتر طول داشته و قطر بزرگ آن ۱۹ سانتیمتر است. این ساز محلی که از چوب شیشم نیز ساخته میشود، بیشتر در صفحات شمال و غرب افغانستان مورد استفاده هنرمندان قرار میگیرد.
رقص در افغانستان
رقص محلی افغانستان Attan (عطان) نام دارد که یک رقص ملی محسوب میشود و از منطقه پشتو نشین در شرق افغانستان میآید همچنین این رقص در پاکستان نیز بسیار رایج است. این رقص توسط یک تا 50 نفر رقصنده با لباس های رنگارنگ انجام میشود. موسیقی این نوع رقص را معمولا نوع خاصی از طبل به نام Dhol دهل همراهی میکند. این رقص محلی در مناطق مختلف افغانستان به سبکهای مختلف اجرا میشود. رقص سنتی عطان در انواع مختلف مراسم از عروسی تا جنگ انجام میشود. حتی در دوره طالبان که هر نوع موسیقی و حتی این رقص ممنوع بود، دیده شده بود که برخی از طالبان قبل از رفتن به جنگ این رقص را انجام میدهند، زیرا بسیاری از اعضای طالبان از مردم پشتو بودند. (بلکینگ، 1988)
دیدگاه شخصی
موسیقی افغانستانِ امروز در حقیقت همان موسیقی حوزه بزرگ فرهنگی و تاریخی خراسان است که در گذشتهها شامل بخشهای از جغرافیای کشورهای ایران، افغانستان، آسیای میانه و گاهی هم قسمتهای از شمال هند بوده است. در موسیقی شناسی منطقهای، کشورهایی که شامل جغرافیای خراسان تاریخی بودهاند، امروز هر کدام تلاش دارند تا میراث موسیقایی و تاریخی این حوزه بزرگ تمدنی و فرهنگی را جز افتخارات خودشان ثبت کنند و نقش مردمان و فرهنگ دیگر کشورها را نادیده بگیرند. به همین دلیل است که در ادبیات موسیقیشناسیِ این کشورها (از جمله ایران) نام از خراسان و موسیقی خراسانی در میان نیست. بطور مثال در ادبیات موسیقیشناسی تاجیکستان و ازبکستان و ایران، میراث بزرگ موسیقی حوزه خراسان تاریخی، به نام موسیقی سنتی تاجیکستان، موسیقی سنتی ازبکستان و یا موسیقی سنتی ایران یاد میگردد. در موضوع مورد بحث این نوشتار، زمانی که صحبت از تاریخ موسیقی سنتی کشور به میان میآید، موسیقی سنتی و یا موسیقی رسمی کشور تا ایجاد افغانستان معاصر و آمدن موسیقی هندوستانی به کشور، به نام موسیقی خراسانی یاد گردیده و این اصطلاح رابطه مستقیم با نام خراسان که بعضی از پژوهشگران افغان باور دارند یکی از نامهای تاریخی این کشور بوده است، دارد. بر اساس آثار کتبی به جا مانده در رسالات موسیقی، میبینیم که در طی دورههای موسیقی رسمی و هنری این حوزهی بزرگ تمدنی، با تفاوتهایی نه چندان، اساس تئوریک و فلسفی یکسان در فرم ها و ابزار و قطعات موسیقی مشترک داشتهاند. این مشترکات در رسالات موسیقی چون رساله موسیقی عبدالرحمان جامی، رسالات موسیقی المراغی و رساله نجمالدین کوکبی انعکاس یافتهاند. در نتیجه، ایجاد سرحدات جدید و شکلگیری جغرافیای سیاسی امروز، راه موسیقی مردمان حوزه تمدنی و فرهنگی خراسان را از هم جدا کرده و سیستمهای موسیقی جدید که بر بنیاد موسیقی خراسان تاریخی استوارند شکل میگیرد. در آسیای میانه سیستم شش مقام، در ایران سیستم دستگاه و در افغانستان موسیقی هندوستانی راگ و تال جانشین سیستم موسیقی خراسانی میگردند.
در کنار داشتن مبنای تئوری و فلسفیِ مشترکِ موسیقی و فرمها و قطعات موسیقی، سازهای مشترک یکی دیگر از مشترکات موسیقی هنری مردمان حوزه تمدنی و فرهنگی خراسان تاریخی بود است. در متون تاریخی، دیوان و اشعار شعرای بزرگ زبان پارسی و نقاشیهای میناتوری، تار، دوتار، تنبور، دف، بربط، عود، سنتور، قانون، نی، کوس، طبل، کرنا، بوق و غیره نام برده شده و به تصویر کشیده شدهاند. جالب است که این فهرست شامل سازهای بزمی و رزمی است!
محو شدن موسیقی سنتی خراسانی از صحنه موسیقی هنری افغانستان، با آمدن موسیقی هندوستانی آغاز شد. با سقوط تیموریان در افغانستان و آسیای میانه، حوزه فرهنگی و تمدنی خراسان مبدل به مرکز کشمکشهای قدرتهای منطقهای و جنگهای طولانی حکومتهای نوظهور میگردد. این جنگهای ویرانگر و طویل که همراه است با ظهور افراطیگری مذهبی و دست بلند روحانیون در حکومتداری و دربار در آسیای میانه و ایران، باعث انحطاط فرهنگی گردیده و در این بین، فضای هنری سالم خراسان عصر تیموریان و حمایت هنر و هنرمند این عصر طلایی، جای خویش را به فرهنگستیزی و عدم حمایت از هنر و هنرمند میدهد. در نتیجه تعداد کثیری از اهل هنر و دانش تن به هجرت داده و به دربار شاهان مغول و ترکیه عثمانی که مانند دوران تیموریان به هنر و هنرمند ارج میگذاشتند، راه یافته و سهمی بزرگ در رشد فرهنگ و تمدن این دو امپراتوری بزرگ بازی نمودند. قابل تذکر است که با آوردن و به خدمت گماشتن هنرمندان هندی، موسیقی و هنرمندان سبک موسیقی خراسانی تا مدتی دراز درکناری هنرمندان هندی حضور داشته و هنر نمایی مینمایند. به عبارت دیگر قطع ارتباط با موسیقی خراسانی و جابجایی آن با موسیقی شمال هند و یا هندوستانی در افغانستان یک شبه صورت نگرفته، این پروسه طی سدهها با آغاز فروپاشی دولت تیموری آغاز و در جغرافیای افغانستان امروز درقرن بیستم با حمایت از موسیقی هندوستانی، تکمیل میگردد. متاسفانه هنرمندان موسیقی افغاستان که این نظرات شخصی تماما از مصاحبههای آنها در رسانهها و یوتیوب بدست آمده و در دهههای گذشته از چهرههای مطرح موسیقی کلاسیک افغانستان بودهاند، گوشهی دیگر از هنر افغانستان که هنر ارزشمند و والای رقص بوده است را پنهان، و جایگاه و نقش آن را در تاریخ موسیقی افغانستان و آمدن موسیقی هندوستانی به افغانستان کتمان کردهاند. این کتمان و پنهان کاری باعث شده تا واقعیتهای هنری سبک و محتوای موسیقی هندوستانی در افغانستان گنگ و راه برای هرگونه حدس و گمانه زنی شخصی باز بماند. (در تایید اهمیت جایگاه رقص در موسیقیِ باستانیِ ملل همین بس که در یونان باستان شعر و رقص و موسیقی هر سه یک عنصر واحد بوده، جدا از هم به اجرا در نمیآمدند، ارزشی همسان داشتند و با نام درام شناخته میشدند).
زنان رقاص آواز خوان که از هند برای هنر نمایی به دربار شاهان افغان آورده شده یا آمده بودند، آوازخوانهای معولی نبودند، بلکه متعلق به عالیترین طبقه هنرمندان موسیقی و رقص در سیستم طبقات در هند، “کنچینی”ها بوده، که با همین نام که نشاندهنده جایگاه والای هنری و اجتماعی شان در سیستم طبقات در هند است، در متون تاریخی افغانستان چون گلشن امارات، و خاطرات محمود طرزی به جا ماندهاند. افغانستان کشور کثیرالقومی است که این کثرت یکی از دلایل غنای فرهنگی و هنری کشور بوده و باعث غنامندی و تنوع در موسیقی محلی و بومی این کشور گردیده است. در جغرافیای کشور انواع موسیقی محلی و بومی رواج داشته که موسیقی گوشههای مختلف کشور از نگاه ساختار قطعات، استفاده آلات موسیقی، خصوصیات ساختار صدایی، شیوه اجرا و زبان، کاملاً از هم متفاوتاند. به طور مثال موسیقی ولایات مرکزی افغانستان فرقی بزرگی با موسیقی مردمان جنوب و شرق کشور داشته، همانگونه که موسیقی بدخشان و نورستان درحالیکه داری تفاوت و ویژگیهای خودشان هستند، با موسیقی مردمان مناطق مرکزی، شمالی، جنوبی و شرقی کشور یکی نبود و دارای ساختارهای صدایی، آلات موسیقی، و فورمها اجرایی خودشان، میباشند.
موسیقی محلی اقوام افغانستان با وجود تمام تغیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سدههای اخیر تا اکنون اصالت خویش را حفظ کرده است. در ادامه با آرزوی شادی و آزادی این ملت، قطعاتی را که از دل اقوام این ملت بیرون کشیدهایم با شما به اشتراک میگذاریم.
موسیقی افغانستان: بخش شنیداری
منابع | موسیقی افغانستان
Music in the Mind: The Concepts of Music and Musician in Afghanistan by Hiromi Lorraine
Music of Afghanistan: Professional Musicians in the City of Herat by John Blacking
4 پاسخ
بررسی موسیقی افغانستان در این مقاله بسیار دقیق و جامع بود. سپاس از نویسنده محترم آقای مهدی فیض آبادی
پیمان جان ممنون بابت توجه و نظرت عزیزم
لذت بردم از خوندن. خسته نباشی مهدی عزیز.
باعث افتخاره آرش جان.. ممنونم از توجهت