در این متن از مجموعهی آنالیز، به مقدمات آنالیز شنکری پرداخته میشود. یکی از مفاهیم کلیدی مورد استفادهی شنکر «مراحل ساختاری» است و برای توضیح آن لازم است به چند ویژگی نگاه شنکر در آنالیز موسیقی اشاره کنیم. اول به برداشت شنکر از روند معمول حرکت ملودی، بعد به تمایل بعضی درجات آکورد به حرکت به سمت درجات دیگر و در آخر، نوع نگاه شنکر به هارمونی را بررسی میکنیم. این ویژگیها برای درک مفهوم «مراحل یا سطوح ساختاری» حیاتیاند.
حرکت ملودی روی درجات گام در آنالیز شنکری
آثار نظری شنکر (schenker) در بین سالهای 1906 تا سال درگذشت او در سال 1935 منتشر شدهاند. در اوایل این دوران او مشاهده کرد که روند ملودی، در مقیاس بزرگتر از نت به نت، تمایل به حرکت روی درجات گام دارد. امروز این مشاهده به نظر بدیهی میآید ولی از نظر تاریخی تاثیری جدی بر تکامل ایدهی «مراحل ساختاری» دارد. با چند مثال کوتاه، میتوان به شکلی گویاتر منظور او را دریافت. مثال اول مربوط به چهار میزان ابتدایی از پرلود باخ، متعلق به سوییت در سل ماژور، برای ویولنسل است. جایی که هر میزان آن از آکوردهایی به شکل آرپژ تشکیل شده و بالاترین نت آکورد روی نت همسایه فرود میآید. طرح سادهسازی شده زیر نت قطعه، روند نهفتهی دو صدای تنور و آلتو را نشان میدهد. صدای میانی از نت «ر» D3 به سمت «سل» G3 حرکت میکند. بالاترین صدا هم از «سی»B3 به نت همسایهی خود یعنی «دو» C4 میرسد و سپس بازمیگردد. هارمونی تعیینکننده، آکورد سل ماژور است و حرکت ناحیهی صوتی بالا با استفاده از نت همسایه(لا در میزان اول) امتداد(Prolongation) پیدا میکند.
امتداد (Prolongation) در واژگان شنکری، نقش مهمی ایفا میکند و به اندازهی اهمیتش شرح سختی دارد. امتداد به هردو جنبهی ملودیک و هارمونیک اثر اشاره دارد و به این معنی نیست که نت یا هارمونی امتداد داده شده در تمام لحظات حضور دارد، بلکه نت یا هارمونی مورد نظر را به عنوان نقطهای در نظر میگیرد که مرکزیت داشته و باقی نتها یا به آن مربوط هستند یا به واسطهی آن در متن معنی پیدا میکنند. امتداد هم مثل فرجام(Closure) در سطوح متفاوتی از ساختار قطعه اتفاق میافتد. یعنی هم در مقیاس کوچک – مثلا جمله یا پریود- قابل مشاهده است و هم در مقیاس بزرگی از فرم مثل Exposition.
مثال دوم | سونات چهارم بتهوون، اپوس هفت، موومان سوم
در اینجا باز هم ملودی با آرپژی از تریاد تنیک آغاز شده که در میزان 11 تا نت «سل» بالا رفته و در آنجا به اندازهی یک فاصلهی سوم پایین میآید. این حرکت پایینرونده در میزان 13 هم تکرار شده و سکوئنس ایجاد میکند. برای درک بهتر این موضوع، به خط ترسیم شده زیر نت اثر دقت کنید. مسیر ملودی(Voice leading) تفسیر شده است. (بدون اشاره به ارزش زمانی، فقط بر اساس اهمیت، نتنگاری شده است). کارکرد آکورد دو مینور جوری نشان داده شده که گویی جزیی از آرپژ پایین رونده، از I به ii6، در خط باس است. به شکلی که نت «لابمل» نادیده گرفته شده و به همین دلیل در خط تفسیر، درون پرانتز قید شده است. در آنالیز شنکری نمایش نتهایی که در متن میگنجیده ولی از آنها استفاده نشده، مرسوم است.
مثالهای بالا به روابط بین نتها در نزدیکی هم اشاره دارد. اما هر چه ایدهی مراحل ساختاری شنکر بیشتر پیشرفت میکرد، او دغدغهی روابط بین نتهای دورتر را در نظر آورد. با توجه به روند پلهای، او مشاهده کرد که در مراحل عمیقتر، لایههای صوتی میل به فرود آمدن دارند تا جایی که به فرجام(closure) برسند. مفهوم فرجام- رسیدن همزمان ملودی و هارمونی به درجهی یک و هارمونی تنیک- در تعریف شنکر از تنالیته، نقشی اساسی ایفا میکند. فرجام میتواند در سطوح متفاوتی اتفاق بیوفتد؛ مثل پایان یک تم، یک پریود یا در طول یک قطعه.
حل آکورد هفتم دومینانت
دومین موردی که از ایدههای شنکر بررسی میکنیم، که البته در زمان خود او هم جدید نبود، بررسی تمایل درجات مشخصی از گام برای حرکت به سمت درجات دیگر گام است. مثلا درجهی 4 به 3، یا درجهی 7 به 8. این ایدهی کلی در جزوات او با نام Tonwille چاپ شده بود که به معنای «ارادهی نتها» میباشد. با چند مثال به سراغ حل هفتم دیسونانت میرویم. دانستن رفتار معمول این دیسونانت در روند آنالیز، در شناسایی استفاده غیرمعمول از آن هم مفید است.
آنالیز حل هفتم دیسونانت در شرایط عادی؛
در مثال اول، دو میزان اول سونات بتهوون، رفتار هفتم دیسونانت بسیار واضح است. حل «فا»( درجهی چهارم گام) از ضرب دوم میزان اول، به کمک نت همسایه، به تاخیر افتاده و در ضرب دوم میزان دوم انجام شده است.
مثال دوم مربوط به موومان اول سونات پیانوی k332 موتسارت است که شامل میزانهای پایانی گروه تم اول و آغاز انتقال به گروه تم و تنالیتهی دوم است. در میزان 19 شاهدیم که نت سیبمل، هفتم آکورد دومینانت(C7)، قبل از حل شدن، به ناحیهی صوتی دیگری منتقل میشود( با فلش نشان داده شده است). با اینحال در مقیاسی بزرگتر حل این نت در پنج میزان بعد اتفاق میافتد. به شکلی که میتوان آن را پل ارتباطی بین دو بخش مستقل، که با کادانس قوی در میزان 22، روی فاماژور جدا شدهاند، به حساب آورد.
هارمونی تعیین کننده | آنالیز شنکر
سومین ویژگی نگرش شنکر، تفاوتی است که او بین آکورد و پلهی هارمونیک Stufe، که به معنای هارمونی تعیینکننده است، قائل میشود. یک پلهی هارمونیک میتواند به تنهایی، شامل توالی چند آکورد باشد. با مثالی از بتهوون به استفادهی عملی شنکر از این نگرش میپردازیم.
مثال اول- که نمونهی خوبی برای جابهجایی وضعیت آکورد نیز هست- عبارت آغازین سونات پیانوی op.110 از بتهوون است. همانطور که در پایین نت اثر شاهدیم، روند هارمونی روی ضرب قوی سه میزان اول، به شکل I – V – I قید شده است، به شکلی که هر کدام از آکوردها با تغییر وضعیت( جابهجا شدن صداهای بیرونی آکورد) بسط داده شدهاند. با این حال میدانیم که آکورد دوم( V) نقش گذری داشته و برای وصل I به I6 به کار رفته است و هارمونی تعیینکننده همان تنیک است که به سمت IV میرود( بازهم با تغییر وضعیت) و به V رسیده و به I بازمیگردد. کل عبارت در حقیقت، طولانی کردن و امتداد درجهی یک و سوم گام است.
مفهوم سطوح ساختاری
تا اینجای کار اشارهی مختصری به مشاهدهی شنکر مبنی بر تمایل خطوط ملودی- در مقیاس بزرگتر از روابط نت به نت- به حرکت روی درجات گام، و در مقیاس کلان، به حرکت پایینرونده به سمت فرجام قطعه داشتهایم. شنکر با تعمیم منطقی این مشاهده به نظریهی «خط بنیادی» رسید. تمرکز شنکر روی تنالیتهی کلاسیک بود، جایی که یک تنالیته معرفی شده و در آخر به همان بازمیگردیم. او به این نتیجه رسید که «خط بنیادی» در طول یک اثر، از روی یکی از درجات تریاد تونیک آغاز شده و تا فرجام قطعه به صورت پایینرونده حرکت میکند. در این متن با خطوطی که از درجهی سوم و یا پنجم گام آغاز شدهاند سرو کار داریم. به اولین نت خط بنیادی، نت اصلی گفته میشود.
در متن دوم مجموعهی آنالیز شنکری پرلود باخ در دو ماژور بررسی خواهد شد.
David Beach, Advanced Schenkerian Analysis, Routledge, 2012
2 پاسخ
عالی امیدوارم این مبحث ادامه پیدا کنه
با سلام
ممنون از همراهی شما با وبسایت ایران موزیکولوژی
بعد از دومین بخش آنالیز شنکر، بحث آنالیز در مکتبهای دیگر ادامه پیدا خواهد کرد.