بر اساس کتاب «مفاهیم کلیدی موسیقیشناسی» نشر راتلج، آنالیز یا تحلیل شاخهای از موسیقیشناسی است که دغدغهی آن جستوجو برای ارتباط معنیدار بین اجزای یک اثر موسیقی است. آنالیز، متن موسیقی- خواه طرح اولیه(sketch)، نت کامل اثر یا دستنوشتههای حاوی نت موسیقی- را بهعنوان موضوع مستقل واصلی مطالعهی خود انتخاب میکند و بر بررسی ساختار درونی اثر متمرکز میشود. در این مقاله به برخی تلاشهای مهم در زمینهی آنالیز اشاره میشود.
بنا بر گفتهی جوزف کرمن، حوزهی آنالیز معمولاً مستلزم بهکارگیری تصمیمات و انتخابهای ایدئولوژیک است. تصمیماتی که بهمنظور تقسیم کردن ساختار یک اثر موسیقی ، به عناصر تشکیلدهندهی کوچکتر آن به کار میروند. سپس این عناصر به شکل جداگانه، در ارتباط باهم، در ارتباط با کل اثر و درنهایت در ارتباط با آثار دیگر بررسی میشوند. با گفتهی کرمن میتوان به این نتیجه رسید که ارزیابی و انتخاب، نقش کلیدی در آنالیز دارند. و با این پیشفرض، مفهوم آنالیز با جستوجو برای وحدت در ساختار موسیقی، همارز پنداشته میشود. نگرشی که با اندیشهی اوایل قرن بیستم، همخوانی بیشتری دارد. البته این دیدگاه از طرف تحلیلگرها و دیگر موسیقیدانها بهنقد کشیده شده است.
در طول تاریخ، روشها و مسائل مرتبط با آنالیز، بر اساس دغدغههای زیباییشناسی و فرهنگی چیره شده در آن زمان، تغییر جهت دادهاند. مثلاً در قرون هفدهم و هجدهم، رویکردهای آنالیزی بازتابی بودند از مطالعهی سیستمهای مُدال و علاقه به فن خطابه. در ابتدای قرن نوزدهم دغدغهی آنالیز این بود که چه چیزی باعث میشود یک اثر «بزرگ» شود. درحالیکه در اواخر قرن نوزدهم و در شروع سدهی بیستم، آنالیز به سمت پیکروارگی(organicism) رفت؛ یعنی جهان و هر بخشی از آن، از یک کل تشکیل شده است گویی همگی اندامی از یک پیکرند. این رویکرد با بررسی روش نظریهپرداز اتریشی، هنریش شنکر، در موسیقی نیز کاملاً قابلدرک است.
زیباییشناسی در آنالیز موسیقی
یک عامل مهم در مسیر پیشرفت آنالیز موسیقی را میتوان در اندیشهی فلسفی قرن هجدهم پی گرفت. در دورهی روشنگری برای اولین بار از واژهی زیباییشناسی، سخن به میان آمد. ایدههایی مطرح شد که شالودهای برای قضاوت آثار هنری بنا نهاد. در کتاب «نقد قضاوت»- که در سال 1790 توسط کانت منتشر شد- به چهار پیششرط اساسی در نقد اثر هنری اشاره شد. برای نخستین بار بحث منفعت شخصی در بررسی آثار هنری پیش کشیده شد. با این توصیه که در ارزیابی اثر هنری، منفعتی نباید برای تحلیلگر در میان باشد. ایدهی «توجه بیغرض» که توسط لرد شافتسبری مطرح شد نیز با این رویکرد، مرتبط است.
حال ارتباط این جریان فکری با بحث آنالیز در کجاست؟ پاسخ به این پرسش را میتوان در متون بهجامانده در حوزهی آنالیز یافت. شاید بتوان ادعا کرد که درگذر زمان- بهخصوص از اواخر قرن نوزدهم- تحلیل آثار موسیقی، رویکرد بیطرفانهای به خود گرفته است. اگر به آنالیز هافمن(1776-1822) از موسیقی سازی بتهوون بنگریم، علاقهی شخصی نویسنده به شخص و موسیقی بتهوون در آن آشکار است. در عوض تحلیل «فرانسیس تووی»(1875-1940) از 32 سونات پیانویی بتهوون، رنگ و بویی غیرشخصی داشته و درعینحال هیجانات شخصی نویسنده را کمتر منعکس میکند. نکتهی جالب اینکه بیغرض بودن بررسی زیبایی شناسانه در کار جرمی استولنیتز، فیلسوف قرن بیستمی، هم نقش محوری دارد.
چند نمونهی برجسته از آنالیز موسیقی
امروزه اشکال متفاوتی از تحلیل موسیقی وجود دارد که بعضا باهم در تناقضاند. در اینجا به اختصار به چند مورد اشاره میکنیم:
آنالیز در سادهترین شکل، مجموعهای از واژگان و نشانهها برای مباحثه و تشریح عناصر ابتدایی موسیقی، هارمونی آن، گامها و مترها در اختیار میگذارد. مثل اثر نظری «گاتفرید وبر» به نام Theory of Musical Composition که در چهار جلد در سالهای 1817-1821 به چاپ رسید و در آن نت نگاری باس شیفره- که از قرن هجدهم به کار میرود- و استفاده از اعداد رومی برای نشان دادن نوع آکوردها، نشان دادهشده است. آنالیز در حیطهی فرم، ژانر و سبک موسیقی نیز پیشرفت کرده است. به شکلی که محتوای موسیقی، بر اساس تفکر در فرم و تکنیک دورهی مورد نظر، آنالیز میشود.
زندگینامهی باخ(Johann Sebastian Bach: His Life, Art, and Work) که در سال 1802 توسط یوهان فورکل به چاپ رسید، بذر طبقهبندی سبک و مطالعهی پیشنویس (sketch) را کاشت. اسپیتا در سال 1884 آنالیزی فرمال از بعضی آثار باخ ارائه داد. در اثر اسپیتا تلاشی مبنی بر تفسیر نشانهها در موسیقی باخ دیده میشود.
دربارهی آنالیز شنکری میتوان گفت که رویکرد شنکر، محصول ده سال آخر عمر او(1920-1930) بوده که ذهن نظریهپردازهای آمریکایی را در دهههای هفتاد و هشتاد قرن بیستم به خود مشغول کرد. تعریف شنکر از ساختار ابتدایی (fundamental structure) بهعنوان اساس موسیقی تنال، تمایل او به نمایش روابط پیکروار، حرکت او به سمت تحلیلی تماماً بصری و خلاصه، نتیجتاً به انگیزهای برای آنالیز شنکری انجامید. در روند آنالیز شنکری، میتوان به ساختاری انتزاعی در عمق قطعه رسید. در مقالات بخش آنالیز وبسایت ایران موزیکولوژی، نمونههایی از تحلیل شنکری به اشتراک گذاشته خواهد شد. در اینجا برای درک بهتر، به روند تغییر تنالیته در فرم سونات استاندارد، از دید شنکر اشاره میکنیم.
به دنبال تأثیر نظریه زبانشناسی، روشهای آنالیزی که در تفسیر خود به دنبال معنی بودند به بحثهای نظری نشانهشناسی روی آوردند. کتاب رابرت ساموئل به نام «سمفونی ششم مالر؛ مطالعه در باب نشانهشناسی موسیقی» نمونهی خوبی ازایندست است.
از بحث بالا میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که آنالیز معمولاً با ارزیابی مفاهیم انتزاعی در موسیقی روبهرو است، و به شرح ویژگیهایی در متن موسیقی میپردازد که آشکار نیستند ولی با در نظر گرفتن مباحث تئوری موسیقی– که در دورهی تاریخی و زمینهی فرهنگی به خصوصی شکلگرفته- میتوان آنها را دریافت. مثلاً برای تحلیل کادانسهای یک پریود هشت میزانی از قسمت exposition فرم سونات در دورهی کلاسیک، ارجاعهای نظری و تاریخی زیادی برای بررسی در دست خواهد بود که در خود متن موسیقی آشکار نیستند.
بخش آنالیز وبسایت ایران موزیکولوژی به بررسی آثار نویسندگان برجستهی این حوزه و همچنین به مقالات بهروز دربارهی آنالیز خواهد پرداخت.
کتاب مفاهیم شنکر در موسیقی تنال
کتابشناسی
David Beard and Kenneth Gloag(1987). Musicology: The Key Concepts,Routledge
David Beach(2012). Advanced Schenkerian analysis. Routledge
Bowman, Wayne D.(1998).Philosophical Perspectives On Music. Oxford University Press