در سادهترین «زیبایی شناسی» براي شناخت و صحبت راجع به موسیقی دستگاهی ابتدا باید کمی از که «پسند یک قوم یا جامعه در رابطه با زیبایی، زیبایی شناسی آن قوم/جامعه است» تعریف می توان گفت که شاید بتوان گفت فاکتورهاي این پسند متأثر از اقلیم، سرگذشت و جهان بینی آن قوم/جامعه است. پسند هر قوم/جامعه در رابطه با اَشکال، احجام، رنگها، صداها و ترکیبات آنها، با دیگري متفاوت است. وقتی از زیباییشناسی موسیقی یک قوم/جامعه صحبت می کنیم، ینی این قوم/جامعه پسندهایی در مورد انتخاب رنگ صدایی، فرکانسها، صداي حاصل از حنجره و ترکیب آن ها با همدیگر دارند که زیبایی شناسی موسیقی آن قوم/جامعه را تشکیل میدهد. این پسندها سطوح گستردهتر و عمیقتري هم دارند که موضوع بحث این مقاله نیست.
همانطور که تمامی جنبههاي فرهنگی ما با فرهنگ هاي جوامع همسایه اشتراکاتی دارد، از شکل خانه ها، لباس ها تا کلمات و نقش هاي مشترك، موسیقی ما هم اشتراکاتی با فرهنگهاي جوامع همسایه به لحاظ لحن، مایه، تحریر، تزئین و امکانات و جزئیات اجرایی دارد. اما میخواهیم درباره تفاوت اساسی و خاصیت موسیقی دستگاهی صحبت کنیم. این که با وجود شباهت ها و اشتراکات، موسیقی دستگاهی به لحاظ ساختاري چه تفاوتی با موسیقی هاي اقوام همسایه دارد؟ چنان که در حین شباهت هاي بسیار، این موسیقیها از هم باز شناخته می شوند، است. هیچ قومی در ایران دقیقاً به «زبان فارسی معیار» درمرحله ي بعد باید گفت که موسیقی دستگاهی معادل فارسی معیار صحبت نمی کند، در حالی که همه ي ما به زبان فارسی معیار می نویسیم و آثار فاخر مشترك تمام اقوام در جغرافیاي ایران به این زبان سروده و نوشته شده و می شوند. ضمن این که رد تمامی زبان ها و گویش ماهیتی سیاسی- «زبان فارسی» هاي مختلف ایرانی در فارسی معیار دیده می شود. از این جهت میتوان گفت اجتماعی داشته و به پدیدههایی همچون تمامیت ارضی و قدرت مرکزي مرتبط است.
به همین خاطر موسیقی دستگاهی هم عیناً همچون زبان فارسی ماهیتی سیاسی-اجتماعی داشته و دارد. موسیقی هیچ قومی در جزئیت داشته و موسیقی «زبان فارسی معیار» خود موسیقی دستگاهی نیست. موسیقی دستگاهی کارکردي همچون مشترك، برآیند و برگزیده ي تمام اقوام ایران است؛ در حالی که هر قوم موسیقی و کارکرد خاص آن را براي خود داشته و دارد. است، بلکه به لحاظ آهنگ، تقطیعات، وزن، «زبان فارسی معیار» نه تنها فقط جایگاه موسیقی دستگاهی معادل حرکات و جزئیات دیگر نیز منطبق بر زبان فارسی معیار است. به همین شکل میتوان انطباق موسیقی و زبان هر قوم را با یکدیگر تجزیه و تحلیل کرد. پس میتوان گفت ما راجع به نظامی موسیقایی صحبت می کنیم که در جامعه ي خود به شکلی پویا جریان دارد، چرا که زیبایی شناسی آن هاست. همهي افراد این جامعه تفاوت آن را با دیگر موسیقی ها فهمیده و این موسیقی جزو پسندهاي آن هاست.
بر شمردن ویژگی هاي ساختاري موسیقی، برخوردي نظري با موضوع است؛ یعنی حتی اگر تئوري این موسیقی را هم ندانیم باز آن را می فهمیم و براي ما زیباست. تاریخچه ي تئوري پردازي راجع به موسیقی دستگاهی ایران از بتداي قرن گذشته با علی نقی وزیري شروع شد. در آن زمان موسیقی کلاسیک غربی وارد ایران شده بود و از این رو تلاشهاي ابتدایی براي تئوریزه کردن موسیقی ایرانی در جهت انطباق آن با موسیقی کلاسیک غرب و توجیه آن به وسیله ي مفاهیم موجود در آن موسیق بود. اما به تدریج با گسترش دانش موسیقی، به ویژه اتنوموزیکولوژي، در ایران، تئوري هاي ابتدایی به نقد کشیده شده و سعی شد تا به جاي آن که موسیقی ایرانی را با عناصر موسیقی کلاسیک غرب تعریف کنیم، بفهمیم که خود این موسیقی چه ساختاري قائم به خود دارد. به همین روال تعاریف جدید ارائه شده و شناخت تئوریک ما از موسیقی کلاسیک ایران به ماهیت اصلی آن نزدیک و نزدیک تر شد. آن چه امروز می دانیم از تمام تئوري هاي گذشته به ماهیت اصلی موسیقی کلاسیک ایران نزدیک تر است، اما همچنان ابهاماتی وجود داشته و نتوانسته ایم، آنطور که باید، اصل موسیقی دستگاهی را به تئوري در آوریم؛ بدون این که هویت دیگري هویت دیگري را به آن تحمیل کرده باشیم.
ضمناً امیدواریم که در آینده تئوري هاي بهتري ارائه خواهد شد. مطالب ارائه شده در این مقاله خلاصه و برداشتی از آخرین دستاوردهاي آکادمیک موسیقی دستگاهی است. منظور از آکادمی مجامع علمی و تخصصی اي است که نیاز داریم خروجی هاي آن به زبان ساده در جامعه نیز تزریق شود. از این رو این مقاله سعی دارد جاي حلقه ي واسط بین آکدمی و جامعه را پر کند. [در مجامع غیر علمی سابقاً تلاش براي شناخت موسیقی دستگاهی مسیري از جزء به کل طی می شد. یعنی سعی می شد با تجزیه و تحلیل گوشه ها و جزئیات این موسیقی به کلیت آن پی برد]. اما در این مقاله (که پی رو آکادمی است) براي رسیدن به این شناخت مسیري از کل به جزء را طی خواهیم کرد. ابتدا کلیت ساختمان و اسکلت موسیقی دستگاهی را تعریف کرده و در پی آن ریز شده تا به گوشه ها برسیم. براي این کار باید ابتدا در موسیقی را تعریف کنیم. «مد» مفهومی به نام نامیده می شود، اما در زبان سنتیِ موسیقی دستگاهی به آن شاه گوشه گفته می «مایه» مد به غلط در زبان عامیانه شده است. مد در موسیقی عبارت است از فضایی موسیقایی که داراي چند ویژگی است، شامل: بستر صوتی، نقش نغمات، ملودي مدل، سیر ملودي و … . براي مثال سل، لا کُرُن، سی بمل، دو، ر. در این مرحله به صرف داشتن این تن ها مد مشخص نیست. در مرتبه ي دوم، هر کدام از این تن ها نقشی را در ایجاد این فضا به عهده می گیرند که به آن نقش نغمات گفته می شود که به ترتیب اهمیت عبارتند از: شاهد، ایست، ایست قطبی، متغیر، خاتمه دستگاهی و شروع. شاهد نغمه ي اصل یک مد می باشد که دو ویژگی مهم دارد. اول این که جاذبه ي تُن ها به سمت تُن شاهر است.
دوم این که بیشتر از باقی تُن ها شنیده می شود. نت ایست، تنی است که جمله هاي موسیقایی روي آن پایان میپذیرند. در برخی مد ها تن ایست همان تن شاهد است و در برخی دیگر، نغمه اي دیگر این نقش را به عهده دارد. براي مثال در آواز دشتی این نقش هاروي دو نغمه ي متفاوت است، در حالی که در مد ماهور یک نغمه هر دو نقش را به عهده دارد. ما با مد ها سر و کار داریم. این مدها هستند که اشتراکات ما با فرهنگ هاي همسایه را تشکیل «دستگاه» پس در می دهند؛ یا حد اقل نقاط شباهت موسیقی ما با موسیقی اقوام همسایه هستند. یا جاذبه ي ذاتی) چند دسته کرد. منظور از کاریزما) «کاریزما» در ادامه می توان مد ها را به لحاظ کاریزماتیک این است که یک مد چند مد دیگر را می تواند زیر سایه ي خود و متأثر از خود قرار دهد؟ چنان که در عین متفاوت بودنِ مد ها، گویی آن ها نیز جزیی از آن مد اولیه هستند و ما همچنان در فضایی نزدیک به مد اولی هستیم.
در این دسته بندي فرضی می توان مدهاي موسیقی دستگاهی را در پنج گروه دسته بندي کرد. -1 درآمد دستگاه ها کاریزماتیک ترین مدهاي موسیقی دستگاهی هستند که توانسته اند بین 7 تا 15 مد دیگر را در سایه ي خود پوشش دهند. 5 مد دیگر را در سایه ي خود – -2 در آمد آوازها (ابوعطا، دشتی، اصفهان،…) هستند که توانسته اند بعضاً تا 4 پوشش دهند. باید اضافه کنیم که از نظر برخی محققان و صاحب نظران آوازها به عنوان دستگاه هاي کوچک شناخته می شوند. -3 در مرتبه ي بعد مدهاي بارزي هستند که می توان برنامه اي 15 تا 20 دقیقه اي (و بعضاً بیشتر) را به آنها اختصاص داد، ضربی هاي مختلف در آن نواخت و دو سه مد را نیز در همان برنامه زیر سایه ي آن گنجاند. مثل شوشتري، بیداد، مخالف سه گاه و … . -4 دیگري مدهایی هستند که در اوج دستگاه ها اجرا می شوند. همچوم نهفت، دلکش، حجاز،… -5 نهایتاً مدهایی هستند که با وجود تمایزشن از مدهاي دیگر و داشتن ویژگی هاي یک مد مستقل، کاریزماي کافی براي این که مد دیگري را در سایه ي خود پوشش دهند ندارند. مانند فیلی. حال می توانیم اسکلت ساختمان دستگاه را در موسیقی کلاسیک ایران تعریف و ترسیم کنیم. با وجود مدهاي مشترك، آن چه موسیقی هاي اقوام همسایه را از یکدیگر مجزا می کند چیدمان این مدها، نحوه ي اتصال، گسترش و گردش میان آن هاست که به آن سیستم گفته می شود. سیستم خاص موسیقی کلاسیک ایران را سیستم دستگاهی مینامیم. ساختار کلی دستگاه داراي چند ویژگی است: 1. ساختار سلسله مراتبی بر اساس کاریزماي مدها جزو ویژگی هاي ذاتی سیستم دستگاه است. یعنی .N 2. این مدها در طی یک برنامه به صورت متوالی اجرا می شوند. مد 1 > مد 2 > مد 3 >>> مد دستگاه ترکیبی متوالی از چند مد متوالی است. 3. این توالی خود داراي چند ویژگی است: 1.3 . در این توالی، در هر مد، نغمه ي شاهد در موقعیت صوتی بالاتر یا برابر نسبت به مد نغمه ي شاهد مد در ابتدا در مد ماهور (یا همان در آمد Do قبلی قرار دارد.
براي مثال در توالی مدها در دستگاه ماهور است و Do شاهد بوده و بالاتر از Re نت «داد» است و در مد بعد، یعنی مد Do ماهور) نغمه ي شاهد نت این نکته در ادامه ي توالی نیز صدق می کند. پس دستگاه توالی اي از مدهاست که مسیري بالا رونده را طی می کند. 2.3 . شاید بتوان گفت مهم ترین ویژگی دستگاه این است که طیِ این مسیر به صورت رفت و برگشت به مد مبنا (درآمد) اتفاق می افتد (این نکته قطعی نیست و در مواردي که ذکر خواهد شد غیر از این نیز اتفاق می افتد). یعنی از مد 1 به مد 2 رفته و باز به مد 1 بر میگردیم. سپس به مد 3 رفته و باز به مد 1 بر میگردیم و الی آخر… . گفته می شود. «فرود» به حرکت بازگشت به مد مبنا مدهایی که به لحاظ کاریزماتیک در دسته هاي سوم و چهارم قرار دادیم بصورت موقتی یک یا دو مد دیگر را زیر سایه خود قرار داده و پس از آن مجدداً براي ادامه مسیر کلی به مد مبنا باز میگردند. 3.3 . قالباً در یک اجرا تمامی مدهاي موجود در یک دستگاه اجرا نمی شوند. در این صورت نغمه ي شاهد هر مد نسبت به مد قبلی خود در موقعیت صوتی اي بالاتر یا برابر خواهد داشت.
تنی است که جمله هاي موسیقایی روي آن پایان میپذیرند. در برخی مد ها تن ایست همان تن شاهد است و در برخی دیگر، نغمه اي دیگر این نقش را به عهده دارد.