جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
نقدی بر مقایسه موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک اروپا

نقدی بر مقایسه موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک اروپا

فهرست مطالب

آیا مقایسه سیب و پرتقال و برتری دادن یکی بر دیگری به این دلیل که هر دو در خانواده میوه­‌ها هستند ولی ویژگی­‌های یکی صرفا بیشتر مطابق سلیقه ما است، درست است؟ همین سوال را می­‌توانیم در مورد نژادهای مختلف یا در زمینه مقایسه موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک اروپا از خود بپرسیم.

ریشه این سوال با مشاهده یک ویدئو در نقد موسیقی ایرانی در ذهن نگارنده ایجاد شد. [1] این ویدئو در کنار اظهار نظرهای برخی اساتید و اهالی موسیقی مبنی بر اینکه موسیقی کلاسیک اروپا به دلیل داشتن توانایی چندصدایی و هارمونی از موسیقی سنتی ایرانی برتر است و همچنین نقدهایی که به دلیل وجود ردیف از موسیقی سنتی ایرانی می­‌شود مرا بر این داشت تا کمی در مورد این موضوع بیاندیشم. 

در ابتدا باید ببینیم مقایسه چیست و چگونه باید بین چند سوژه مقایسه انجام داد. برای این کار، در ابتدا سوژه­‌های مورد مقایسه باید از یک جنس باشند. سپس ویژگی­‌های این سوژه­‌ها باید مشخص شود و در انتها می­‌بایست سیستم و معیاری برای سنجش و ارزشیابی معرفی شود و بر اساس نتایج بدست آمده ارزشیابی انجام گیرد. وضوح این روش در حدی است که حتی در کتاب فارسی پنجم دبستان نیز توضیح داده شده است ولی متاسفانه توسط بعضی منتقدین در حوزه­‌های مختلف اجرا نمی­‌شود. در نظر داشته باشیم که اگر کل این فرایند توسط فردی که روی تمام سوژه­‌ها اشراف و آگاهی نداشته باشد انجام شود، کل نتایج مقایسه ممکن است از اعتبار کافی برخوردار نباشد. در جواب به چنین سوالاتی نگاه سلیقه ای نباید دخیل باشد و خوب یا بد بودن یک ویژگی باید با نفع و ضرری که ایجاد می­‌کند مورد بررسی قرار گیرد. 

موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب اروپا هر دو جزو هنر موسیقی هستند و شاید این تنها وجه مشترک مهم بین این دو هنر باشد. از ویژگی­‌های متضادشان برای مثال می­‌توان از تفاوت در فواصل نت­‌ها و کوک، تفاوت در رجیستر سازها، تفاوت در مد و مایه، تفاوت در رفتار با نت­‌های مهم در هر بستر صوتی، تفاوت در نحوه چندصدایی، تفاوت در فرم، وجود ردیف در موسیقی ایران و دستگاهی بودن موسیقی ایران نام برد. حال منتقدان موسیقی ایرانی باید مشخص کنند انتقادشان به هر بخش از موارد ذکر شده به چه علت است و آن مورد، موجب چه ضرری است که باید تغییر داده شود. متاسفانه خودباختگی فرهنگی و برتر دانستن فرهنگ غرب در بعضی افراد باعث سعی آنها در از بین بردن هر تفاوت در فرهنگ خودشان با فرهنگ غرب شده است وگرنه چه ضرر و آسیبی مثلا از وجود ربع پرده در موسیقی سنتی ایران حاصل می­‌شود که ملزم به تغییر یا در مواردی حذف­ آن باشیم. بعضی از انتقادها نیز از روی عدم آگاهی و دانش کافی است. برای مثال منتقدانی اعلام می­‌کنند که موسیقی ایرانی تک صدایی و مونوفون است در صورتی که این مسئله اشتباه است و ‌توضیحات مربوطه در بخش چند صدایی در موسیقی ایرانی ارائه شده است.‌

نکته جالب اینجاست که آهنگسازان معاصر اروپا پس از دوران قواعد مشترک (Common Practice) و در دوران مدرن و پسامدرن در حال استفاده از المان­‌هایی از موسیقی کهن خودشان و دیگر ملل هستند که مشابه این المان­‌ها در موسیقی سنتی ایران وجود دارد. برای مثال می­‌توان از استفاده از ربع پرده­‌ها توسط آهنگسازانی مثل گئورگی لیگتی، جورج فردریش هاس و بسیاری آهنگسازان دیگر [2] و تکنیک added value توسط الیویه مسیان [3] نام برد که در این تکنیک دیرندهایی به موتیف­‌ها و عبارات موسیقی اضافه می­‌شود و میزان­‌های نرمال موسیقی غربی کارایی خود را از دست می­‌دهند.‌ مثلا یک دولاچنگ به یک میزان چهارچهار اضافه می­‌شود که این مورد نیز در موسیقی ایران در بسط و گسترش­‌ها وجود دارد.

همچنین در سبک­‌هایی مثل نئو کلاسیک که در دوران مدرنیسم ایجاد شد شاهد استفاده از المان­‌های ریتمیک قدیم و فولک در قطعات آهنگسازان برجسته­‌ای مثل ایگور استراوینسکی هستیم که برای مثال در اپرای پرستش بهار قابل مشاهده است. [4] با این حال عده ای در برابر موسیقی سنتی ایران خواستار حذف این ویژگی­‌ها و حرکت به سمت دوران کامان پرکتیس اروپا می­‌باشند.

در چرایی اینگونه بودن موسیقی سنتی ایرانی و تفاوت آن با موسیقی کلاسیک غرب مواردی وجود دارد که به تعدادی از آنها در ادامه اشاره خواهد شد. 

تصویری از موسیقی‌دانان دورهٔ قاجار
تصویر 1: تصویری از موسیقی‌دانان دورهٔ قاجار [5]

اثر فرهنگ

از آنجایی که هنر یکی از زیرمجموعه­‌های فرهنگ است، [6] هر نقدی به آن بدون در نظرگرفتن فرهنگ مردم آن سرزمین و محدوده جغرافیایی خالی از ایراد نیست. در بررسی هنر می­‌بایست ویژگی­‌های فرهنگی نیز بررسی شود. ریشه اینکه موسیقی سنتی ایران چرا اینگونه است، چرا ربع پرده دارد، چرا کمتر تئوریزه شده است و چرا تحولی در زمینه چندصدایی به شیوه مد نظر منتقدان پیدا نکرده است را باید در ابتدا در فرهنگ مردم این سرزمین  جستجو کرد و نه با شماتت خود موسیقی که معلول فرهنگ است. 

فرهنگ ایرانی شخص محور است و خیلی بر پایه فعالیت­‌های گروهی استوار نیست. این مسئله در اشعار و داستان­‌های سنتی و اساطیری نیز مشهود است. سیر عرفانی فرایندی شخصی است، پهلوانان تنها به مبارزه می­‌روند و مثال­‌هایی از این دست در فرهنگ این مردم ریشه دارد. این اخلاق تا همین امروز هم تا حدودی باقی مانده است و تمایل به کار گروهی در ایران نسبت به اروپا کمتر می­‌باشد. پس ریشه عدم ایجاد ارکسترهای بزرگ در ایران می­‌تواند در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد. علاقه به تغییر نیز در این فرهنگ کم است و همانگونه که مثلا در تغییرات زبان فارسی مشاهده می­‌کنیم، تغییرات و تحولات لغوی و دستور زبانی ناچیز هستند و متون فارسی بعد از گذشت صدها سال توسط مردم عادی نیز قابل درک می­‌باشند.

قبل از تحول به موسیقی دستگاهی، موسیقی سنتی ایران مقامی بوده است و از ویژگی­‌های موسیقی مقامی تقریبا بدون تغییر تکرار کردن آن است. فرهنگ این مردم با عدم تغییر مقام­‌ها و تکرار و شنیدن مداوم آنها عجین شده بود. پس از تحول مقام به دستگاه و معرفی اولین ردیف توسط میرزا عبدالله فراهانی، چگونه می­‌توان انتظار داشت ناگهان فرهنگ از شدیدترین حالت تمایل به عدم تغییر وارد فاز خلاقیت و تغییر شود؟ طبیعی است تا مدت­‌ها حفظ و اجرای بدون تغییر ردیف، توسط فرهنگ دیکته می­‌شده است. خصوصا که پس از گردآوری اولین ردیف، نت­‌نگاری از آن نیز انجام نشد و انتقال ردیف به صورت سینه به سینه انجام می­‌شد پس بهتر بود بدون هیچ تغییری کل ردیف توسط هنرآموزان حفظ شود. پس از گذشت سال­‌ها و با آشنایی با تحولات غربی، نیاز به تغییرات داخلی نیز حس شد و مقابله با پیروان سنت گرایی آغاز شد. باید بپذیریم که تجدد و تمایل به تحول در دنیای امروز جزء جدانشدنی بشر است. بعضی اساتید سنت گرا هر نوع نوآوری و تغییر در موسیقی ایرانی را تقبیح یا حتی در مواردی توهین و مسخره می­‌کنند که شاید به علت ترس از دست رفتن جایگاه­‌شان باشد. البته حتی این مورد نیز بهتر است در بستر فرهنگ نقد شود.

بنابراین در نقد موسیقی ایرانی ابتدا باید فرهنگ ایرانی و رفتار مردم در دوران مختلف مورد بررسی قرار گیرد و اگر نقدی مشترک بین موسیقی ایرانی و فرهنگ ایرانی وجود داشته باشد، ابتدا می­‌بایست در بستر فرهنگ بررسی گردد.

حمایت حاکمیت از موسیقی

بخشی از تحولات یا عدم تحولات در موسیقی، به افکار و سیاست­‌های حاکمان و افراد و سازمانهای پرنفوذ در یک سرزمین بستگی دارد. در موسیقی ایرانی از به پادشاهی رسیدن شاه طهماسب صفوی (۹۱۹ تا ۹۸۴ هجری قمری) تا حدود سال­‌های 1300 شمسی به مدت حدود دویست و چند سال شاهد دورانی تاریک در موسیقی ایرانی هستیم. [7] در این سال­‌ها خوارشماری موسیقی وارد فرهنگ ایرانیان شد و اثرات آن هنوز هم کمابیش قابل مشاهده می­‌باشد. در آن دوره تقبیح موسیقی در حدی بود که رساله­‌ای مهم در مورد موسیقی نگاشته نشد و تحولات اتفاق افتاده در این دوره در تاریکی قرار گرفت. اگر شرایط به گونه دیگری بود و موسیقی مثل اروپا تحت حمایت یک سازمان قوی مثل سازمان­‌های دینی یا سلطنتی بود، احتمال ایجاد تحولات بیشتر می­‌گردید. همانگونه که مشاهده می­‌کنیم بعد از دوره دویست تا سیصد ساله عدم توجه به موسیقی، تحول مقام به دستگاه که در آن سال­‌های تاریک در دل فرهنگ مردم اتفاق افتاده بود، به دستور ناصرالدین شاه قاجار توسط خانواده فراهانی در قالب ردیف ثبت شد و رسمیت یافت. البته در این دوره نیز به موسیقی به جای یک علم بیشتر به دید یک هنر نگاه شد و تمرکز به جای تحلیل موسیقی، برپایه انتقال سینه به سینه ردیف بود. در سال­‌های ابتدایی پس از انقلاب ایران نیز موسیقی مجددا تقبیح شد و فرمان رسمی منع پخش موسیقی از رادیو و تلویزیون توسط رهبر انقلاب صادر شد و این مسئله نیز موجب از دست رفتن فرصت­‌ها و امکانات پیشرفت در موسیقی سنتی ایران گردید و فرایند تحول را کند کرد اما همچنان که در قرون دهم تا سیزدهم با وجود تقبیح موسیقی، تحولات در میان هنرمندان و گذر از مقام به دستگاه اتفاق افتاد، در این سال­‌ها نیز تحولات همچنان ادامه یافت. پس از این دوره تقبیح موسیقی کمتر شد ولی توجه و تمایل فرهنگی جامعه به موسیقی پاپیولار باعث هجرت بسیاری از موسیقی­‌دانان سنتی به سمت موسیقی پاپ یا سبک­‌های تلفیقی شد و شاهد کمرنگ شدن توجه به موسیقی سنتی در جامعه می­‌باشیم. زنده نگه داشتن موسیقی سنتی ایران به عنوان بخش مهمی از زیرشاخه­‌های فرهنگ ایرانی، نیازمند حمایت حکومت یا سازمان­‌های قوی و پرنفوذ است که این مسئله به اعتقاد نگارنده، در حال حاضر وجود ندارد. 

میرزا عبدالله فراهانی
تصویر 2: میرزا عبدالله فراهانی [5]

تئوری در موسیقی سنتی ایرانی

مسئله دیگر منتقدان در مورد موسیقی ایرانی عدم تئوریزه شدن آن در حد و اندازه موسیقی کلاسیک اروپاست. در سال­‌های دور، فلاسفه بزرگی مثل ابونصر فارابی (زاده ۲۵۹ قمری)، ابوعلی سینا (زاده حدود ۳۷۰ تا ۴۲۸ قمری)، صفی الدین ارموی (زاده ۶۱۳ قمری) و عبدالقادر مراغی (زاده ۷۵۷ قمری) به تئوریزه کردن موسیقی زمان خود پرداختند و رسالات گرانبهایی مثل شفا، موسیقی الکبیر، الادوار فی الموسیقی و جامع الالحان از آن دوران بجا مانده است. همانگونه که ذکر شد بعد از این تالیفات در سال­‌های زیادی تالیفی مهم در مورد موسیقی وجود ندارد و سیر تحولات موسیقی ایران نامشخص است و پس از دستور جمع­‌آوری و ثبت موسیقی ایرانی توسط ناصرالدین شاه قاجار، به جای تئوریزه شدن صرفا ردیفی از گوشه­‌ها و نغمات توسط میرزا عبدالله فراهانی و آقا حسینقلی فراهانی گردآوری و به صورت سینه به سینه به شاگردان منتقل شد تا در سال­‌های بعد، ردیف­‌های موسیقی با روش غربی نت نگاری شود. لازم به ذکر است که ایرانیان باستان روش­‌های نت­‌نگاری ویژه خود با استفاده از حروف ابجد را داشتند ولی در نت­‌نگاری ردیف ایرانی به جای روش سنتی از روش اروپایی استفاده شد که دارای مزایا و معایب خود می­‌باشد.

بعضی تلاش­‌ها برای تئوریزه کردن موسیقی ایرانی، توسط موسیقی­‌دانانی مثل کلنل علینقی وزیری و با استفاده از مفاهیم و پایه­‌های تئوری موسیقی غربی انجام شد [8] که با وجود منافعی که داشت عملا در تحلیل کامل موسیقی ایرانی با شالوده خودش ناکام ماند و بعضی تغییرات مثل جابجایی آواز اصفهان از دستگاه شور به دستگاه همایون به واسطه این تغییرات اتفاق افتاد. [9] ایراد بزرگی که در این روش وجود دارد سعی در تئوریزه کردن موسیقی ایرانی با بنیان­‌های موسیقی اروپاست، در حالی که این دو موسیقی هیچ سنخیتی با هم ندارند. بستر­‌های صوتی موسیقی اروپا هپتاتونیک دیاتونیک و بسترهای موسیقی ایران بر مبنای تریکورد، تتراکورد، پنتاکورد و… می­‌باشد. گام­‌های موسیقی اروپا برمبنای اهمیت درجات تونیک و دامینانت و ارتباط بین آنها هستند و در موسیقی ایرانی همچین پدیده­‌ای اصلا وجود ندارد و نت­‌های شاهد و ایست از اهمیت بالایی برخوردار هستند. کوک در موسیقی اروپا معتدل برابر و در موسیقی ایران فیثاغورسی و دارای ربع پرده است. مشخص نیست چرا بعضی منتقدین و تئوریسین­‌ها، فرهنگ اروپایی را در حدی برتر دیده­‌اند که سعی می­‌کنند همه چیز را با آن و در سایه آن تحلیل کنند و اگر اختلافی با شیوه و روش غربی وجود دارد، سعی در حذف آن اختلافات در موسیقی ایرانی دارند. 

ردیف در موسیقی سنتی ایرانی

ردیف­‌ها در موسیقی ایرانی را باید صرفا به عنوان مثالی کامل از مایه­‌ها و نغمات دید که توسط اساتید بزرگ ایجاد شده­‌اند. در هر ردیف، از هر گوشه در هر دستگاه معمولا یک بار استفاده شده است و هر استاد ردیف نیز بنا به نظر خود ترکیب و ترتیب خاصی از گوشه ها را در ردیف­‌اش استفاده کرده است. به دلیل عدم تکثر در این نمونه­‌ها و مثال­‌ها، آنالیز و سعی در بیرون کشیدن قوانین از دل یک ردیف مشکل ساز خواهد شد. برای مثال در درآمد ماهور در ردیف میرزاعبدالله به نظر می­‌آید که نت شاهد دو و نت ایست سل باشد، در صورتی که در تصنیف مرغ سحر که در همان دستگاه ماهور است، در قسمت درآمد، نت ایست همان نت شاهد یعنی دو است. بنابراین همانگونه که گفته شد بر خلاف نظر بعضی اساتید سنت­‌گرا که ردیف را وحی منزل می­‌دیده­‌اند و هر تغییر در آن را تقبیح می­‌کردند، به هر ردیف صرفا باید به صورت یک نمونه و مثال بزرگ از گوشه­‌ها و دستگاه­‌ها نگریست و از همراهی آن با سایر ردیف­‌ها و ساخته­‌های آهنگسازان سعی در استخراج قوانین داشت. هر ردیف را می­‌توان مثل یک مقاله دانست که بخش­‌های مختلفی مثل مقدمه، متن و اختتامیه دارد و در بعضی قسمت­‌های آن می­‌توان از ضرب المثل­‌هایی نیز استفاده کرد. [10]

ردیف پدیده­‌ای مختص موسیقی نیست و در شعر نیز می­‌توانیم ردیف داشته باشیم. در شعر سنتی ما فرم­‌های مختلفی مثل غزل، مثنوی، ترجیع بند، رباعی و… داریم و هر کدام از آنها وزن­‌ها (بحرها) و قواعد و بخش­‌های خاصی دارند. برای مثال غزل شعری متحدالوزن و حدود ده بیت است و مصرع اول با مصرع­‌های زوج هم قافیه است و در بسیاری از غزل­‌ها شاعر خود را تحت تخلص در بیت آخر مخاطاب قرار می­‌دهد. حال فرض کنید چند غزل معروف با خواص و قواعد متفاوت پشت هم چیده شوند و به آن دستگاه غزل گفته شود. برای باقی فرم­‌های شعری هم همین روند انجام شود و دستگاه­‌های مختلف ایجاد شوند و در نهایت کل مجموعه تحت عنوان ردیف شعر فارسی از دید یک استاد معتبر نام برده شود و از آن برای آموزش اشعار فارسی استفاده شود. هر استاد بزرگ شعر فارسی نیز می­‌تواند برای خود یک ردیف ایجاد کند تا با مقایسه ردیف­‌ها، اختلاف سلایق و دیدگاه­‌ها و تغییرات در زمان مشخص شوند. حفظ و بررسی ردیف شعری می­‌تواند خیلی از المان­‌های شعر فارسی را برای هنرجویان مشخص کند. با این توضیحات اعتراض بعضی منتقدان به وجود ردیف، یا از سر ناآگاهی نسبت به ماهیت ردیف یا از سر سلایق و یا شاید گاردی نسبت به وسواس بعضی اساتید موسیقی ایرانی به عدم تغییر در ردیف بوده است. البته باید در نظر داشته باشیم همانگونه که قوانین و بحرهای شعر فارسی استخراج شده و ردیف شعر فارسی در کنار این قوانین می­‌تواند کمک کننده باشد، جای خالی تحلیل دقیق دستگاه­‌ها در دوران گذشته بسیار محسوس بوده است. در سال­‌های اخیر با تحقیقات انجام شده این جای خالی در حال پر شدن می­‌باشد.

محمدرضا لطفی در مکتب خانه میرزا عبدالله
تصویر 3: محمدرضا لطفی در مکتب خانه میرزا عبدالله [11]

ربع پرده در موسیقی سنتی ایرانی

نکته دیگر در زمینه کوچک شماری موسیقی ایرانی از دید بعضی از منتقدین، وجود ربع پرده در فواصل موسیقی ایرانی است. آنها معتقدند ربع پرده­‌ها باید حذف شوند تا موسیقی ایران با فواصل موسیقی غربی هماهنگ شود و بتوان در ارکستر و چندصدایی از آن استفاده کرد. چنین کاری در موسیقی آذربایجان در زمان شوروی اتفاق افتاد. [9] وجود ربع پرده فقط مختص به موسیقی ایران نیست و منتقدین، علاوه بر موسیقی ایران، موسیقی خاورمیانه و جنوب آسیا را زیر سوال می­‌برند. فواصل ربع پرده از اصلی­‌ترین ویژگی­‌های موسیقی سنتی ایران می­‌باشند. در بعضی از دستگاه­‌ها و آوازهای موسیقی ایرانی نت­‌های خارج از کوک معتدل شده غربی جزو نت­‌های با اهمیت بالا مثل شاهد، ایست و نت متغیر می­‌باشند و اگر این نت­‌ها و فواصل را تامپره کنیم، هویت اصلی مهمترین نت­‌های دستگاه را از بین برده­‌ایم.هدف این منتقدین نزدیک کردن لحن و صدای موسیقی سنتی ایرانی به موسیقی کلاسیک غربی است. [1] سوال این است که چرا باید این کار را انجام داده و خروجی فرهنگ این منطقه را نابود کرده و شبیه به فرهنگی دیگر بکنیم؟ آیا زیبایی در تنوع نیست؟ 

چندصدایی در موسیقی سنتی ایرانی

در ابتدا باید توجه داشت موسیقی ایرانی بر خلاف نظر منتقدان مونوفونیک نیست (بافت در موسیقی). ساده­‌ترین راه برای رد ادعای این منتقدان وجود نت واخوان است. مثالی دیگر، ساز و آواز است که در آن عبارات به صورتی شبیه canon در موسیقی اروپا با کمی درهم تنیدگی اجرا می­‌شوند. درست است که در ردیف­‌های موسیقی از نت واخوان یا ساز و آواز استفاده کمی شده است ولی این دو تقریبا در تمامی ساخته­‌های موسیقی­‌دانان سنتی استفاده شده است. عدم اشاره به این موارد در ردیف موسیقی سنتی به دلیل ایجاد سادگی برای تفهیم بهتر هنرجو است و هنرجویان پس از یادگیری ردیف قطعا این موارد را نزد استاد خود آموزش می­‌بینند.

در زمینه چندصدا­‌سازی در موسیقی ایرانی اکثر تلاش­‌ها با الگو دادن موسیقی غرب انجام شده است و برای رسیدن به این هدف از مقوله­‌ای به نام تعدیل ربع پرده­‌ها استفاده شده است که با بم کردن ربع پرده­‌ها، بستر صوتی موسیقی ایرانی را با فواصل تعدیل شده برابر در موسیقی غربی همسان می­‌کنند. در کنار این مورد بعضی آهنگسازان از شیوه ملودی نویسی فرمال و سیستم فانکشنال غربی در آثارشان استفاده کرده­‌ اند که این مسئله باعث نزدیک شدن موسیقی ایرانی به غربی با کمی چاشنی شرقی شده است که آن هم در بسترهای صوتی دارای یک و نیم پرده مشخص تر است. در این نوع تحول صرفا اثری ضعیف از فرهنگ ایرانی باقی می­‌ماند. به اعتقاد نگارنده هر تحولی در موسیقی ایران بهتر است با حفظ شالوده و پایه و بنیان موسیقی ایرانی باشد. برای مثال بسیاری از گوشه­‌های موسیقی ایرانی در یک دانگ ساخته و تثبیت می­‌شوند و هر نوع چندصدایی آن گوشه بهتر است با نت­‌های همان دانگ انجام شود و اگر بخواهیم از سیستم آکورد­‌ها و توالی آکوردهای غربی استفاده کنیم به احتمال زیاد مجبور می­‌شویم از نت­‌هایی خارج از آن دانگ استفاده کنیم و این مسئله با ذات آن گوشه تناقض دارد و آن نت­‌­‌­‌های بیگانه از هویت آن گوشه خواهند کاست. لازم به ذکر است که تعدادی از موسیقی­‌دانان ایرانی نیز با در نظر گرفتن خود موسیقی ایرانی به دنبال ایجاد تحولات در چندصدایی می­‌باشند.

یکی از دلایل منتقدان و معتقدان به عقب ماندگی موسیقی ایران، مونوفونیک بودن موسیقی اروپا در قرون وسطی و تحول به چندصدایی در دوران بعد است و معتقدند این مسئله که چندصدایی به شیوه کلاسیک اروپا برای موسیقی ایرانی اتفاق نیفتاده است نشان از عقب ماندگی آن دارد. در طرف دیگر، طرفداران موسیقی سنتی ایرانی بر این نظر هستند که چندصدایی در این موسیقی، به دلیل وجود ربع پرده­‌ها، استایل ملودی­‌ها و بر پایه بداهه بودن، بیشتر از استفاده از واخوان یا سوال و جواب­‌هایی مثل ساز و آواز، برای موسیقی ایرانی مناسب و خوش صدا نیست. 

با توجه به تغییرات اتفاق افتاده در موسیقی اروپای غربی و ایجاد چندصدایی و حرکت از مدالیته به تنالیته واضح است که میراث موسیقایی قدیم اروپا به کلی تغییر کرده و موسیقی قدیم به فراموشی سپرده شده است زیرا کوک تعدیل یافته لحن را تغییر داد و از تمام مد­‌های موجود در آن زمان، دو مد که بعدها با نام­‌های ماژور و مینور شناخته شدند بیشتر مورد استفاده قرار گرفتند و چندصدایی عمودی در دل آن ایجاد شد. البته تمام این تغییرات به واسطه سلطه کلیسا و مسائل دیگر مورد پذیرش فرهنگ اروپا قرار گرفت. حال باید ببینیم در صورت تحول در موسیقی سنتی ایران و چندصدایی شدن آن تا چه اندازه باید المان­‌های موسیقی سنتی حفظ شده یا تغییر داده شوند؟ آیا باید مثل اروپای غربی تغییرات اساسی و بنیادین اتفاق بیافتد و یا شالوده موسیقی سنتی حفظ شود. اگر قرار است تغییرات اساسی اتفاق بیفتد، آیا باید بر اساس موسیقی غرب اروپا باشد و اگر جواب مثبت است، چرایی آن توسط منتقدین بازگو شود. همچنین هر تغییری در هنر همانگونه که گفته شد باید مورد تایید فرهنگ و جامعه نیز قرار بگیرد وگرنه محکوم به شکست خواهد بود. 

یکی از موانع چندصدایی شدن موسیقی ایران به شیوه اروپایی تمایل موسیقیدان­‌های ایرانی به بداهه نوازی است. در مقابل این تمایل، موسیقی اروپا بر اساس ساخت روی کاغذ و سپس اجرا می­‌باشد. سازهای ایرانی نیز برای اجرای چندصدایی توسط یک نوازنده امکانات زیادی ندارند و امکان چندصدایی بیشتر به نت واخوان محدود است. در این زمینه سنتور کمی متفاوت است و می­‌توان دو ملودی مختلف را همزمان با آن اجرا کرد. البته مسئله محدودیت سازها نباید بهانه ای برای موسیقیدان­‌های ایرانی باشد چون در موسیقی غرب هم ویولن توانایی خاصی در چندصدایی ندارد ولی در نهایت ساخته­‌های چندصدایی را با این ساز شاهد می­‌باشیم.

 در سال­‌های اخیر موسیقیدان­‌های ایرانی با روش­‌های مختلف، سعی در چندصدا­‌سازی موسیقی ایرانی داشته­‌اند و تالیفاتی نیز در این زمینه انجام شده است. [12 و 13]

تعدادی از موسیقیدانان معاصر ایران
تصویر 4: تعدادی از موسیقیدانان معاصر ایران. جلیل شهناز ، اصغر بهاری ، عبدالوهاب شهیدی ، فرامرز پایور و حسین تهرانی [14]

تحول در موسیقی سنتی ایرانی

موسیقی سنتی ایرانی در گذر سال­‌ها تحولات بزرگی را پشت سر گذاشته است و همچنان این تحولات در حال ادامه می­‌باشند. یکی از بزرگترین تحولات در این موسیقی حرکت از موسیقی مقامی به موسیقی دستگاهی است و باید توجه داشته باشیم که در کل این منطقه جغرافیایی که موسیقی آن بر پایه مقام بوده­‌است، تنها موسیقی سنتی ایران همچنین تحولی را انجام داده است. 

همانگونه که گفته شد باید توجه داشت نکته ای که باعث و یا عامل رنجش بعضی منتقدان نسبت به موسیقی ایرانی می­‌شود، دید بسیار بسته بعضی از اساتید موسیقی سنتی است که حتی کمی تغییر در ردیف و در کل موسیقی را نمی­‌پذیرند و محکوم می­‌کنند. در صورتی که گوشه­‌ها صرفا نمونه­‌هایی از بسترهای صوتی و ریتم­‌ها و الگوهای ملودیک هستند و ردیف نیز ترتیبی از گوشه­‌هاست که توسط یک استاد موسیقی مرتب شده ­‌است. این دید که ردیف یک استاد وحی منزل است و قابل تغییر نیست در گذشته رایج بوده است و علت فرهنگی دارد. 

از دیگر تحولات اتفاق افتاده در موسیقی ایران تغییرات در ردیف است. بعضی آوازها که در ردیف بسیار کوتاه بودند، به مرور زمان با اضافه شدن گوشه­‌هایی دارای گستره بیشتری شده اند. [15] همچنین بعضی نت­‌های دارای فواصل ربع پرده تعدیل شده­‌اند. این تعدیل نت­‌ها باعث جابجایی­‌هایی در ردیف شده است. برای مثال آواز اصفهان از زیرمجموعه دستگاه شور خارج شده و به زیرمجموعه دستگاه همایون اضافه است و در حال حاظر اصفهان قدیم (زیر مجموعه دستگاه شور) و اصفهان جدید (زیر مجموعه دستگاه همایون) داریم. [16]

از دیگر تحولات در موسیقی ایران مرکب­‌خوانی یا تغییر دستگاه می­‌باشد. این مورد از تحولات مهم و جدیدتر در موسیقی سنتی ایران به حساب می­‌آید ولی بعضی منتقدان این مورد را نیز به استهزا ­‌می­‌گیرند [1] و با این کار عملا نشان می­‌دهند انتقاداتشان نه بر اساس علم و دلسوزی و نگرانی از عدم پیشرفت، بلکه صرفا بر اساس سلیقه و لجبازی است.

همچنین در قبل از انقلاب قطعات سازی و آوازی بسیاری برای ارکستر نوشته شدند که خود تحول بزرگی در موسیقی ایران ایجاد کرد که ادامه آن به آثار چندصدایی در سبک­‌های مختلف در دوران کنونی ختم شده است. آهنگسازان‌ بسیاری نیز المان­‌های موسیقی سنتی را با موسیقی مردم پسند ترکیب کردند و از شهرت بسیار زیادی برخوردار شدند. 

از جمله تحولات دیگر در موسیقی ایرانی ساخت بعضی سازها برای استفاده در ارکسترهای ایرانی مثل تار باس و قیچک باس است که با گسترش رجیستر ارکستر ایرانی، دست هنرمندان در زمینه ساخت موسیقی­‌های چندصدایی را بازتر کرده است.

در انتها

لازم به ذکر است که نگارنده به هیچ عنوان مخالف ایجاد هرگونه تغییر، استفاده از المان­‌ها و ترکیب با سبک­‌های دیگر در موسیقی سنتی ایران و خلق موسیقی­‌های جدید و یا ترکیبی نیست و صرفا معتقد است می­‌بایست از تغییرات به علت برتر دیدن صرف یک فرهنگ نسبت به فرهنگ خود و تحت فشار قرار دادن جامعه هنر پرهیز کنیم و باید بسنجیم که در ایجاد تغییرات چه چیزهایی را از دست می­‌دهیم تا چه چیزهایی را بدست بیاوریم. همچنین تمام تفکر حول تحول بهتر است بر اساس خود ساختار موسیقی ایرانی باشد و در صورت نیاز از ابزارهای موجود در فرهنگ­‌های دیگر نیز بهره ببریم و نه برعکس.

امید است موسیقی سنتی ایران به عنوان یکی از زیرمجموعه­‌های مهم فرهنگ ایرانی بیش از پیش مسیر تعالی را طی کند که این مسئله نیازمند نقد سازنده و بر پایه علم منتقدین با در نظر گرفتن مسائل فرهنگی و اجتماعی و پذیرش نقد از سمت موسیقیدان­‌ها می­‌باشد. امیدوارم جای خالی موسیقی اصیل ایرانی در سطح بین الملل در سال­‌های پیش رو کمتر حس شود. 

منابع

1. پرسش و پاسخ احمد شاملو در دانشگاه برکلی در سال 1990 میلادی

2. https://en.wikipedia.org/wiki/Microtonality#Modern_Western_microtonal_composers

3. Olivier Messiaen – technique of my musical language added value

4. اپرای پرستش بهار اثر ایگور استراوینسکی

5. ویکی پدیای عبدالله فراهانی

6. Tylor, Edward. (1871). Primitive Culture. Vol 1. New York: J.P. Putnam’s Son

7. محمدرضا لطفی – شناخت موسیقی دستگاهی ایران – رادیو فرهنگ – قسمت 11

8. پورقناد – نقد ردیف علی اکبر شهنازی

9. محمدرضا لطفی – شناخت موسیقی دستگاهی ایران – رادیو فرهنگ – قسمت 19

10. محمدرضا لطفی – شناخت موسیقی دستگاهی ایران – رادیو فرهنگ – قسمت 1

11. https://images.app.goo.gl/myzjZyHYB5BHPsBb9

12. هارمونی موسیقی ایرانی – فرهاد فخرالدینی

13. پیشگفتاری بر موسیقی چندصدایی ایران – رضا والی

14. مجله اینترنتی همیار

15. محمدرضا لطفی – شناخت موسیقی دستگاهی ایران – رادیو فرهنگ – قسمت 22

16. محمدرضا لطفی – شناخت موسیقی دستگاهی ایران – رادیو فرهنگ – قسمت 12

4.3/5 - (6 امتیاز)
مطالب مرتبط

«رقصی به‌­یاد او»؛ چند‌سطری به بهانه‌ی انتشار و اجرای کاکوتی، اثر مرتضی حنانه، به همت امید محرابی

مرتضی حنّانه موقعیت عجیبی بین آهنگسازان هم‌نسل‌اش دارد. به همان نسبت که به واسطه‌ی فعّالیّت‌های اجرایی گسترده و گوناگون‌اش، شاید شناخته‌شده‌تر از هم‌نسلانی چون هرمز

زبان موسیقی من

زبان موسیقی من؛ مسیان و موسیقی پرندگان

پیش‌درآمد زبان موسیقی من ؛ مسیان و موسیقی پرندگان یکی از مجموعه مقالاتی است که من در خصوص آهنگسازان معاصر تألیف کرده‌ام. هدفم این است

تفکر موسیقیائی

تفکر موسیقیائی و نقش موسیقی در رشد شناختی

تفکر موسیقیائی به ما کمک می کند با استفاده از مفاهیم بنیادی موسیقی، روشی برای چگونه اندیشیدن به کودکان بیاموزیم و همینطور به شکل ناخودآگاه کمک کنیم مسیرهای نورونی جدیدی در مغز کودکان شگل گیرد.

کتاب موسیقی

جدیدترین کتاب های موسیقی
را از ما بخواهید!

وارد لینک صفحه فروشگاه کتاب ایران‌موزیکولوژی (دکمه پایین) شوید تا از جدیدترین و بهترین عنوان های کتاب دیدن فرمایید.