در نوشتهی قبلی اشارهی مختصری به مشاهدات شنکر داشتیم مبنی بر حرکت ملودی در مقیاس بزرگ روی درجات گام و در مرحلهای عمیقتر، تمایل به حرکت پایینرونده تا فرجام (Closure). بسط منطقی این مشاهده، شنکر را به تئوری خط بنیادی رهنمون کرد. از آنجایی که تمرکز او روی تنالیتهی کلاسیک بود- جایی که یک تنالیته تثبیت شده و قطعه در همان تنالیته به کادانس میرسد- به این نتیجه رسید که خط بنیادی که در طول موومان یا کل قطعه شکل میگیرد، باید از روی یکی از درجات تریاد تونیک آغاز شود. پس سه احتمال وجود دارد؛
1) حرکت پایینرونده از درجهی 3
2) حرکت پایینرونده از درجهی 5
3) حرکت پایینرونده از درجهی 8
به اولین نت خط بینادی نت اصلی گفته میشود، به خط بنیادی و هارمونی پشتیبان آن هم ساختار بنیادی گفته میشود. برای درک بهتر کارکرد سطوح مختلف یک ساختار منسجم، اثری کوتاه ولی کامل از یوهان سباستیان باخ (پرلود باخ) را بررسی میکنیم؛ پرلود در دو ماژور، از جلد اول Well-Tempered Clavier. نکات زیادی را میتوان از این اثر به ظاهر ساده آموخت.
آنالیز شنکر: سادهسازی
اولین قدم در آنالیز، کاستن یا سادهسازی نت اثر است. برای هر میزان یک هارمونی در نظر میگیریم. بعد هارمونی را جزیینگرانه بررسی میکنیم. سپس به دنبال تشخیص هایپرمتر hypermeter میرویم. ( وقتی با تعداد زیادی میزان مواجهایم در مقیاس بزرگ، هر میزان میتواند در کل قطعه کارکرد یک ضرب در یک میزان را داشته باشد.) در آنالیز با میزانهایی مواجه میشویم که موکد یا غیر موکد هستند مثل ضربها در میزان. در تصویر پایین، در بالای میزانها(بالای میزانهای کلید فا)، اعدادی مشاهده میشوند که نشاندهندهی هایپرمتر هستند.
با نگاه به هارمونی، مشاهده میکنیم که آهنگساز در چهار میزان اول، به وسیلهی یک توالی آکورد استاندارد، تنالیته را تثبیت کرده و نت می(E5)- که از قضا نت سوم تریاد تونیک است- توسط نت همسایه امتداد(Prolonge) پیدا کرده است.
_ در میزان پنجم آکورد معکوسی به کار رفته است که در مقیاس بزرگ میتواند در نقش درجهی دوم سل ماژور تفسیر شود. در میزان یازدهم شاهد کادانس در سل ماژور هستیم.
_ در میزان هشتم آکوردی بر روی نت تعلیق باس ساخته شده که نقش آن ایجاد تاخیر در رسیدن به درجهی دوم سل ماژور است.
_ دو میزان بعد از کادانس، حل آکورد هفتم کاسته روی درجه دوم دو ماژور را نشان میدهد. دو میزان 14 و 15 جواب این حرکت هستند به فاصلهی یک درجه پایینتر.
_ از میزان 16 تا 19 یک روند آکورد آشنا به چشم میخورد؛ همان توالی آکوردی که در میزان 11 به سل ماژور ختم شد در این چهار میزان به اندازهی یک فاصلهی پنجم پایین آمده و روی دو ماژور حل میشود.
_با این حساب 19 میزان اول قطعه را میتوان امتداد درجهی اول دانست.
_چهار میزان بعدی نقش انتقال به سل ماژور را ایفا میکنند؛ به شکلی که در میزان 20، آکورد C7 که نقش دومینانت درجهی چهار را دارد روی IV7 حل میشود. سپس انتظار حل درجهی هفتم آکورد را روی درجهی ششم آکورد(نت ر) داریم. وصل سابدوینانت به سوپرتونیک مارا به این خواسته میرساند. با آمدن آکورد گذر در میزان 22 و حرکتی کروماتیک به آن نزدیک میشویم. با این تفاوت که در میزان 23، لابمل در باس ظاهر گشته و آکورد هفتم کاسته مهیا شده است.
_ هشت میزان بعدی در خدمت امتداد سل ماژور بوده و در طی آن، درجهی پنجم آکورد(D4) تا هفتم(F4) صعود میکند.
_ چهار میزان پایانی در تونیک بوده و مثل بسیاری از مواقع، باخ در میزان 32 با اضافه کردن هفتم بمل شده به تونیک، قطعه را آمادهی گردش آکورد پایانی IV-V-I میکند. در انتها باخ با حرکت از درجهی دوم گام به روی C5 کادانس را ارائه میکند.
هایپرمتر | پرلود دو ماژور باخ
حال میتوانیم با دقت بیشتری به سراغ هایپرمتر برویم (اعداد بین کلید سل و فا). سرنخ ما برای درک نظام متریک قطعه، در بررسی هارمونیک آن نهفته است. تا اینجای کار میدانیم که توالی آکورد چهار میزانی که به سلماژور ختم میشود(11-8) در میزانهای 16-19 بازسازی میشود و این نشانهای جدی برای هایپرمتر چهارضربی در قطعه است. توجه داشته باشید که دیسونانس قوی باس در میزانهای 8 و 16 روی ضرب قوی هایپرمتر قرار میگیرد. با این فرض، گروهبندی متریک باقی قطعه از این الگو پیروی میکند و فقط در ابتدای قطعه روندی بیقاعده داریم. فرض خود شنکر که در کتاب(Five Graphic Music Analysis) چاپ شده است، با مفهوم امتداد (prolongation) شنکری، همخوانی بیشتری دارد؛ هایپرمتر چهار میزان ابتدایی (- – – 1) با امتداد هارمونی تونیک و درجهی سوم توافق دارد. چهار میزانی که در تلاش است تا تنالیته را تثبیت کرده و برای قطعه مرجعی تعیین کند برای شروع حرکت.
آنالیز شنکر: خطوط بنیادی
دانستن جزییات هارمونی و درک هایپرمتر بهترین راهنمای ما برای رسیدن به سطح ساختاری است. در تصویر زیر شمایی از آنالیز قطعه را میبینیم که دو سطح ساختاری متفاوت در آن دیده میشود. عمیقترین مرحله که خط بنیادی(حرکت پایینرونده از درجهی 3) است و باس پشتیبان آن با نت سفید نشان داده شده است. و سطح دوم که با نت سیاه دیده میشود.
درک عملکرد همزمان چند لایهی ساختاری، در فهم تئوری شنکر اهمیت بسیاری دارد. این عملکرد همزمان، بسیار به هنرهای بصری شبیه است. ما از سطوح موسیقایی مختلف مثل «رو»، زمینه و ساختار بنیادی صحبت میکنیم. اگر این سطوح را با هنر نقاشی توضیح دهیم؛ سطح «رو» همارز ضربه های قلممو است، شکلی که این ضربهها تشکیل میدهند لایهی عمیقتر و نظام شکلها در کنار هم میتواند سطح بنیادی ما باشد.
یکی از نقدهایی که از اواخر قرن بیستم به آنالیز شنکر وارد میشود، به روند و نتیجهی سادهسازی قطعات بازمیگردد. خصوصا وقتی که با ساختار بنیادی مواجه میشویم، قطعهای در فرم بزرگ به چند آکورد خلاصه میشود. Robert Greenburg آنالیز شنکری را مناسب رویکرد آهنگسازان مکتب «سریل» و «اولترا سریل» میداند و معتقد است این رویکرد در آنالیز موجب نادیده گرفته شدن بسیاری از جزییات در کار آهنگساز میشود. در هر صورت آنالیز شنکری ابزاری است برای درک بسیاری از قطعات در مقیاس بزرگ خصوصا در مکتب کلاسیک و رمانتیک.
Robert Greenberg, How to Listen to and Understand Great Music, 3rd Edition, Teaching Company, 2013
David Beach, Advanced Schenkerian Analysis, Routledge, ۲۰۱۲