از حدود ده هزار سال پیش، ایران در تصرف اقوام و مردمانی بوده است که میل به ماندگاری طولانی در این کشور داشتهاند. تمدنی که به رغم تغییرات گسترده، از نظر جغرافیایی و فرهنگی، شامل تمام بخشهای فلات ایران، بخشهای آسیای مرکزی، بلخ و رشتهکوههای هندوکُش در امتداد شمالشرقی، افغانستان و غرب پاکستان در بخش جنوبشرقی، و از سوی غرب، بینالنهرین و قفقاز در بخش شمالغربی است.
بنابراین هرقدر هم که نام ایران و خصوصیات ایرانیان را مشتق از مردمانی دانسته که در حدود ۳ تا ۴ هزار سال پیش تمدنی را برپا نهادهاند، مسلم است که ساکنان کنونی، از میراثهای تمامی دوران (از کهنترین روزگار تا کنون) بهره بردهاند و طبیعتا در پی آن موسیقی این دیار نیز بیتاثیر نمانده است.
شاید بزرگترین سدی که در مسیر پژوهش در تاریخ موسیقی ایران قبل از اسلام یا بهطور کلی تاریخ موسیقی ایران قرار دارد، کمبود و یا حتی نبود منابع کافی است. متاسفانه به دلایل مختلفی همچون جنگهای متعدد منابع موجود بسیار محدود هستند. این محدودیت در بعضی از دوران تا جایی پیش میرود که تنها میتوانیم به جریان داشتن موسیقی در آن دوران اشاره کنیم و نه بیشتر.
دورههای تاریخی موسیقی ایران را میتوان به دو دوره اصلی تقسیم کرد:
تاریخ موسیقی ایران | دوران قبل از اسلام (دوره اساطیری و باستان)
مدارک و مستندات بسیار اندکی در مورد دوره اساطیری در دسترس است. به این نمونه که در تذکرهالشعرا سمرقندی آمده است، توجه کنید:
“اول کس که در عالم شعر گفت آدم بود و سبب آن بود که هابیل مظلوم را قابیل مشئوم بکشت و آدم را داغ غربت و ندامت تازه شد، در مذمت دنیا و مرتبه فرزند شعر گفت. “
دختران خنیاگر عرب (قینه)، اشعار سلیمان، حنجره داوودی، ضلال دختر لَمِک (پدر نوح نبی) که از او به عنوان مخترع معازف (سازهای زهی) نام برده شده است و یا در داستانی دیگر، پدر نوح نبی، پدر تمام نوازندگان کنور است و هر یک از فرزندانش مخترع یک ساز هستند.
در افسانههای قدیم ایران بانوی کوه نام صدایی است که به زنی سرگردان در کوهساران نسبت داده میشود:
هرچه کهنتر، بترند این گروه هیچنه، جز بانگ چو بانوی کوه
اما در این میان شاید فردوسی را مهمترین منبع برای معرفی اساطیر موسیقی ایران قلمداد کرد. او بیش از هر شاعر و نویسنده دیگری به موسیقیدانان و اسطورهها اشاره کرده است.
در آثار او از زنان و مردان موسیقیدان بسیاری اسم برده شده است و حتی ساخت بعضی از سازها نیز به آنها نسبت داده میشود.
در کنار تمامی این داستانها و روایات نمونههایی از دوران باستان وجود دارد که به وضوح نمایانگر حضور جریان هنر موسیقی در آن دوران است. همچون مهر چُغامیش که قدمت آن به حدود سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد بازمیگردد.
دلوگاز (Pinhas Delougaz) پس از شرح و تفسیر تصاویر نقشبسته بر روی مهر، آن را اولین نمونه از ارکستری میپندارد که بهمنظور اجرای مراسم مذهبی یا بزمی گردهم آمدهاند.
دوره عیلامیان (ایلامیان)
شواهد اندکی در مورد این دوران که پیشینه آن به حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد باز میگردد بهدست رسیده است. شواهدی همچون ابداع سازها و ابزار موسیقایی. از مهمترین آثار مربوط به موسیقی در این دوران که تا حدود قرن هشتم پیش از میلاد ادامه داشته است، یکی همان مهر چُغامیش و دیگری کول فرح یا کول فرعون است که در آن سه نوازنده به اجرای مراسمی مذهبی مشغول هستند.
موسیقی ایران قبل از اسلام: مهمترین نکته پنهان در این دوره توجه به نغمه و ریتم و حتی وزن است. طبیعتا از آنجایی که سازهایی در آن دوره وجود داشتهاند، علیرغم اطلاعات بسیار اندک، نمیتوان حضور و ظهور مبانی اولیه موسیقی را رد کرد.
دوره مادها
مادها مردمانی آریایینژاد بودند که حکومت خود را در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد تاسیس کردند.
سواد تاریخی در این دوران آنچنان اندک است که نمیتواند بهخوبی نمایانگر تاریخ موسیقی این دوره باشد.
یکی از مهمترین رخدادهای تاریخی این دوره که توسط تاریخنگارانی همچون هرودوت (Herodote) به آن اشاره شده، ظهور زرتشت پیامبر است و به تبع آن گاتها که مهمترین بخش اوستا به شمار میآمده و باید بهصورت آوازی و بدون همراهی ساز اجرا میشده است.
همچنین بعدهها تفسیر و ترجمه پهلوی اوستا را نیز با آهنگ و آواز خوش میخواندهاند. در روزگار ما نیز همچنان اوستا را بهصورت آهنگین میخوانند و حتی این سنت نزد مهاجران ایرانی مقیم هند و زرتشتیان مقیم ایران همچنان پابرجاست.
بر این اساس موسیقیِ گاهانی را که در دوره مادها رواج داشته و تا کنون به حیات خود ادامه داده است را میتوان سرچشمه اصلی موسیقی ایرانی، موسیقی ایران قبل از اسلام و بهویژه موسیقی آیینی پنداشت.
دوره هخامنشیان
این دوره تاریخی از ۵۵۰ تا ۳۲۰ پیش از میلاد را شامل میشود. دولت هخامنشیان با کسب قدرت، جانشین تمامی دولتهای قبل از خود شد و از این رو میتوان گفت که از صنایع و هنرهای آنان نیز بهره جسته است.
با استناد به اشارات تاریخی مورخانی چون هرودوت و زنوفن (Xenophon) میتوان دریافت که در دوره هخامنشیان علاوه بر موسیقی مذهبی، موسیقی رزمی و بزمی نیز رواج داشته است. از سازهای کشفشده در این دوره میتوان به کَرنای فلزی طویل اشاره کرد که اکنون در موزه تخت جمشید فارس نگهداری میشود.
دوره پارتیان (اشکانیان)
پس از دوره هخامنشیان و تسلط یونانیان بر ایران، استقبال از آثار تمدن ایرانی رفتهرفته کمرنگ شد. در این دوره موسیقی و شعر، آنچنان به هم نزدیک میشوند که کسی نمیتوانست بدون اینکه با موسیقی آشنا باشد، خود را شاعر بداند. یکی از آثار کشفشده از این دوره ساتگین یا جام فلزی است که ظاهرا به سده دوم میلادی تعلق دارد و در آن دو ساز دونای و چنگ دیده میشود.
ساسانیان – تاریخ موسیقی ایران قبل از اسلام
از آنجا که پادشاهان ساسانی ایرانیتبار بودند، بنابراین موسیقی در این دوره به حد کمال و رشد خود رسید. تا جاییکه موسیقیدانان در تقسیمبندی طبقات مردمی، در نظر اردشیر ساسانی طبقه خاصی را تشکیل میدادند. در روایات آن دوران آمده است که ذوق هنری بهرام گور به حدی بوده است که چهارصد (و در بعضی از روایات حتی ۱۲۰۰۰ نفر) لولی و رامشگر (نوازنده و خواننده) از هند به ایران میآورد.
عصر طلایی موسیقی ایران پیش از اسلام را میتوان در دوران پادشاهی خسروپرویز دانست. باربَد یا فهلبد (صاحب تشریفات) را میتوان بهعنوان خاصترین و معروفترین موسیقیدان آن دوره برشمرد. شخصی که نوازنده بربط بود. اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که مورخان در ارتباط با وجه تسمیه بربط دو روایت متفاوت بیان میکنند: یکی برگرفته شده از نام باربد و دیگری شباهت کاسه این ساز با سینه مرغابی.
در شاهنامه فردوسی و خسرو و شیرین نظامی حکایات متعددی از او نقل شده است. ایشان بر این عقیده بودهاند که باربد مصنف ۳۰ لحن (به تعداد روزهای ماه)، ۷ خسروانی (به تعداد روزهای هفته) و ۳۶۰ دستان (به تعداد روزهای سال) بوده است. باربد در نزد خسروپرویز از چنان مقام و منزلتی برخوردار بوده است که پس از مرگ شبدیز (اسب محبوب شاه)، هیچیک از درباریان جرات اظهار این خبر را نداشتهاند و باربد نغمه مخصوصی در این باب تصنیف میکند و به این شیوه خسروپرویز از حادثه باخبر میشود.
در مورد سازهایی که در این دوره معمول بودهاند میتوان به نای، غژک (غیچک)، رباب، بربط و چنگ اشاره کرد. نمونه ساز چنگ را میتوان در طاق بستان مشاهده کرد. از منظرهای که در طاق بستان به چشم میخورد، میتوان شاه و همراهانش را دید که مشغول شکار هستند و بانوان چنگنوازی که در قایق نشستهاند، با اجرای موسیقی ابزار تفریح آنان را فراهم میکردهاند.
تاریخ موسیقی ایران قبل از اسلام: در بیشتر پژوهشهای انجام شده در این دوره، تمرکز اصلی بر دربار ساسانی بوده و پژوهشگران به ذکر نام اشخاصی همچون باربد، نکیسا (چنگنواز و خواننده)، بامشاد، رامتین، آزادوار چنگی (بانوی چنگنواز) و کوسان نواگر (نوازنده نی) بسنده کردهاند. اما باتوجه به وسعت و گستردگی بسیار زیاد ایران، موسیقی دربار ساسانی را نمیتوان تنها نماینده فرهنگ و هنر تمام مناطق دانست.
تاریخ موسیقی ایران | دوران بعد از اسلام
پیش از حمله اعراب به ایران، دوره ساسانیان را میتوان نقطه اوج و طلایی تاریخ موسیقی ایران قبل از اسلام دانست. در اواخر دوره ساسانی و پادشاهی یزدگرد سوم، عواملی چون ضعفِ حکمرانان ایرانی، تبعیض، هزینههای سنگینِ نبردهای ناموفق با روم شرقی و نارضایتی مردم، درنهایت شرایط را برای حمله اعراب و سلطه آنها بر ایران فراهم کرد.
شرایطِ پیشآمده در دوره پیش از اسلام یا همان عصر جاهلیت سبب شده بود که دستآوردهای هزارههای گذشته اعراب از میان بروند و اطلاعات تاریخی چندانی از موسیقی آن دوران در دست نباشد.
کتاب الاغانی تالیف ابوالفرج اصفهانی و کتاب تاریخ موسیقی خاورزمین نوشته هِنری جُرج فارمر محقق انگلیسی عمدهترین منابعی هستند که در این حوزه مورد استفاده قرار میگیرند. لازم به ذکر است که در این دو منبع تفاوتهایی بهچشم میخورد. در الاغانی بر این موضوع تاکید شده است که تعداد زیادی از خوانندگان و نوازندگان و آهنگسازان ایرانیتبار بودهاند، در صورتی که فارمر دارای نظری متفاوت است.
در عصرِ جاهلیت نشانههایی از وجود موسیقی بهویژه در میان زنان و دختران عرب وجود دارد. اما در همین دوره میتوان گفت که موسیقی بیشتر وابسته به شعر بوده است. اعشیبن قیس را نخستین فرد عربی میدانند که با رفت و آمد در دربار ایران و فراگیری موسیقی ایرانی و اندکی زبان فارسی، موسیقی را در آن دوران احیا کرده است. در بعضی روایات دیگر به این موضوع اشاره شده است که در زمان عبداللهبن زبیر که مشغول مرمت خانه کعبه بوده است، معماران و بنّاهای ایرانی که این کار را برعهده داشتهاند در هنگام کار آواز میخواندهاند و این آواز در نظر اعراب خوش آمده و بعضی از کارگران که از موسیقی ایرانی اطلاع داشتهاند از این طریق موسیقی ایرانی را به اعراب آموختهاند.
پس از ظهور اسلام نظرات گوناگونی در مورد موسیقی مطرح شد. گروهی موافق و گروهی دیگر مخالف موسیقی بودند و هرکدام در اثبات نظر خود به احادیثی از پیامبر اسلام و بعدها ائمه استناد میکردند. نکته حائز اهمیت در میانِ این اوج و افولهای متعدد موسیقی این است که در دورههای مختلف، موسیقی اعراب از موسیقی ایران و روم شرقی تاثیر گرفته است و بر موسیقی اندلس و اروپا تاثیر گذاشته است.
رواج اسلام در ایران باعث ایجاد پیوندی تازه و به تبع آن شکلگیری تمدنی اسلامی شد که هر کشور به نوبه خود در شکلگیری آن نقش داشت. گسترش دین اسلام در ایران، در عرصههای مختلفی همچون سیاست، علم، هنر و بهویژه زبان تاثیر بهسزایی داشت.
در این دوره بود که زبان عربی به عنوان زبان اول جهان اسلام شناخته شد و بهعبارتی نقطه مشترکی میان همه مسلمانان بهشمار میرفت. زبان عربی توانست میراث علمی و فلسفی یونان، ایران، هند و مناطق دیگر را گرد هم بیاورد و حتی خود نیز آنها را کامل کند. بنابراین هر شخصی که به زبان عربی تسلط داشت، قادر به این بود تا به منابع مختلف دسترسی پیدا کند و حتی خود نیز چیزی بر آنها بیفزاید. هنرمندان ایرانی نیز برای اینکه آثارشان در کشورهای اسلامی قابل نشر و استفاده باشد، ترجیح دادند که رسالات یا کتابهای خود را به زبان عربی بنویسند.
از همین رو تفکیک هنر ایران و عرب بهسادگی امکانپذیر نیست و همانطور که موسیقی ایرانی از تاثیر موسیقی عربی بینصیب نمانده، موسیقی عربی هم تحت تاثیر موسیقی ایرانی قرار گرفته است. بهعنوان مثال چنگ ایرانی با نام مُعرب، «جنک» و «صنج» در عربستان و کشورهای اسلامی بهویژه اول در حیره رواج یافت و نوعی عود که درواقع ساز اصیل ایرانی بوده و در سال 3 هجری توسط نضربن حارس بهعنوان سازی آرمانی شناخته میشود و حتی دو موسیقیدان هنرمند به نامهای حُنین حیری و احمد نصیبی با نوازندگی بربط و طنبور ایرانی به شهرت رسیدند.
در نقاشیِ دیواری عمرا (Quseir ‘Amra) نوعی طنبور ایرانی با دستهای بلند و کاسهای بزرگ دیده میشود. از سویی دیگر اصطلاحات ایقاعی (Rhythm) مانند ثقیل و خفیف که عربی بودهاند در آثار موسیقیدانان ایرانی چون فارابی، صفیالدین ارموی و حتی عبدالقادر مراغی دیده میشود. و حتی در کتاب الاغانیِ ابولفرج اصفهانی رواج آهنگی به نام سلمک در موسیقی ایران را به سلمک هنرمند ایرانی و معاصر هارونالرشید (خلیفه عباسی) نسبت داده است. این نمونهها را میتوان نشانههایی از تاثیر و تاثر فرهنگ و هنر، بهویژه موسیقی اعراب و ایران دانست.
دوره خلفای راشدین
سالهای ابتدایی قرن اول هجری(، دوران حکمرانی خلفای راشدین بوده است و این دوران تا اوایل حکومت عباسیان را در برمیگیرد. در تاریخ ایران این دوره را دوره سکوت نامیدند. دلیل این نامگذاری را میتوان از سویی بهخاطر حوادث سیاسی و ناآرامیهای موجود و از سویی دیگر دیدگاه حکمرانان در خصوص مسائل گوناگون دانست. این مخالفتها با موسیقی تا جایی پیش میرود که در زمان ابوبکر موسیقی به عنوان لذات ممنوعه اکیدا نهی و ممنوع شمرده میشود. با این حال شواهد موجود حاکی از این است که هنرمندانی در این دوره میزیستهاند و در ترویج هنرِ ایرانی نقش بهسزائی ایفا کردهاند.
ابوعبدالمنعم بن عبدالله ملقب به طویس [Tuwais](طاووس کوچک، درگذشته 92 ه./710 م.) خوانندهای مخنث و نخستین فردی بود که بعد از اسلام بر پایه موسیقی ایرانی، موسیقی آن دوره را احیا کرد. او مورد حمایت اروا [Urwá] مادر عثمان خلیفه قرار داشت و با یادگیری آهنگهای ایرانی از بندگان ایرانی، به قول فارمر: در ردیف نخستین خوانندگان اسلامی درآمد. طویس مانند بسیاری از هنرمندان صدرالسلام ، مُخنث بود و همانطور که ابولفرج اصفهانی در کتاب الاغانی گفته است: او همیشه دف یا دایره چهارگوشی در زیر ردای خود همراه داشت.
سائب خاثر (ابوجعفر سائب بن یسار متوفی 64 ه./ 683م.) یکی دیگر از هنرمندان آن دوره که بردهای ایرانی تبار بوده است و پس از رسیدن به آزادی با شرکت در مجالس نائحات [female singers elegies](بانوان نوحهخوان سنتی) با موسیقی آشنا شد. او با خواندن اشعار عربی با آهنگهای ایرانی به شهرت رسید و نخستین موسیقیدانی بود که به جای قضیب [Wand](چوبدستی) با عود آواز خواند.
از نامآورترین هنرمندان این دوره میتوان به نشیط فارسی اشاره کرد که او نیز بردهای ایرانی و در خدمت عبدالله بن جعفر بود. او با اجرای آهنگهای ایرانی در مدینه به شهرت رسید و مدتی نزد سائب خاثر آموزش دید.
تاریخ موسیقی ایران در دوره امویان (۴۱ تا ۱۳۲ هجری/ ۶۶۱ تا ۷۵۰ م.)
در دوران خلفای اموی مجموعه رخدادهایی منجر به پیشرفت، گسترش و تکامل بیشتر موسیقی (موسیقی دوران اسلامی) نسبت به خلفای راشدین شد. امویان در حدود یک قرن حکومت کردند.
در کتب تاریخی به این موضوع اشاره شده است که خلفای راشدین حکومت اسلامی را پدید آوردند و بنیامیه این حکومت را به سمت جلال و شکوه بیشتر بهحرکت درآوردند و مرزهای اسلام را تا سرزمینهای دیگر توسعه دادند و تحت تاثیر فرهنگ ایران و بیزانس این حکومت را به امپراتوری بدل کردند. مجموعه این رخدادها در دوره خلفای اموی موجب این شد تا موسیقی بیش از پیش شکوفا شود.
در این دوران با تشویق دستگاه خلافت هنرمندان بسیاری ازجمله معبد، ابن سُریج، عطرد و ابن عائشه پدیدار شدند. از اتفاقات مهم دیگر در این دوره میتوان به آشنایی هنرمندان مسلمان با موسیقی یونان و آرای اشخاصی چون فیثاغورس [pythagoras] اشاره کرد. در همین ایام بود که واژههایی فارسی مانند: دستان [Position یا Fret] و زیر و بم (نام وتر یا سیم اول و چهارم عود) در ادبیات موسیقی راه پیدا کردند و کوک [accordatura] قدیم عرب در ساز از C-D-G-A (دو-ر-سل بزرگ-لا) به A-D-G-C (لا-ر-سل کوچک-دو) تغییر یافت و به کوک ایرانی تبدیل شد.
از موسیقیدانان معروف دوره اموی میتوان به ابن مسجح [Ibn Misjah](ابوعثمان سعیدبن مسجح– درگذشته حدود ۹۷ هجری) اشاره کرد که در مکه متولد شده بود و علیرغم اینکه ایرانی نبود، با مسافرت به ایران و شام توانست نبرات (فاصلههای ناساز) را از موسیقی عربی بزداید و روشی نو ایجاد کند.
ابن محرز [Ibn Muhriz](ابولخطاب مسلم یا سلم، فوتشده در حدود ۹۷ هجری) موسیقیدان دیگری است که پدرِ او ایرانی و از نگهبانان کعبه بود. او درموسیقی آنچنان خوب بود که اعراب به وی لقب صناج (چنگ نواز یا دف نواز) دادند و از او به عنوان مبتکر زوجخوانی یا خواندن دوبیتی یاد میشود.
تاریخ موسیقی ایران در دوره خلفای عباسی (۱۳۲ تا ۶۵۶ هجری / ۷۵۰ تا ۱۲۵۸ میلادی)
هنری جرج فارمر در کتاب خود عصر عباسیان را به سه دوره تقسیم میکند: عصر طلایی (از ۷۵۰ تا ۸۴۷ میلادی)، عصر انحطاط (از ۸۴۷ تا ۹۴۵ میلادی) و عصر سقوط (از ۹۴۵ تا ۱۲۵۸ میلادی). او در ادامه به این موضوع اشاره میکند که تاثیر ایرانیان در هنرها، تزئینات و حتی شیوه لباس پوشیدن عباسیان کاملا مشهود است، اما تاثیر اصلی موسیقی ایرانی بر موسیقی عباسیان بیشتر در دوره انحطاط آنها بوده است.
دوران خلفای عباسی بهویژه سالهایی که با خلافت سفاح (بنیانگذار خلافت عباسی) آغاز و به معتصم هشتمین خلیفه عباسی منتهی شد ، از اهمیت بیشتری برخوردار است و این دوره را میتوان دوران بلوغ موسیقی اسلامی نامید. اگرچه در این دوران موسیقی ریشهدار ساسانیان از میان رفته بود، اما ظرایف آن بر موسیقی مسلمانان تاثیر بهسزایی گذاشت و همچنین در مواردی از آن تاثیر پذیرفت.
در طبقهبندی موسیقی عرب، هنرمندان را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: ۱-اعجوبگان ۲- آلاتی (سازی) ۳- قینه(خواننده)
هنرمندان گروه دوم و سوم عموما کنیز یا غلام بودهاند و بهعنوان عوامل همراهیکننده گروه اول شناخته میشدند.
در همین سالها بازماندگان عمّال اموی توانستند در اسپانیای اسلامی یا آندلس [Andalusia] به استقلال برسند و کسانی همچون : عبدالرحمن، هشام و حکم اول و عبدالرحمن ثانی موفق به فرمانروایی درآن سرزمین شدند. همچنین در همین دوران بود که نظم عروض بهوجود آمد و متون یونانی موسیقی به زبان عربی ترجمه شدند.
اولین خاندان موسیقی ایران در این دوره ظاهر شدند. خاندان موصلی اولین خاندان هنر بود که نامشان در تاریخ دوران اسلامی دیده میشود. این خاندان در اصل ایرانی و اهل ارجان (ارگان) فارس در نزدیک شیراز بودهاند.
ابراهیم فرزند ماهان، بهخاطر اقامت نسبتا طولانی در موصل و شکوفا شدن هنرش در آن شهر، به موصلی معروف شد. ابراهیم موصلی متولد سال 125 هجری در کوفه بود. او بعدها نام خود را به میمون یا ابن میمون تغییر داد و در جوانی برای یادگیری موسیقی به موصل رفت و در آنجا نزد سیاط روکی که خوانندهای توانا و نوازنده زبردست عود بهشمار میرفت، موسیقی ایرانی و عربی را فرا گرفت. او علاوه بر نوازندگی عود در دربار هارونالرشید در تصنیف موسیقی نیز بسیار ماهر بود.
ابومحمد اسحاق موصلی فرزند ابراهیم عودنواز، موسیقیدان، شاعر و خواننده ماهری بود. او را مبدع مقام ماخوری (ماهور) میدانند و ابن ندیم در کتاب الفهرست تصنیفِ چهل اثر را به او نسبت داده است.
از آثار اسحاق میتوان به الرقص و لزفن (پایکوبی) ، کتاب النفعم و الایقاع [Notes and Rhythm] اشاره کرد. مرگ اسحاق در سال 236 هجری و در اثر گرفتن روزه زیاد و ابتلا به بیماری ذرب [Zarab](بیماری کبدی یا گوارشی) رقم خورد.
منصوربن جعفر زلزل، برادر همسر ابراهیم موصلی، موسیقیدان دیگری بود که بیشتر شهرتش مربوط به ابداع پردهای در کوک سازهای ایرانی است و این پرده به نام او معروف شده است.
در همین ایام زریاب (ابوالحسن علی بن نافع) پدیدار شد. او احتمالا ایرانی بوده است. زریاب نام مستعار یا لقب او بود که یا از زبان عربی و از نام پرندهای تیره رنگ و ظریف با صدایی زیبا گرفته شده و یا نامی فارسی و به معنی آب طلا بوده است. او همدوره و شاگرد اسحاق موصلی بود و با نوازندگی عود مخصوص بهخود که وزنش یک سوم بیشتر از دیگر عودها بود، به شهرت رسید. همچنین عود او دارای دو رشته از ابریشم و دو رشته دیگر از روده تابیده بچه شیر بود و با مضرابی از جنس ناخن عقاب عود را می نواخت. زریاب توجه هارون را جلب کرد و این موضوع موجب حسادت استادش اسحاق موصلی شد. زریاب پس از آن به همین دلیل مجبور به مهاجرت از بغداد شد. او در ایتدا به شمال آفریقا رفت و مورد توجه زیادةالله اول قرار گرفت. اما طولی نکشید که با خواندن شعری از عنتره [Antara](شاعر معروف دوره جاهلیت عرب) که در آن به سیاهی رنگ مادرش اشاره شده بود، موجب ناراحتی سلطان قیروان شد و حتی به دستور زیادةالله اول تنبیه شد. این موضوع باعث آن شد که زریاب از مدیترانه عبور کند و به آندلس برود.
زریاب نوآوری و دستآوردهای زیادی در زمینههای مختلف، بهویژه موسیقی داشت. او پایهگذار موسیقی آندلس بود و در آنجا مدرسه ای تاسیس کرد که بعدهها به هنرستان موسیقی تبدیل میشود. او توانست موسیقی ایرانی را در اسپانیا رواج دهد. از دیگر دستآوردهای او میتوان به اضافه کردن سیم پنجم به ساز عود و همچنین طراحی شیوه خاصی برای آموزش موسیقی اشاره کرد. در آنجا مورد حمایت الحکم اول که از خلفای اموی آندلس بود، قرار گرفت و حتی پس از مرگش جانشین او عبدالرحمن ثانی همچنان به حمایت از او ادامه داد. زریاب تا پایان عمر خود در قرطبه اقامت گزید. تاریخ درگذشت او معلوم نیست اما تا آخرین سالهای فرمانروایی محمد اول، پنجمین فرد از خاندان خلفای اموی آندلس، در قید حیات بوده است.
تاریخ موسیقی ایران | حکومتهای میان دورهای
تاریخ موسیقی ایران | حکومتهای میان دورهای
موسیقی ایرانی تا اوایل سده سوم هجری (9 م.) از نوع همصدا (Homophonic) و مقامی (Modal) یا همدانگ و کیفی و معمولا دارای وزن آزاد بوده است. در کتاب الاغانی به این موضوع اشاره شده است که در زمان نهمین خلیفه عباسی، “واثق” (227 تا 232 هجری) دوشیزگانِ خوانندهای از خراسان آمده بودند که «فهلیذیات» میخواندهاند و همانطور که در کتاب «الموسیقی الکبیر» فارابی آمده، «فهلیذ» همان عربی شدهِ “باربد” است. براساس این گفته، میتوان به این نتیجه رسید که آوازهای باربد و بهعبارتی آهنگهای باستانی ایرانی، تا آن تاریخ هنوز اجرا میشدهاند. در ادامه فارمر اینچنین میگوید که بر روی ظرفی از آثار آن دوره، میتوان تصویر نوازندهای را مشاهده کرد که در حال نواختن سازی با دوتار (two stringed) از نوع رباب است. از همین رو نفوذ موسیقی ایرانی باعث تغییر در الحان قدیمیه عربی گشت. به این شکل که گام طنبور خراسانی و دوپردهای (Diatonic) با تغییر به 2 بقیه (limma) و فضله (Comma) رواج پیدا کرد. در آن زمان ترجمه آثار فلاسفه و موسیقیشناسان یونان قدیم همچون: فیثاغورس (Pythagoras) و ارسطو (Aristotle) و… بیشتر از طریق زبان سریانی از زمان منصور، دومین خلیفه عباسی (136 تا 158 هجری) آغاز شد و در موقع خلافت هفتمین خلیفه عباسیان “مامون” با تاسیس بیتالحکمه به اوج خود رسید و در آخر موجب شکوفایی موسیقی نظری در کشورهای اسلامی گشت. یکی از کسانی که در این کار نقش قابل ملاحظهای برعهده داشت، احمد سرخسی بود.
دورهای طاهریان (205 تا 259 هجری)
طاهریان یا آل طاهر هم دوستدارِ موسیقی بودهاند و حتی بعضی از افراد این خاندان، با موسیقی آشنایی داشتهاند. از جمله این اشخاص میتوان به عبیدالله بن طاهرفرزند بنیانگذار سلسله طاهریان (درگذشته 230 هجری.) اشاره کرد که ساختههای خود را درحضور مأمون خلیفه عباسی میخوانده است. این علاقه و اشتیاق در موسیقی فقط مختص به عبیدالله بن طاهر نبود، بلکه پسرانش “محمد” و “عبیدالله” نیز از بزرگترین دوستداران و مشوقّان هنر بودهاند. از دیگر هنرمندان معروفی این دوره میتوان به “راتبه نیشاپور” اشاره کرد که از نوازندگان زبردست عود بهشمار میرفته است.
دوره سامانیان (260 تا 389 هجری)
در دوران سامانیان بهخاطر توجهِ امیران سامانی به ترویج و پیشرفت زبان فارسی، موسیقی نیز بهدلیل همبنیانی با شعر مورد توجه قرار گرفت. در آثار ادبی آن دوره، از قبیل داستانی که نظامی در “چهارمقاله “و یا “مجمع النوادر” از هنرنمایی رودکی در دربار سامانی نقل کرده است؛ بهخوبی میتوان به اهمیت موسیقی پی برد. از موسیقیدانان معروف این دوره میتوان به ابن خردادبه (درگذشته حدود 300 هجری) که تبار ایرانی داشت و موسیقی را در بغداد از اسحاق موصلی آموخته بود، اشاره کرد. از سه اثری که به وی نسبت داده شده، تنها کتاب “اللهو و الملاهی” باقی مانده است.
محمدبن ذکریای رازی (متوفی پیرامون 311 هجری) در کنار باقیِ علوم، از قافله موسیقی نیز جا نمانده است. اینگونه که بهنظر میرسد او با وجود شهرت در طب ظاهرا در آغاز عود مینواخته و با علاقهای که به موسیقی داشته کتاب “فی جمل الموسیقی” را تالیف کرده است.
خوارزمی (قرن چهارم هجری) یا “محمد بن احمد” را بهجرأت میتوان از مشهورترین موسیقیشناسان این دوره دانست.
او دانشنامهای به نام “مفاتیح العلوم” تالیف کرده که به زبان عربی است و بخشی از آن را (در حدود سه فصل) به موسیقی اختصاص داده است. مفاتیج العلوم یکی از اولین منابعی است که در آن به مواردی چون: یونانی بودن واژه موسیقی و یا این که عود همان بربط ایرانی است، اشاره شده است. به گفته خوارزمی، بربط واژهای فارسی به معنی سینه مرغابی است و از سویی دیگر دسته و کاسه این ساز شباهت بسیاری به مرغابی دارد. از جمله موارد مهم دیگری که در این کتاب میتوان به آن اشاره کرد، اطلاعات و توضیحات باارزشی است که درخصوص سازهای قدیمی همچون: لور (ظاهرا:لیر)[lyre] و یا صنج (عربی شده چنگ فارسی) داده شده است.
بزرگان موسیقی در تاریخ موسیقی ایران | قرن سوم تا پنجم هجری
کندی (فوت شده حدود 261 هجری)و یا بهعبارتی ابویوسف یعقوب بن اسحق الکندی دیگر موسیقیدان این دوره و از اشراف عرب بود.
او در بصره متولد شده و دارای تحصیلات عالی بود. همچنین با زبانهای یونانی و سریانی نیز آشنایی کامل داشت. در طول تاریخ، بسیاری او را فیلسوف عرب نامیدهاند. اگرچه او عرب بود، اما آثار او تمایل و علاقهاش نسبت به موسیقی ایرانی را نشان میدهد. فارمر او را نخستین یا از نخستین دانشمندانی معرفی میکند که آثاری در موسیقی داشتهاند و خوشبختانه بعضی از این آثار هنوز به جای مانده است. از جمله این آثار می توان به “رساله فی خبر تالیف الالحان” و رساله “فی اجزا خبریه الموسیقی” اشاره کرد که بهترتیب در موزه لندن و کتابخانه دولتی برلین نگهداری میشوند.
احمد سرخسی (286 هجری) فیلسوفی عرب و از شاگردان کندی بوده است. او عهدهدارِ معلمی معتضد قبل از رسیدن به خلافت بود (شانزدهمین خلیفه عباسی 279 تا 289 هجری). پس از به خلافت رسیدن معتضد، معلمش یعنی احمد سرخسی آنقدر مورد توجه بود که در بیشتر کارها با او مشورت میشد و بهخاطر همین نزدیکی، سازمان اوزان و مقادیر [Standard] بغداد به او سپرده شد. اما درنهایت بهخاطر افشای یک سری اسرار سیاسی، مورد بدگمانی و سوءظن خلیفه قرار گرفت و پس از مصادره اموالش به قتل رسید.سرخسی همانند استادش کندی در بسیاری از علوم آن دوران مانند ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه صاحب اطلاع بود و موسیقی را بیشتر از دیدگاه فلسفی میدید.
از دیگر هنرمندان دوره طاهریان میتوان به فارابی (Alpharabuis) یا ابونصرمحمدبن طرخان، (درگذشته 339 هجری) که بزرگترین موسیقیشناس و موسیقیدان دوارن اسلامی بود، اشاره کرد. لقب او معلم ثانی یا معلم دوم (Second Master) است.
فارابی نیز همانند کندی با وجود مقام پدرش در دستگاه سامانیان (سردار سپاه بودن)، خود دوستدارِ دانش و فضیلت بود و برای در حضور نزد استادان و استفاده از دانش آنها، به سفرهای زیادی میرفت. علیرغم اینکه نمیتوان از این موضوع کاملا مطمئن بود، اما فارمر و تعدادی دیگر از مورخان قدیم، فارابی را ترک دانسته است. همانطور که قبلا اشاره شد فارابی برای کسب علم و دانش، به سفرهای زیادی میرفت. او مدتی در حران به تحصیل پرداخت و بعد به حلب مهاجرت کرد و در سن هشتاد سالگی در آنجا درگذشت. اطلاعاتی راجع به اینکه این هنرمند بزرگ دوره طاهریان، موسیقی را از کجا و نزد چه کسی آموخته در دست نیست. بااینحال داستانهایی گاه مبالغهآمیز درخصوص هنرنمایی او گفته شده و با استناد به این داستانها میتوان نتیجه گرفت که او دارای استعدادی والا و مهارتی کمنظیر بوده است. ابن خلکان درباره نوازندگی او در وفیات اینچنین گفته است: “فارابی طوری ساز زد که ابتد اهل مجلس همگی خندیدند و بعد گریه کردند و سرانجام همگی به خواب رفتند.” در جایی دیگر، عبدالقادر مراغی(متوفی 838) افزودن سیم پنجم (سیم حاد) به عود را از ابتکارات فارابی دانسته است.
فارابی در حلب مورد توجه و حمایت سیف الدوله حمدان (ابولحسن علی 336 تا 356 هجری) که نخستین فرد از سلسله حمدانیان و فرمانروایان شیعه حلب محسوب میشد، قرار گرفت و در همانجا کتاب معروف خود “الموسیقی الکبیر” را برای ابوالقاسم کرخی یا کرجی وزیر آن سلطان تالیف کرد. هردو کتاب فارابی یعنی “الموسیقی الکبیر” و “احصا العلوم” به این خاطر که در سرتاسر قلمرو وسیع اسلام قابل نشر و استفاده باشد، به عربی نگاشته شدند. “موسیقی کبیر” توسط “رلانژه” (Baron d’ Erlanger) به فرانسه ترجمه شده و دانشنامه “احصا العلوم” که داری بخشی درخصوص موسیقی است؛ ترجمهای به لاتین و عربی دارد.
در بخشی از موسیقی کبیر با عنوان “الالات المشهوره”، فارابی سازهای گوناگون و مشهور زمان خود را معرفی کرده و حتی درباره پردهبندی و کوک آنها نیز سخن گفته است. این سازها عبارتند از: عود، طنبور (Pandore)، طنبورالبغدادی ، طنبور الخراسانی، مزامیر (نای ها/reed-pipe)، سرنایFlute) یا نوعیreed pipe)، مزمارالمزاوج (double reed pipe/شاید همان ساز دونای)، رباب (Rebec, Rabab)، معازف (Stringed instruments) یا نوعی سازهای رشتهای.
ابوالفرج اصفهانی (درگذشته 356 هجری) یا “علی بن حسین بن محمد القریشی” مولف کتاب “الاغانی” است، که این کتاب در دوران آل بویه تالیف شده. او ظاهرا موسیقیدان حرفهای نبوده، ولی با داشتن استعداد و اطلاعات وسیع توانسته است کتابی تالیف کند که شرح حال و تا حدی آثار موسیقیدانان و موسیقیشناسان سرزمینهای اسلامی بهویژه ایران را، از آغاز اسلام (و اندکی قبل) تا زمان خودش در برداشته باشد. به همین خاطر ابن خلدون کتاب ابولفرج اصفهانی را نمایه ادبیاب عرب یا به قول فارمر، دیوان عرب نامیده است. ابوالفرج اصفهانی در شرح حال هر موسیقیدان سعی کرده است تا بهجز شرح حال وی، نمونهای از اثر او را با ذکر نام آهنگ، چگونگی اجرای آن در ساز (بنابر نظام قدیم یعنی نامیدن پردهها با نام انگشتان دست) و یا شعری که خوانده شده را ذکر کند. ابوالفرج اصفهانی غیر از “الاغانی” آثار دیگری مانند: کتاب “القیان” در شرح حال دوشیزگان خواننده سنتی عرب، کتاب “العما الشواعر” درباره کنیزان شاعر یا سراینده، کتاب “مجرد الاغانی” شامل آوازهای برگزیده و کتاب “المغلمان المغیین” در زمینه بردگان خنیاگر داشته است.
ابوالوفاء بوزجانی (388 هجری ) اهل بوزجان یا بوزگان بوده است. او از جمله افرادی بود که شهرت زیادی نداشتند، اما بهخاطر علاقه فراوان به موسیقی، آثاری را در این حوزه تالیف میکردند. بوزجانی ریاضیدان، منجم و دانشمند بود و کتابی به نام “مختصر فی فن الایقاع” را در موسیقی تالیف کرد .
“اخوان الصفاء یا بهطور کامل “اخوان الصفاء و خلان الوفاء” گروهی از مسلمانان آزاده و شیعه بودند که به گفته فرهنگ اسلامی خود را برادر- برادر دینی مینامیدند و بهصورت پنهانی یا زیرزمینی فعالیت میکردند. این گروه معتقد بودند که دین مبین اسلام، بر اثر فسادهای خلفای عباسی از صورت اصلی خود منحرف شده و نیاز به “پاک شدن” یا “زدودن” دارد. به همین خاطر بود که برای دور بودن از خلافت، سازمان مرکزی خود را در بصره قرار دادند اما در بسیاری از شهرهای دیگر همچون بغداد نمایندگیهای مخفیانه و محرمانه داشتند. اعضاء و سران اخوان الصفاء ناشناخته بودند ولی بوئر مستشرق (T . (J. De Boer در مقاله فاضلانهای در دائرةالمعارف اسلام بعضی از آنها را معرفی کرده است. نامهایی از قبیل: “ابوسلیمان محمد بن معشر بستی” معروف به مقدسی، “ابوالحسن علی بن هارون زنجانی”، “ابواحمد مهرجانی”. از روی همین اسامی میتوان فهمید که هسته این جمعیت متشکل از ایرانیان بوده است. اخوان الصفاء بهمنظور تبلیغ مرام و آشنا کردن جامعه اسلام با عقایدشان، ترجیح دادند با سلاح دانش اقدام کنند و به همین خاطر 52 رساله در رشتههای گوناگون علمی و فرهنگی زمان خود، به زبان عربی که زبان رسمی کشورهای اسلامی بود، منتشر کردند. در این میان، رسالهای در موسیقی با نام “الرسالة الخامسة فی الموسیقی ” دیده میشود. دلیل نامگذاری این رساله این است که در آن زمان، موسیقی را زیرمجموعهای از ریاضی میدانستند. اخوان الصفاء موسیقیدان حرفهای نبودهاند و به موسیقی با دیدی غیرحرفهای نگاه میکردند؛ اما با تمام این موضوعات، آنها به نکات قابلتوجهی اشاره کردهاند که بعد از گذشت سالیان بسیار هنوز میتواند نتیجه مثبتی داشته باشد. رساله موسیقی اخوان الصفاء ترجمهای نیز به نام “مجمل الحکمه” به زبان فارسی دارد.
ابن سینا (درگذشته 428) نظریهپرداز (Systematiste) دیگری است که باید به وی اشاره کرد. ابوعلی سینا (Avicenna) بهقول فارمر بزرگترین نظریهپرداز و صاحب آثاری در موسیقی بعد از فارابی بهشمار میرود. از آثارِ تاکنون شناختهشده ابن سینا در موسیقی میتوان از: موسیقی شفاء (الشفاء)، نجات (النجاة فی بحرالضلالات) و موسیقی دانشنامه علائی نام برد. ولی ظاهرا این دانشمند بزرگ آثار دیگری هم در موسیقی داشته است که متاسفانه درحال حاضر در دست نیستند. از جمله مواردی که در آثار ابن سینا میتوان به آنها اشاره کرد، بازگویی نظریههای موسیقاییِ یونانیان، شرح سازها و همچنین ساختِ گامی در عود (با وسعت کمی بیشتر از دو اکتاو) است.
عمربن زیله (درگذشته 440 هجری) شاگرد ممتاز ابن سینا بود. ابن زیله همچون استادش کتابهای بسیاری نگاشته است که معروفترین آنها اثری به نام “الکافی فی الموسیقی” و به زبان عربی است. یکی از بزرگترین ابتکارات ابن زیله را که در کتاب الکافی آمده است، میتوان نغمهپردازی ابجدی دانست.[ . J. De Boerلصفاء ناشناخته بودند ولی بوئر مستشرق (زی خود را در بصره قرار دادند اما در بسیاری از شهر های دیگر همچون بغداد نماین
کتابشناسی
تاریخ موسیقی ایران، تقی بینش
تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرینکوب
تاریخ موسیقی ایران، حسن مشحون
زنان موسیقی ایران، توکا ملکی
دانشنامه بزرگ اسلامی
گردآورندگان: ماندانا آدابی، محمدرضا فرجی
5 پاسخ
بسیار ساده و فروان بود
ممنون از نگاهتون
بسیار قابله فهم و کامل بود
واقعا مرسی??????
بسیار مفید و عالی
عالی بود????