موسیقی به کدام «جامعه انتزاعی» میپردازد: محلی، ملی یا فراملی؟
موسیقی به بخشی ذاتی از رویدادهای تاریخی تبدیل شده است؛ تاریخ ما را شکل میدهد، آگاه میکند و بهعنوان گفتمانی برای بیان حافظه عمومی مردم و ملتها در رویدادهای رسمی مهم مانند فروپاشی دیوار برلین، تشییع جنازه پرنسس دایانا، جامهای جهانی فوتبال و المپیک عمل میکند. هنگامی که موسیقی با جنگ ارتباط برقرار میکند، این موضوع به یک موضوع اخلاقی تبدیل میشود، زیرا موسیقی میتواند هم زهری برای برانگیختن خصومت و هم پادزهری برای تقویت دوستی باشد. موسیقی مردمپسند جدید با ارجاع به اسطورههای عامهپسند رشد میکند و آهنگسازان و ترانهسرایان سعی میکنند آنها را بهصورت تصاویر جدید یا گیرا که پیامی را به شنونده منتقل میکنند، بازسازی کنند. موسیقیدانان موسیقی مردمپسند، محققین یادبودهای متناوب هستند، یک معضل اخلاقی که توسط اتنوموزیکولوژیستها در موقعیتهای خشونت و درگیری، مورد مطالعه قرار میگیرد.
این مطالعات پنج نوع اصلی موسیقی جنگ را مشخص میکنند:
- پروپاگاندا (تشویق مردم به حمایت از آرمانها)
- طنز (انتقاد از مبلغان)
- احساساتی و عاشقانه (اشتیاق برای پایان یافتن خانه و جنگ)
- کنایهآمیز (مسخرهکنندهی اقتدار یا وضعیت مردم و موزیسین)
- سرودهای یادبود (نگاهی به از دست دادنها)
آهنگهای جدید به ندرت در دسته اول قرار میگیرند، تعداد کمی در دستههای 2 و 3 و اکثریت از دو دسته آخر هستند.
ماهیت اسطوره | موسیقی مردمپسند و اسطورههای ملی و فراملی در جنگ جهانی اول
اسطورهها وقایع را ساده، اغراقآمیز، نمایشی یا به شکلی باز تفسیر میکنند که بهعنوان بیانیهای نمادین در مورد نظم اجتماعی عمل کند و انسجام اجتماعی و وحدت عملکردی را تقویت کند. آنها ملاتهای اجتماعی هستند که گروه ها را بههم پیوند میدهد و دیوارهایی بین آنها و گروههای دیگر میسازند. هرگز درست نیست که بگوییم تصور مردم از گذشته از دو عنصر متضاد تشکیل شده است: حقایق و افسانه. همیشه عنصری از افسانه (اسطورهها) در هر واقعیت وجود دارد و به همان اندازه، افسانهها باید حاوی برخی واقعیتهای تاریخی باشند، حتی اگر آن عنصر،کاملاً سطحی باشد. از اسطورهها بهعنوان دریچهای استفاده میشود که از طریق آن مردم، جهان را میبینند و دربارهی درست و نادرست بودن قضاوت میکنند. کارکرد اسطوره این است که ارزشها، نگرشها و باورهای فرهنگی و تاریخی مسلط را کاملاً طبیعی، بدیهی و بیزمان جلوه دهد. اساساً اسطورهها هر نقشی را از افراد برای ساختن معانی خود حذف میکنند و اغلب به کلیشههای جنسیتی، نژادی یا طبقاتی اشاره میکنند؛ بنابرین حتی اگر کسی بداند که یک اسطوره جعلی است، باز ممکن است بیشتر تحت تأثیر آن باشد تا واقعیات. کلود لوی استروس ارتباط بین ساختار اسطوره و موسیقی را این چنین بیان میکند: «اسطوره و موسیقی به طور مداوم رد و بدل و بازپخش میشوند تا تمثیلها و استعارهها را برای مابقی زندگی ارائه دهند.» موسیقیدانان از جمله هنرمندان موسیقی مردمپسند، میتوانند سه رویکرد برای اسطوره داشته باشند، اما انحصاری نیستند، بلکه زنجیرهوار یکی در دیگری ادغام میشود:
- تأیید اسطوره: آنها از اسطوره برای تأیید مجدد دیدگاه خود نسبت به جهان استفاده میکنند و اسطوره را به عنوان “بازتاب واقعی” میپذیرند.
- شکل دادن به اسطوره: آنها از اسطوره به عنوان یک دریچه برای درک جهان استفاده میکنند، اسطوره را نقطه شروع میدانند اما آن را حقیقت نمیپندارند.
- تغییر شکل اسطوره: آنها از اسطوره بهعنوان پلهای برای مفهومسازی مجدد جهان استفاده میکنند، در واقع اساس اسطوره را به چالش میکشند.
جنگ جهانی اول و موسیقی مردمپسند (بین1919 و اواخر دهه 1950)
گرچه نمونه هایی از آهنگ های مردمپسند در مورد جنگ جهانی اول در دهههای 1920، 1930 و 1940 وجود دارد، اما اواخر دههی 1950، ابتدا در فرانسه و سپس در بریتانیا و ایالات متحده، موسیقیدانان مردمپسند، به جنگ جهانی اول توجه نشان دادند که مسبب آن تغییرات عمده تاریخی در موسیقی عامهپسند و جامعه بود. اواخر دهه 1960 با توسعهی راک، پرداختن به موضوعات اجتماعی یا سیاسی در موسیقی وسعت یافت. بنابرین این دغدغه برای موزیسینها ایجاد شد که چرا جنگ جهانی اول نه؟ پاسخ این است که ترانهسرایان، از گذشته به زمان حال اشاره میکنند و تا اواخر دهه 1950 جنگ از اهمیت فرهنگی (یا اسطوره ای) کافی برخوردار نبود. اسطورههای فرهنگی و ملی در خلأ توسعه نمییابند، بلکه بهدلیل کاربرد امروزیشان بهوجود میآیند؛ و تنها زمانی ترانهسراها ارجاع به جنگ کردند که جنگ، بهعنوان اسطورهای، چیزی در مورد دنیای مدرن میگفت.
موسیقیدانان به سه دلیل به موضوعات تاریخی روی میآورند:
اظهار نظر در مورد خود رویداد و روایتهای پیروی آن، به ما کمک می کند با یک تجربهی تاریخی، جهان را درک کنیم. هرچند این رویکرد کمتر رایجی است زیرا موسیقیهای مردمپسند، رسانهی ایدهآلی برای روایتهای تاریخی نیستند. گرچه گاهی اوقات یک قطعه پیچیدگیهای تاریخی را به تصویر میکشد اما معمولاً در مورد رویدادهای اخیر است که هنرمند با آنها ارتباط شخصی دارد.
استفاده از رویداد تاریخی برای مقایسه و بیان نکتهای در مورد جامعه معاصر که بیشترین موسیقیهای مردمپسند در این موضوع، در این دسته قرار میگیرند. مقایسهها گاه بسیار مرتبط و گاه نامناسب یا پیش پا افتاده صورت میگیرد.
از رویداد به عنوان استعارهای برای موضوعات شخصیتر استفاده میشود و استفاده از وقایع تاریخی به این شکل در موسیقی مردمپسند از اواسط دهه 1960 مورد استفاده قرار گرفت.
جنگ جهانی اول و اسطوره
جنگ جهانی اول وضعیت حافظه ملی را ارتقا داد و شکل متمایزی از حافظه را پدید آورد. با اسطورههای ملی، درک دقیق جنگ جهانی اول در طول دهههای پس از جنگ توسعه یافت. اما «اسطورهی ملی» در این زمینه چیست؟ اولاً، ملتها خود اسطوره هستند؛ آنها پیشنهاد میکنند که انسان بهطور طبیعی به ملتهای متمایز که هر کدام دارای ویژگیهای خاص خود هستند، تقسیم میشوند و همه باید به یک ملیت تعلق داشته باشند. اسطورهها نقشی حیاتی در ساخت هویتهای ملی ایفا میکنند و هیچ ملیتی بدون اسطورهها و تبار آن، نمیتواند وجود داشته باشد؛ موسیقی نقشی حیاتی در این فرآیند بازی میکند. هر اسطورهای مقبول همه نیست، همیشه بحثها و اختلاف نظر شدید دربارهی معانی و ارزشهای آن وجود دارد و حتی بسیاری از بحثهای سیاسی در عمیقترین سطح، بحث درباره اسطورهها و یا معانی اسطورهها است. به همین دلیل است که مطالعهی اسطورهها اهمیت دارد، چرا که دارای اهداف سیاسی و اجتماعی است. اسطورهها چگونه تداوم مییابند و بهویژه فرهنگ عامه چه نقشی را ایفا میکند؟
حافظهی مردمی جنگ، محصول مصرف رسانهای است؛ رسانههایی که بر مردم تأثیر میگذارند بهعنوان یک هژمونیک فرهنگ عامه در نظر گرفته میشود، در حالی که رسانهها باید بهعنوان وسیلهای برای بیان جامعه باشند تا مردم مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را درک کنند. تعامل بین ادراک عمومی و رسانههای عمومی فرآیندی پویا و دوطرفه است. اسطورههای رایج جنگ، نتیجهی یک بینش نوستالژیک و احساساتی نیستند. دلیل غالب شدن اسطورهها این است که این اسطوره (در مقابل اسطورههای دیگر) در توصیف و تفسیر جهان و برآوردن نیازهای معاصر عملکرد بهتری دارد. تثبیت اسطورهها در حافظهی عمومی ارتباط زیادی با نحوه کارکرد آنها بهعنوان متون فرهنگی دارد و این کار را نسبت به سایرین مؤثرتر انجام میدهد. آنچه تاکنون گفته شد، بر دوگانگی تاریخ و حافظه تأکید میکند که این دوگانگی، نقش کلیدی را برای فرهنگ عامه بهعنوان منبع حافظه دارد که در آن موسیقی نقش مهمی را ایفا میکند چرا که فرهنگ عامه همیشه چیزهای زیادی در مورد زمان حال میگوید تا در مورد گذشته و این یک مکانیسم حیاتی برای تضمین این است که جنگ جهانی اول «صرفاً» به تاریخ تبدیل نمیشود. با مرگ آخرین کهنه سرباز، جنگ از حافظه به تاریخ منتقل میشود و رسانههای پرطرفدار، بهویژه آهنگهای مردمپسند، کمککنندهی این هستند که این روند بیسروصدا انجام نشود.
جهانی شدن یک رویکرد «استعماری» است که در آن ایدههای فرهنگی از فرهنگ غالب، مدلهای بومی را کنار میزند. فراملیگرایی دموکراتیکتر و توافقیتر است و به فرهنگ بومی اجازه میدهد تا با انواع واردات، همزیستی کنند. حس مکان حک شده در موسیقی مردمپسند به توسعه سرمایه اجتماعی نیز مرتبط است. موسیقی بهشکلگیری پیوندهای اجتماعی کمک میکند که برای بسیاری از جنبه های زندگی افراد حیاتی است. بنابراین یک سوال مرتبط در تحلیل ما این است که موسیقی به کدام «جامعه انتزاعی» میپردازد: محلی، ملی یا فراملی؟
موسیقی مردمپسند محصول فرهنگی است که از مرزهای ملی عبور میکند؛ مردم از طریق موسیقی مردمپسند، میتوانند میراث مشترکی را تجربه کنند و خاطرات گذشتهای را که هیچ ارتباط جغرافیایی یا زیستی با آنها ندارند به دست آورند. پیوند با جوامع انتزاعی نشان میدهد که موسیقی مردمپسند میتواند هویتهای فراملی بسازد که ناسیونالیسمهای محدود را نقض کند یا به عبارتی دیگر موسیقی، جوامع انتزاعی را تغذیه میکند و پیوندهایی را به مکانها و زمانهای دور برقرار میکند. رابطه متقابل انتقادی بین موسیقی مردمپسند و تاریخ، نشان میدهد که موسیقی مردمپسند «دیالوژیک» است، به این معنا که او محصول مکالمه مداوم تاریخی است که وابستهی بازیابی و تأکید مجدد آثار قبلی است. اساساً موسیقی مردمپسند در یک رابطهی دیالکتیکی با جامعه شناسایی میشود؛ در حالی که اشکال تجاریشده آن میتواند ایدئولوژیهای حاکم را تقویت کند، میتواند تحولات را نیز ایجاد کند.
اسطورهی ملی، فراملی و جنگ جهانی اول
ملتها برساخت اسطورهای هستند؛ به تعبیر اندرسون، آنها «جوامع انتزاعی» هستند که از طریق شباهتهای نژاد، زبان و تاریخ، خود را بهعنوان موجوداتی واحد تصور میکنند. ناسیونالیسم نقش اصلی را در درگیریهای قرن بیستم ایفا کرد و اگرچه مفهوم مدرن ملیت، ریشه در اروپای پس از عصر روشنگری دارد، جنگ جهانی اول باعث شد که آن را به اشکال جدید و تهاجمی تبدیل کند. مفهوم اندرسون برای تحلیل پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جنگ مورد استفاده قرار گرفته است و خاطرهی جنگ از اهمیت اولیه در شکلگیری هویت ملی باقی مانده است. همهی ملتها دارای زیربنای اسطورههای ملی هستند و یادبودها و سنتهایی را بهعنوان نمادهای وحدت خلق میکنند.
تفکر اغلب صاحبنظران در بسیاری از مطالعات تاریخی این است که جنگ جهانی اول به طور جهانی به عنوان هدردادن بیهودهی جان میلیون ها انسان تلقی میشود. با این حال، این تصویر کامل نیست، زیرا عمدتاً دیدگاه بریتانیایی است؛ نظرات دیگر این است که توسط فرایند جهانیسازی اصلاحات ساختاری اساسی صورت گرفت و در کنار حافظه محدود ملی، شکل جدیدی از حافظه به نام «حافظه جهانوطنی» پدید آمد. برخی از افسانهها و اسطورههای فراملی مربوط به جنگ جهانی اول در حال ظهور هستند که سربازان همه ملیتها را قربانی قدرتهای خارج از کنترلشان نشان میدهند (جنگ سلطهی برخی از اسطورههای ملی دیرینه را به چالش میکشند). یادآوری هولوکاست کلید این رویکرد جدید بوده است که مرزهای قومی و ملی را درنوردیده است.
قربانی شدن و تروما
سربازان بریتانیایی جنگ جهانی اول که به دلیل بزدلی و فرار از خدمت اعدام شدند، به شدت بر این فرض بود که آنها از نظر روانی آسیب دیدهاند و بنابراین مسئولیت اعمال خود را ندارند؛ توانایی مخالفت با دخالت غرب در عراق و افغانستان و برکناری سربازان عادی از مسئولیت نیز بر این استدلال استوار است که آنها نیز قربانی هستند بنابراین، این مفهوم که شما میتوانید طرفدار سرباز باشید، اما ضد جنگ، میتواند توسط تمام گرایشهای سیاسی مورد استفاده قرار گیرد، و بارها و بارها در موسیقی مردمپسند این مفهوم بهکار گرفته میشود. دیدگاههایی که در مورد خود جنگ جهانی اول به عنوان تروما و فاجعه وجود دارد، ارتباط نزدیکی با موضوع سرباز بهعنوان قربانی آسیب دیده دارد. تروما بیانگر افراطهای تجربه انسانی در مواقعی که هویتهای جمعی بهشدت درگیر میشوند، هستند و رویکردهای روانکاوی چنین فرض میکنند که، درست مانند افراد، ملتها نیز برای پیشرفت باید از آسیبهای گذشته صحبت کنند؛ بنابراین تروما شخصی، ملی و فراملی است و فرایند بهبود یا آشتی میتواند تأثیرات مثبتی در هر سه سطح داشته باشد. در گذشته دولتهای ملی بهندرت به اشتباه خود اعتراف میکردند اما در سالهای اخیر، بهشدت تحت تأثیر «حافظهی هولوکاست» همه چیز تغییر کرده است.
ما شاهد عذرخواهی آلمان در رابطه با جنگ جهانی دوم و بریتانیا برای قحطی سیبزمینی ایرلند و همچنین رویکردهای مشابه برای صلح در تعدادی از کشورهای دیگر بودهایم. چندین نویسنده تاکید کردهاند که خاطرات آسیبزا بیشتر به ادراکات حسی وابسته هستند تا خاطرات غیر آسیبزا و بلافاصله موسیقی را در این فرایندها امتیاز میدهند. تروما به یکی از کانونهای اصلی حافظهی جنگ تبدیل شده است زیرا برای تمرکز هویت و ایجاد پیوندهای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی در یک جامعه عمل میکند. فرهنگ عامه نقش مهمی در پرورش و تحکیم اسطورههای فراملی ایفا میکند.
تعریفPTSD (اختلال اضطراب پس از سانحه) تنها موضوعی را تثبیت کرد که مدتها قبل در هنر و فرهنگ عمومی رایج بوده است. هر دو مفهوم، جنگ بهمثابهی تروما و سرباز بهمثابهی قربانی، ویژگیهای کلاسیک اسطوره را به نمایش میگذارند و تأثیر قابل توجهی بر آهنگهای رایج درباره جنگ دارند. با این وجود، هنوز تفاوتهای ملی زیادی در نحوه مفهومسازی جنگ وجود دارد. اگر پذیرش اسطورههای فراملی، نشان دهنده روند دموکراتیک باشد، تأثیر جهانی شدن (که بیشتر جنبه تجاری دارد) به جستجوی هویت برای بسیاری از گروهها و ملتها، کمک کرده است. اما یکی از نقاط قوت اسطورههای فراملی، تروما و قربانی شدن این است که چقدر راحت میتوانند در کنار اکثر اسطورههای ملی وجود داشته باشند. این دو به هیچ وجه متضاد هم نیستند.
موسیقی مردمپسند، حافظه و تاریخ در جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول یکی از پیچیدهترین و چندوجهیترین دورههای تاریخ جهان بود و شرکتکنندگان در آن با طیف وسیعی از تجربیات، برخی وحشتناک، برخی سرخوشانه مواجه شدند. بنابراین، هر بحث متفکرانهای در مورد جنگ نیاز به تشخیص این پیچیدگی دارد و آهنگهایی که صرفاً به مناظره و مجادله متوسل می شوند، خیلی موثر نخواهند بود. در مقابل آنهایی که به نقل از لینسکی غنی و باارزش هستند، این پیچیدگی را به ابهاماتی تعبیر میکنند که به شنونده اجازه میدهد در شکلگیری دیدگاهی از موضوع، مشارکت فعال داشته باشد. با این حال، اگر آهنگی بیشازحد مبهم باشد، این خطر وجود دارد که هیچکس به این نکته پی نبرد که در وهلهی اول هدف از انتخاب یک موضوع تاریخی چه چیزی بوده است. موسیقی مردمپسند راهی است که در آن میتوان موضوعی را مانند جنگ جهانی اول اسطورهسازی کرد و در این مسیر، گزینش ژانرهای درحال توسعه و دردسترس، بهدلیل ارائهی طیف وسیعی از رویکردها، حائز اهمیت است. این سؤال را مطرح است که اگر موسیقی مردمپسند در بازنمایی جنگ بسیار خوب است، چرا این نوع موسیقی، اسطورهها را بیشتر به چالش نمیکشند؟
به چالشکشیدن یک اسطوره عمیقاً ریشهدار، کار آسانی نیست، مگر اینکه بخواهید یک قطعه موسیقی طولانی یا یک آلبوم کامل از آهنگها را تولید کنید، و تک آهنگها نمیتوانند تمام حقیقت را به ما بگویند و واقعاً عمیق باشند بلکه فقط میتوانند نقطه عطف و یا یادآور چیزی عمیقتر باشند. اگر قرار باشد اثری هنری تولید شود که هم تصویری شخصی و هم تصویر استراتژیکتری از جنگ ارائه دهد، کتابها و فیلمها برای این هدف بسیار مناسبتر هستند. لازم به ذکر است که به چالش کشیدن اسطوره هدف اصلی هیچ اثر هنری نیست، اگر بود خیلی کسلکننده بود؛ یک موسیقی موفق در مورد جنگ، موسیقی است که واکنش اخلاقی را برانگیزد و هر موضعی را در قبال اسطورههای مختلف جنگ دارا باشند. در نهایت، برای به چالش کشیدن یک اسطوره، باید از تمرکز بر امور شخصی دور شد. برای هر شرکتکنندهی منفرد در جنگ، بهویژه یک فرد عادی، همه چیز یک سردرگمی مطلق است؛ در این سطح، برای کسی در یک نبرد غیرممکن است که استراتژی منسجمی را تشخیص دهد. این برای هر جنگی صادق است و در روایتهای اولیه به طرز قابل ملاحظهای مشابه است.
آثاری که از ایده بیهودگی جنگ حمایت میکنند، بر افراد یا گروههای کوچکی متمرکز میشوند که کنترلی بر رویدادها ندارند، همانند سربازان خصوصی یا افسران جوان. در دههی 1920 بریتانیا تعدادی فیلم تولید کرد که سعی داشت تجربه افراد را در چارچوب وسیعتر استراتژی جنگ قرار دهد و بهعنوان نوعی پل فکری بین حافظهی خصوصی و تاریخ عمومی عمل کرد. پساز جنگ جهانی دوم، با هژمونی بیهودگی، رویدادها بهدقت در زمینهی خود قرار میگیرند و فرماندهان ارشد برجسته هستند. موسیقی مردمپسند درگیر با یک موضوع تاریخی، از طریق «تغییر و تحول» میتواند اسطورههای تاریخی را دوباره تفسیر کند. بهعبارت دیگر موسیقی مردمپسند محصول یک گفتگوی تاریخی مداوم است که در آن هیچ کس حرف اول یا آخر را نمیزند. بنابراین، هنرمندان موسیقی مردمپسند میتوانند از اسطورهها یا عناصری از آنها برای افزودن ایدههای جدید استفاده کنند.
منابع
Anderson, B. (1983). Imagined communities: Refl ections on the origin and spread of nationalism . London: Verso.
Arnold, B. (1993). Music and war: A research and information guide . New York: Garland.
Barker, H., & Taylor, Y. (2007). Faking it: The quest for authenticity in popular music . New York/London: W.W. Norton.
Barthes, R. (1972). Mythologies . New York: Hill and Wang.
Biddle, I., & Knights, V. (2007). Introduction national popular musics: Betwixt and beyond the local and global. Aldershot: Ashgate. (موسیقی وجنگ جهانی اول)
Bohlman, P. V. (2004). The music of European nationalism: Cultural identity and modern history . New York: Routledge.
Chernus, I. (2012). The meaning of myth in the American context, MythicAmerica website. http://mythicamerica.wordpress.com/
Connell, J., & Gibson, C. (2002). Sound tracks: Popular music, identity and place .London: Routledge.
Hegarty, P., & Halliwell, M. (2011). Beyond and before: Progressive rock since the 1960s . London: Continuum.
Hennion, A. (1983). The production of success: An antimusicology of the pop song. In S. Frith & A. Goodwin (Eds.), On record: Rock, pop and the written word. London: Routledge.
Holt, F. (2007). Genre in popular music . Chicago/London: University of Chicago Press.
Kahn-Harris, K. (2007). Extreme metal: Music and culture on the edge . Oxford: Berg.
Levy, D., & Sznaider, N. (2002). Memory unbound: The holocaust and the formation of cosmopolitan memory. European Journal of Social Theory, 5 (1), 87–106.
Lipsitz, G. (2001). Time passages: Collective memory and American popular culture. Minneapolis: University of Minnesota Press.
Lynskey, D. (2012). 33 revolutions per minute: A history of protest songs . London: Faber and Faber.
Misztal, B. A. (2003). Theories of social remembering . Maidenhead: Open University Press.
Negus, K. (1996). Popular music in theory: An introduction . Cambridge: Polity Press.
O’Connell, J. M. (2011). Music in war, music for peace: A review article. Ethnomusicology, 55 (1), 112-127.
Raggett, N. (2002). The Cranberries No Need to Argue . In V. Bogdanov, C. Woodstra, & S. T. Erlewine (Eds.), All music guide to rock: The defi native guide to rock, pop, and soul . Milwaukee: Backbeat.
Rosenthal, L., & Rodic, V. (2015). A storm before the great storm: New faces of a distinctly twentieth-century nationalism. In L. Rosenthal & V. Rodic (Eds.), The new nationalism and the First World War . Palgrave Macmillan: Basingstoke.
Schöpflin, G. (1997). The functions of myth and a taxonomy of myths. New York: Routledge.
Smith, L. (2001). Paul Fussell’s The Great War and modern memory: Twenty-five years later. History and Theory, 40 (2), 241–260.
Street, J. (2012). Music and politics . Cambridge: Polity Press.
Wilson, R. (2013). Cultural heritage of the Great War in Britain . Farnham: Ashgate.
Wilson, R. (2014). Sad shires and no man’s land: First World War frames of reference in the British media representation of the Iraq and Afghanistan Wars. Media, War and Conflict, 7 (3), 291–308. موسیقی و جنگ جهانی اول