از اضطراب “روانی” هیچکاک، تا اندوه “فهرست شیندلر”، از غرب وحشی “خوب، بد، زشت”، تا روایت بدون راوی “پلنگ صورتی”، موسیقی در تار و پود سینمای امروز تنیده است. موسیقی گاه به سادگی در پس زمینهی فیلم جریان داشته و هم پای داستان پیش میرود. و بسیار وقتها فراتر از یک همراه، با هدفی خاص به کارگرفته میشود: ایجاد یک حس مشخص در مخاطب، یا کمک به انتقال پیام.
در نخستین سالهای ظهور سینما (از 1894 تا 1920)، موسیقی، جدا از فیلم، بر صفحهی گرامافون و یا به صورت زنده در سالن سینما اجرا میشد؛ گاه با همراهی ارکستر و گاه توسط یک پیانیست بداهه پرداز که پیشتر با داستان فیلم آشنا بود. یکی از مهمترین کارکردهای موسیقی در این سال ها، کم اثر کردن صدای پرژکتور پخش فیلم بود! چرا که در این دوران، هنوز دستگاه پرژکتور در فضایی جداگانه و دور از تماشاچیان قرار نداشت. در سال 1908 آهنگساز فرانسوی کامیل سن سان (Camille Saint-Saëns) نخستین موسیقی متن را مشخصا برای همراهی فیلم نوشت. (فیلم “سو قصد به جان دوک گیز” ، ساختهی شارل لو بارژی)
شاید بتوان گفت که نخستین نمونهی موسیقی سکانس به سکانس متن فیلم، توسط یکی دیگر از آهنگسازان معروف فرانسوی، اریک ساتی (Erik Satie) ، برای فیلم کوتاه انتراکت (ساختهی رنه کلر، 1924) نوشته شد. با دستیابی به فناوری پخش همزمان صدا و تصویر در سال 1929، موسیقی به سرعت به بخشی جدانشدنی از فیلم بدل شد. آهنگسازان از سوی فیلمسازان هالیوود پیشنهاد ساخت موسیقی مخصوص فیلم دریافت کردند و عنوان شغلی تازهای تعریف شد.
سالهای 1930 تا 1950 میلادی را عصر طلایی موسیقی فیلم میدانند. تا پیش از این، آهنگسازان برای کنسرت و اجراهای صحنهای موسیقی میساختند؛ به همین دلیل موسیقی بسیاری از فیلمها در این دوران، تاثیرگرفته از موسیقی ارکسترال و رمانتیک اروپایی بود. مکس اشتاینر(Max Steiner) – که از او به عنوان “پدر موسیقی فیلم” یاد می کنند- از آهنگسازان بزرگ این دوران است. موسیقی او بر متن فیلم کینگ کونگ (ساختهی دیوید سلزنیک، 1933) نقطهی عطفی بود در همزمانی موسیقی و فیلم. اشتاینر نخستین آهنگسازی بود که به شیوهی اپراهای ریچارد واگنر(Richard Wagner) ، برای شخصیتهای کلیدی داستان، موسیقی مشخص جداگانهای تعریف کرد. این تکنیک به عنوان Leitmotif یا موتیف تکرارشونده شناخته میشود، و-همانطور که در ادامهی این مقاله خواهیم دید- در سینمای امروز بسیار پرکاربرد است. یکی دیگر از آهنگسازان بزرگ این دوران و از پیشگامان موسیقی فیلم، آلفرد نیومن (Alfred Newman) بود که رد جاودانهی خود را بر موسیقی لوگوی 20 ثانیهای آغازین کمپانی “فاکس قرن بیستم” برجا گذاشته است. اریک کورنگلد(Eric Korngold) با موسیقی فیلمهای “ماجراهای رابین هود” و “شاهین دریا”، میکلوش روژا (Miklós Rózsa) با موسیقی فیلم “بن هور” و برنارد هرمان (Bernard Herrmann) با موسیقی فیلمهای “روانی”و “همشهری کین”، از دیگر آهنگسازان مطرح این دوران بودند.
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، موسیقی فیلم به تدریج از موسیقی ارکسترال کلاسیک فاصله گرفت. نقش و سیطرهی استودیوهای بزرگ ضبط موسیقی به تدریج کم رنگ و محدود شد، و موسیقی فیلم تحت تاثیر مدرنیسم و مینیمالیسم، روندی مستقلتر درپیش گرفت. در این دوران، موسیقی جز و راک به عرصهی موسیقی فیلم راه پیدا کرد. از نمونههای تاثیرگذار موسیقی جز در متن فیلم می توان به موسیقی فیلم “اتوبوسی به نام هوس” (ساختهی الیا کازان، 1951) اشاره کرد که در تغییر فضای اروپایی موسیقی فیلمهای هالیوود نقش داشت. موسیقی المر برنشتاین (Elmer Bernstein) بر فیلم “هفت شگفت انگیز” و موسیقی انیو موریکونه(Ennio Morricone) بر سه گانهی دلاری سرجیو لئونه از نمونههای موسیقی وسترن کلاسیک این دوراناند. جان بری (John Barry) با موسیقی جز مجموعه فیلمهای جیمز باند تعریف تازهای برای موسیقی فیلمهای جاسوسی ارائه کرد. کوینسی جونز(Quincy Jones)، جری گلدسمیت (Jerry Goldsmith) و هنری منسینی (Henry Mancini) تنها تعدادی از آهنگسازان برجستهی این دوران بودند که در موفقیت موسیقی فیلم غیرارکستری نقش داشتند.
در دههی هفتاد میلادی، جان ویلیامز (John Williams) با موسیقی فیلم جنگ ستارگان (ساختهی جورج لوکاس، 1977) نه تنها موسیقی ارکسترال را به سینما بازگرداند، که دوران نوینی را در تاریخ موسیقی فیلم رقم زد. موسیقی او بر این فیلم سبب شد که آهنگسازان بسیاری بار دیگر به موسیقی ارکستری برای فیلم روآورند. فناوری دیجیتال نیز در این دوران راه خود را به موسیقی سینمایی باز کرد و استفاده از موسیقی الکترونیک در سینما به تدریج فراگیر شد. ظهور و گسترش سینتیسایزر در موسیقی فیلم بدان معنا بود که تمام موسیقی متن یک فیلم می توانست تنها توسط یک نوازنده اجرا شود. تا پیش از آن، برای اجرای موسیقی فیلم همواره به گروهی از نوازندهها احتیاج بود. لوییس و ب ب بارون (Louis Barron and Bebe Barron) ، وندی کارلوس (Wendy Carlos) و ونجلیس (Vangelis) از آهنگسازان شناخته شدهی موسیقی الکترونیک در این دوران بودند.
امروزه با کمک فناوری دیجیتال، نرم افزارهای صداسازی و استودیوهای پیشرفتهی ضبط موسیقی، آهنگسازان موسیقی فیلم دنیای بی پایانی از امکان را در اختیار دارند؛ آن چنان که یک فرد، حتا بدون داشتن پیشینهی هنری مرتبط، توانایی آن را خواهد داشت که برای فیلم یا نمایش موسیقی بسازد. با این وجود نمی توان انکار کرد که ساخت موسیقی فیلم، درکنار آشنایی عمیق با دنیای سینما و استادی در زمینهی آهنگسازی، نیازمند درک عمیق از جهان و پدیدههای آن است.
بررسی و معرفی بهترین موسیقیهای فیلم تاریخ به انتخاب ایرانموزیکولوژی
در این مقاله به معرفی و بررسی اجمالی بعضی از بهترین موسیقیهای متن فیلمهای تاریخ سینمای غرب میپردازیم. تلاش میکنیم در سایهی بررسی موسیقی، جزئیات داستان فیلمها را برای کسانی که احتمالاً هنوز آنها را تماشا نکردهاند، بازگو نکنیم. و از تجزیه و تحلیل موردی فیلمها پرهیز میکنیم. بی تردید اطلاعات این نوشتار بسیار محدود بوده و نامهای بیشماری را می توان به آن افزود.
(این بخش از مقاله به تدریج با معرفی موسیقی فیلمهای بیشتر تکمیل خواهدشد. شما نیز می توانید با پیشنهادهایتان به تکمیل و به روزرسانی سریعتر آن کمک کنید.)
موسیقی فیلم خوب، بد، زشت The good, the bad and the ugly
ساختهی سرجیو لئونه، 1966 Sergio Leone
موسیقی: انیو موریکونه Ennio Morricone
پس از موفقیت موسیقی فیلمهای “بخاطر یک مشت دلار” و “بخاطر چند دلار بیشتر”، تکرار حضور موریکونه برای ساخت موسیقی فیلم سرجیو لئونه چندان عجیب و دور از ذهن نیست. موسیقی جاودانهی موریکونه بر این فیلم، بی شک در تصویر ذهنی ما از سینمای وسترن بی تاثیر نبوده است. تم اصلی موسیقی با ظهورهریک از سه شخصیت اصلی داستان شنیده میشود، اما آهنگساز برای معرفی هر شخصیت از رنگ صوتی خاصی استفاده کرده است: تم مربوط به توکو (زشت) توسط خوانندهی کر اجرا میشود، اوکارینا از حضور انجل آیز (بد) خبر میدهد و حضور بلوندی (خوب) با صدای فلوت اعلام میشود. صدای سوت، شلیک گلوله و فریاد، و صدای کایوت مانندِ تم اصلی به بهترین شکل تداعیگر دشتهای عریان غرب وحشی است. همخوانی گروه کر مردان و ضرباهنگ گرفتهی طبل کوچک وقتی با صدای سم اسبها همراه میشود، حسی از ماجراجویی، سفر و نبرد را در مخاطب ایجاد می کند. سکانسهای مربوط به عبور توکو و بلوندی از صحرا گفتگوهای چندانی ندارد و تنها استکاتوهای ارکستر زهی و صدای محوشونده و گذرای پیانو به تنش و تقلای مرگ و زندگی پیش روی بلوندی عمق می دهد. موسیقی صحنههای مربوط به میدان نبرد، کمپ اسیرهای جنگی یا بیمارستان صحرایی به هیچ عنوان لحن قهرمانی ندارد؛ در عوض با زمزمهی محو گروه کر، نت های کشیده و آرام سازهای زهی و بادی برنجی، مانند یک مرثیه، حسی از افسوس، اندوه و آرامش را منتقل می کند.
در صحنه های دویدن توکو در گورستان، بار دیگر تم پیانوی گذرای عبور از صحرا شنیده می شود؛ اما این بار صدای پیانو محو نشده و با صدای ابو و زمزمهی خوانندهی سوپرانو همراهی می شود. به زودی، این تم با تبدیل شدن به یک ارکستر تمام عیار، خبر از فتح و پیروزی میدهد.
انیو موریکونه در حال رهبری موسیقی “Ecstasy of Gold”، موسیقی سکانس رسیدن توکو و بلوندی به گورستان.
قرار گرفتن سه شخصیت اصلی روبروی هم در سکانس دوئل با موسیقی آشنای ساعت جیبی در فیلم بخاطر یک مشت دلار یادآور صحنهی مشابه دوئل شخصیتهای آن فیلم است. گویی لئونه و موریکونه قصد دارند به تماشاگر یادآور شوند که هیچ یک از شباهتهای دو فیلم اتفاقی نبوده و شخصیتها، صحنهها و داستانها باهم پیوند دارند.

موسیقی فیلم پدرخوانده The Godfather
ساختهی فرانسیس فورد کاپولا-1972 Francis Ford Coppola
موسیقی: نینو روتا Nino Rota
در سال 1972 نام نینو روتا از لیست کاندیداهای دریافت جایزهی اسکار خط خورد. چرا که بخشی از موسیقی فیلم را در سال 1958 برای فیلم کمدی ایتالیایی فورچونلا نوشته بود. جایزهی اسکار آن سال بخاطر موسیقی متن فیلم روشنیهای صحنه (ساختهی 1952) به چارلی چاپلین رسید که فیلمش بیست سال پس از تولید، در ایالات متحده اجازهی اکران پیدا کرده بود. و در سال 1974 نینو روتا بخاطر همان موسیقی برندهی جایزهی اسکار شد، این بار برای فیلم پدرخوانده 2.

فیلم با صفحهای سیاه آغاز می شود و نخستین ارتباط تماشاگر با فیلم شنیداری است. ملودی ترومپت آغازین فیلم به ویتو کورلئونه ختم شده و در سکانس های مربوط به او تکرار میشود. همین ملودی در سکانسهای مرتبط با مایکل بر اُبو نواخته می شود. اُبو گرفتگی صدای ترومپت را ندارد و در مقایسه با آن چالاکتر است. تغییر رنگ صوتی از ترومپت به اُبو تصویریست نمادین از انتقال قدرت از دن ویتو به پسرش مایکل. درسکانس گفتگوی دون ویتو و مایکل “والس پدرخوانده” را به طور کامل میشنویم، اما این بار ملودی نه با ترومپت و اُبو، که توسط سازهای زهی نواخته میشود. در پایان فیلم بار دیگر موسیقی را با ملودی اُبو و با همراهی آکاردئون و ماندولین میشنویم. و در لحظات پایانی، جایگزین شدن اُبو با ترومپت شاید اشارهای است بر اینکه مایکل “دون کورلئونه” ی آینده خواهد بود. همراهی والس توسط آکوردئون و ماندولین تداعیگر موسیقی ایتالیا و متناسب با فضای مافیایی مورد نظر کاپولا ست.
علاوه بر “والس پدرخوانده”، در سکانسهای مربوط به حضور مایکل در سیسیلی ملودی معروف دیگر فیلم را میشنویم: “تم عاشقانه”، که همچنان با اُبو نواخته شده و با ماندولین همراهی می شود. این تم در مقایسه با تم والس پدرخوانده محزون و نوستالژیک است، و از آنجا که تنها روایتگر داستان مایکل است، برخلاف ملودی والس، منقطع نبوده و زمان کافی دارد که داستان عاشقانهی خود را روایت کند.
موسیقی فیلم ارباب حلقهها The Lord of the Rings
ساختهی پیترجکسون، 2003-2001 Peter Jackson
موسیقی: هاوارد شور Haward Shore
با وجود شخصیت های کلیدی بیشمار در هر قسمت از این سهگانهی حماسی، ایدهی ساخت و تکرار موتیف مشخص برای هر شخصیت، نه تنها عاقلانه نبود که به راحتی میتوانست تمرکز ذهنی مخاطب را برهم زند. هاوارد شور بسیار زیرکانه و استادانه موتیفهای داستان را بر مبنای اقوام و سرزمینها تعریف و تکرار کردهاست.

موسیقی مربوط به سرزمین شایر وقتی با ویولن نواخته می شود، پویا و زنده است و گویی توسط هابیتهای سرزنده اجرا میشود. از طرفی اجرای موسیقی با پنفلوت احساس آرامش و امنیت خانه را تداعی میکند. تم موسیقی شایر پیوسته با آن باقی میماند و در لحظههای نوستالژیک و خاطره انگیز، با ارکستراسیون و رنگ صوتی متفاوت بار دیگر پدیدار میشود.
تم موسیقی روهان بر ویولن احساس سرزمین کهن و باستانی را درخورد دارد و همچنان که این سرزمین آمادهی نبرد میشود، موسیقی لحن حماسی میگیرد. در سکانس پناه بردن زنان به پناهگاهها، اجرای محوشوندهی این موتیف بر اُبو احساس ناامیدی را برمیانگیزد و در لحظهی قدرت گرفتن پادشاه، باردیگر همان تم را با همراهی ارکستر و برجسته شدن هورن میشنویم که حس غرور را تداعی میکند. موسیقی صحنههای نبرد جنگجویان روهان حماسی و قهرمانی است.
تصویر”درخت سفید” بر پرچم گاندور حکایت از آن دارد که این سرزمین به اندازهی روهان درگیر نبرد و جنگاوری نیست. موسیقی گاندور تداعیگر شکوه، زیبایی و فرهنگ است. این تم وقتی با زهیها اجرا میشود امیدبخش است و با همراهی هورن لحنی قهرمانی به خود میگیرد.
موسیقی آیزنگارد همراه با ضربههای ممتد و طولانی سنج و نتهای کشیدهی هورن یادآور صنعتی شدن و ماشین آلات و تجهیزات جنگی است.
علاوه بر اینها هاوارد شور برای اقوام و رخدادها نیز موتیفهایی جداگانه تعریف کرده است. موسیقی مربوط به حلقه با فراز و فرود پیدرپی، حسی از دم و بازدم دارد؛ چرا که آهنگساز برآن بوده تا نشان دهد که حلقه در حقیقت زنده است. این موتیف در آغاز هریک از سه قسمت شنیده میشود. در طول داستان، زمانی که حلقه به دست صاحب جدیدی میافتد، این تم بار دیگر تکرار میشود: با سرعت و رنگ صوتی متفاوت. موتیف همراهی کنندهی سائرون بسیار به تم حلقه شباهت دارد، چراکه حلقه تمایل دارد به ارباب حقیقیاش بازگردد.
موسیقی اِلفها با زمزمهی گروه کر زنان، چنان لطیف است که گویی از جهان دیگر نواخته میشود. در صحنههایی که شخصیتها با وسوسهی حلقه روبرو میشوند، این زمزمه باردیگر بازمیگردد؛ گویی ندایی بازدارنده از جهان دیگر طنینانداز میشود. در سکانسهای دیگری از فیلم، با تابش نور از میان تاریکی، و یا برای تداعی حس امید، زمزمهی گروه کر زنان با زبان مخصوص الفها شنیده میشود.
موسیقی این فیلم کاندیدای دریافت جوایز معتبر بسیاری بوده و از میان آنها جوایز اسکار و گرمی را از آن خود کردهاست.
50 موسیقی فیلم برتر در تاریخ
در ویدیو زیر Tommy Mangoine به سلیقهی شخصی خود ۵۰ اثر مورد علاقهاش را انتخاب کردهاست. او در این باره مینویسد:
من واقعاً عاشق فیلم هستم.
من واقعاً موسیقی را دوست دارم.
بنابراین من واقعاً موسیقی متن فیلم را دوست دارم!
در این لیست تنها موسیقیهایی که منحصرا برای فیلم نوشته شدهاند انتخاب شدهاست.
دانلود 100 مورد از بهترین موسیقیهای فیلم
مجموعهي پیشرو ۱۰۰ قطعهی برترِ موسیقی فیلم است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شدهاست. این مجموعه را میتوانید با کیفیت ۳۶۰ و با فرمت mp3 و حجم ۹۰۰ مِگ از اینجا دانلود کنید.
- بخش اول: فیلم های بزرگ موفق (The Great Blockbusters)
- بخش دوم: فیلم های کلاسیک (The Classics Movies)
- بخش سوم: فیلم های مورد علاقه (Favourite Movies)
- بخش چهارم: پیانو در سینما (The Piano At The Cinema)
- بخش پنجم: اپرا در سینما (Opera At The Cinema)
- بخش ششم: باروک به سینما می رود (Baroque Goes To The Cinema)