اگرچه واضح است که شعر از دیرباز رابطه عمیق و ناگسستنی با موسیقی دارد؛ اما شهر نیز در بطن خویش، موسیقی خاص خود را داراست. در زبان و ادبیات فارسی نیز غزل بهترین بستر بروز این موسیقی است که در غزل سعدی وسپس غزل حافظ، به بالاترین حد زیبایی و رسایی خود رسیده است. در ادامه به تفصیل به این ماجرا پرداختهایم.
زبان غزل
در ادبیات فارسی، هر شاعر بلندآوزه به مهارت در سرودن یک قالب شعر شهرت مییابد که در بیشتر موارد، شعرای ایرانی قصیدهسرا یا غزلسرا هستند. از جمله شعرای معاصر قصیدهسرا میتوان به ادیبالممالک فراهانی و ملکالشعرای بهار اشاره کرد و در غزلسرایان معاصر نیز باید از رهی معیری، هوشنگ ابتهاج و عماد خراسانی نام برد. گرچه میدانیم که ملکالشعرای بهار غزلیاتی نیز سروده است، اما حق انصاف آن است که اقرار کنیم بجز یکی دو بیت، باقی ابیات ویژگیهای غزل را دارا نبودهاند:
بگرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب سرت گردم، نجاتم ده ز دست روزگار امشب
ملکالشعرای بهار، 1368: 1150
در زبان لطیف غزل، استفاده از کلمه «مغز» نامتداول است چنانچه در غزلیات حافظ نیز چنین کلمهای بهکار نرفته است. همچنین در بیت زیر کلمه «انتحار» از لطافت غزل کاسته و زبانی ناآشنا با طبع لطیف غزل دارد:
شب هجرانم از جان سیر کرد آن زلف پر خم کو که در دامانش آویزم به قصد انتحار امشب
ملکالشعرای بهار، 1368: 1150
در سرودن اشعار عاشقانه و غنایی، غزل بهترین انتخاب شعرای ایران بوده است و زبان ظریف و گوشنواز از ویژگیهای جداییناپذیر آن است؛ از این رو، بسیاری از واژگانی که معنایی کمظرافت داشته یا در ذهن مخاطب موضوعاتی نالطیف را تداعی میکنند، در غزل بهکار نمیروند. در مقایسه با قصیده که متوسط ابیات آن بین بیست تا هشتاد است، شمار ابیات غزل معمولا پنج تا دوازه بیت است و سونتهای انگلیسی همگی چهارده مصرع دارند. در چنین قالبی نمیتوان با فراغ بال و انتخابهای نادقیق، از هر واژگانی بهره برد.
هرچه به دنبال منشاء شعر به عقب بازگردیم و تاریخ را بکاویم، سرودهها، اوراد و عزایم همگی به موسیقی خالص ختم میشوند. درواقع در ابتدای کار چیزی جز شعر بدون معنای کلامی نخواهیم یافت. آنچه در تفکیک نظم و نثر مسلم است، آهنگین بودن وزن نظم است. به بیان دیگر، شعر ترکیبی موزون از کلمات است که تصورات و عواطف شاعر را با لحنی موسیقایی، مانند آینهای، در ذهن مخاطب منعکس میکند؛ بهگونهای که او نیز همانند شاعر تخیلی بدیع را تجربه میکند. موسیقی شعر در هر خطهای، به ساختارهای آوایی زبان آن خطه و نیز به میزان تکرارپذیری و همصدایی کلمات آن زبان بستگی دارد که به دانشی از مجموع این موارد صنایع لفظی میگویند. تسجیع، تجنیس و وزن از مهمترین این صنایع هستند. در زبان انگلیسی مشابه این صنایع را با نامهایی از جمله rhythm, rhyme ,consonance, assonance, alliteration میشناسند.
در سرودن غزلیات، بهویژه در غزل حافظ و سعدی، ویژگیهای موسیقایی خاصی رعایت میشوند:
- وزن عروضی همواره مطبوع است و به گوش احساس نوازش و لطافت میدهند
- وقفههای وزنی، حتی سکتههای کوتاه ملیح نیز در غزل به کار نمیروند
- برخلاف قصیده، واژهها هیچگاه بهصورت اختصاری یا شکسته به کار نمیروند
- اگر صامت یا مصوت در واژگان انتخاب شده قابلیت تکرار داشته باشند، بهمنظور ایجاد آهنگی موزن، از تکرار استفاده میشود
- واژگان مهجور و غریبه به گوش، استفاده نمیشوند
- قافیه و ردیف هیچگاه به سختی بهکار نمیروند
- از تصویرسازیهای عجیب یا تعابیر گیجکننده پرهیز میشود
باید توجه داشت که هر واژه در ذات خود نمیتواند واژهای ناخوشآهنگ باشد؛ چرا که مفهوم ناخوشآهنگی هنگامی معنا دارد که مجموع واژگان انتخابی شاعر در کنار یکدیگر، بافت شعر را ضمخت و کمآهنگ میکنند. برای مثال برخی ترکیبات عربی مانند «لمن تقول» و «یا لیت»، در نگاه اول ترکیباتی نامناسب برای غزل بهنظر میرسند اما آنگونه که سعدی این ترکیبات را در غزل خود بهکار برده، وزن آهنگین غزل در انسجام با ملاحت آن حفظ شده است:
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول من گوش استماع ندارم لمن تقول
ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست گر رد کنی بضاعت مزجات یا قبول
ای پیک نامهبر که خبر میبری به دوست یا لیت اگر به جای تو من بودمی رسول
سعدی، 746:1385
صدای شاعر
کالریج میگوید شاعری که روحش با موسیقی بیگانه باشد، هرگز شاعر اصیلی نیست؛ چرا که باید با تکیه بر قریحه و طبع شاعرانه خویش زبان را آهنگین کند و آنچه شاعری را از دیگران متمایز میکند، استعداد او در انجام این کار است. این استعداد اعجابانگیز را صدای شاعر[1] مینامند. اگر با استناد به این سخن مالارمه که شعر نه از ایده بلکه از واژه ساخته شده است، مبنای واژگان را نه معنا بلکه صوت بپنداریم، هیچ دو واژهای در هنگام سرودن شعر هممعنا نخواهند بود. برای مثال در بیت زیر نمیتوان واژه «بامدادی» را با «صبحگاهی» عوض کرد:
خواهم که بامدادی بیرون روی به صحرا
سعدی، 862:1385
و یا در مثالی دیگر میتوانیم ببینیم که جابجایی واژه «پیش» با واژه «نزد» انتخاب خوبی نیست:
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی پیش نطق شکرینت نی انگشت بخاید
همان:692
بهاینترتیب، هر شاعر در آثار خویش صدای مخصوص به خودش را میآفریند که از صدای تقلیدکاران او کاملا قابل تشخیص است.
سعدی از معدود شاعرانیست که نه تنها صدایی یکتا دارد بلکه تقلید از صدای او کاری دشوار و تلاشی بیهوده است؛ چرا که او بدون اندک نشانی از تصنع، از جمیع صنایع لفظی بهره میبرد. سعدی چنان به موسیقی سخن در نظم و نثر علاقهمند است که علاقه خود به «شمایل موزون» را نیز مدیون سلیقهاش در«طبع موزون» میداند:
علیالخصوص کسی را که طبع موزون است چگونه دوست ندارد شمایل موزون
همان:836
و در جایی دیگر او معتقد است که خوشالحانی به از خوشسیمایی است:
به از روی زیباست آواز خوش که آن حظ نفس است و این قوت روح
همان:165
در غزل سعدی، اگر از موسیقی مطبوع وزن و قافیه صرف نظر کنیم، متوجه میشویم که سعدی در انتخاب واژگان نیز با قریحه بیمثال خویش، ویژگیهای موسیقیایی آنها را در نظر گرفته و همین موسیقی کلام سعدی است که سبب شور و هیجان غزل سعدی شده است:
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
همان:931
در ابیات زیر وزن محبوب سعدی را بررسی میکنیم :
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
همان:897
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
همان:852
چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان دل از انتظار خونین دهن از امید خندان
همان:820
در این ابیات علاوه بر موسیقی گوشنواز، چندین واژگان با تناسب آهنگین خاص نیز به گوش میخورند:
- موسیقی قافیههای «جدایی» و «نمایی»
- موسیقی حروف بیصدا در واژههای «خراب»، «خیال»، «خبر»، «جدایی» و «جراحت»
- موسیقی ایجاد شده از کنارهم قرارگرفتن این کلمات که به یقین و بیدرنگ بر مخاطب تاثیرگذار است
آنچه حائز اهمیت است معنای تازهای است که مستقل از مفهوم گزارهها، از مجموع واژهها استنباط میشود که همان هنر ناب شعر است که از موسیقی آن تراوش میکند. نمونه این هنر ناب در ابیات غزل سعدی بیشمارند؛ بهگونهای که میتوان اقرار کرد که سعدی با تکیه بر موسیقی سخن و هنر ناب خود، حدود دردسرساز قالب غزل را شکسته است.
قالب غزل
چارچوبهای قالب غزل بسیار دقیق است؛ چرا که در مقایسه با سونت انگلیسی[2] که نزدیکترین قالب به غزل در ایران را دارد نیز شاعر را به رعایت اصول مقیدتر میکند. سونت شعری غنایی با درونمایه احساسات و عواطف فردی است که صرف نظر از انواع آن، بهطور کلی چهارده مصرع دارد که معروفترین آنها، سونت شکسپیری است و دارای چهار بند است: سه بند با چهار مصرع و یک بند با دو مصرع. در بند چهار مصرعی، دو مصرع اولین و سومین با یکدیگر، و دو مصرع دومین و چهارمین نیز با یکدگیر قافیه میسازند و در بند دو مصرعی نیز، هر دو مصرع همقافیه هستند. در سه بند اول سونت، مضمون اصلی که شاعر قصد پرداختن به آن را دارد مطرح شده و در بند آخر با گریزی زیرکانه ذهن مخاطب به سویی دیگر کشیده میشود؛ دقیقا مشابه آنچه در فارسی به آن غزل حسن ختام میگویند.
بااینحال تفاوتهایی بین غزل فارسی و سونت انگلیسی نیز هست که در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
- برخلاف ویژگی جدایی ناپذیر شعر فارسی، سونت ردیف ندارد.
- باآنکه در غزل فارسی انتخاب قافیه آسان است اما نوع قافیه فقط به یک شکل است؛ حال آنکه سونت میتواند هفت نوع قافیه داشته باشد.
- هر سونت موضوعی واحد دارد و در هر بند ارتباط موضوعی بین بند قبل و بعد حفظ شده است.
درباره سومین تفاوت سونت و غزل، اگر منصفانه بنگریم، حفظ وحدت موضوعی در غزل کاری دشوار است؛ چرا که بیان حالات و احساسات فردی نیازمند آن است که در انتخاب موضوع هر بیت محدودیتهای کمتری داشته باشد. جلال الدین همایی در کتاب خود با نام فنون بلاغت و صناعات ادبی میگوید :«در غزل تنوع مطالب ممکن است، چندان که آن را شرط غزل دانستهاند.» همایی، 125:1370
ساختار روحنواز، آوای دلنشین و بیان شیوا در غزل، مهارتی سعدیگونه میخواهد. آنچه سعدی را در سرودن غزل موفق و درخشان کرد، دقت او در انتخاب واژههای موسیقیدار و سخن سنجیده است که صد البته به وزن عروضی محدود نمیشود بلکه علاوه بر آن، آهنگین بودن سخن نیز ملاک است. سعدی این خصلت خود را نه تنها در نظم بلکه در نثر نیز حفظ کرده است. در سطر زیر نمونهای از آوای دلنشین و آهنگین گلستان سعدی را میخوانیم:
«شمع را دید ایستاده و شاهد نشسته و می ریخته و قدح شکسته و قاضی در خواب مستی، بی خبر از ملک هستی.» یوسفی، 147:1368
«یارش از کشتی به درآمد که پشتی کند، همچنین درشتی دید پشت بگردانید.» همان، 123
«توانگرزادهای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچهای مناظره در پیوسته که صندوق تربت پدرم سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت زرین در او ساخته، به گور پدرت چه ماند: خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر او پاشیده؟
درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران به خود جنبیده باشد، پدر من به بهشت رسیده باشد.» همان:163
«توانگری بخیل را پسری رنجور بود. نیکخواهانش گفتند: مصلحت آن است که ختم قرآن کنی از بهر وی یا بذل قربان. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مصحف مهجور اولیتر است که گله دور. صاحبدلی بشنید و گفت: ختمش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.» همان 152-153
به چنین نوای آهنگین و ضربی در سخن، اگر عروض و قافیه افزوده شود، غزل نابی پدید میآید که نمونه آن را فقط از سعدی میبینیم:
بخت باز آید آن در که یکی چون تو در آید روی زیبای تو دیدن در دولت بگشای
صبر بسیار بباید پدر پیرفلک را تا دگر مادر گیتی چون تو فرزند بزاید
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
سعدی، 692:1385
عجیب نیست که غزل بهعنوان آهنگینترین قالب شعر چنین رابطه متناسبی با آواز و ردیفخوانی دارد و در بین غزلهای فارسی، غزل سعدی همیشه محبوب بوده است. همانطور که پیشتر ذکر شد که علاوه بر معنای سخن، لحن آهنگین شعر نیز قسمتی از معنی آن است. بنابراین جای سوال نیست که چرا تابهحال هیچکس قصیده خاقانی را به آواز نمیخواند. با ذکر مثالی از رودکی میتوان به حکمت رابطه عمیق غزل با آواز پی برد: رودکی همواره عادت به نواختن چنگ و خواندن آواز داشته است؛ اما آنچه به همراه چنگ میخوانده به احتمال کم ابیاتی نظیر «مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود» بلکه ابیاتی مانند «بوی جوی مولیان آید همی» بوده است. همچنین خالی از لطف نیست که متذکر شویم رودکی حتی بدون نواختن چنگ و فقط با تکیه بر موسیقی سخن نیز آنچه اراده کند را مجسم میکند:
هموار کرد خواهی گیتی را گیتی است کی پذیرد همواری
در این بیت وزن است که با ناپایداری در انتها و ابتدای واژگان، با توالی هجاهای بلند و تکیهها، مانند تکانهای قایقی بر روی امواج، ناهمواریهای روزگار را به ذهن مخاطب عرضه میکند. این ناهمواری و بیثباتی تکیهها بهصورت شنیداری گوش مخاطب را با تکانهای غیرمرتب مینوازد. اگر به تاریخ رجوع کنیم، سعدی بنیانگذار چنین لحنی در شعر است؛ شعری که حتی بدون ساز و موسیقی نیز گوشنواز، موزون و آهنگین است و حتی اگر معنای سخن را نیز در نظر نگیریم، میتوان همان حسی را از غزل سعدی گرفت که از موسیقی ناب میتوان.
منابع | موسیقی شعر سعدی
منبع: ضیا موحد، سعدی شناسی اردیبهشت 1390 دفتر چهاردهم ویژه غزل.
- بهار، محمدتقی (1368). دیوان ملکالشعراء بهار، به کوشش مهرداد بهار، تهران: توس.
- رودکی (1385). دیوان رودکی سمرقندی، بر اساس نسخه سعید نفیسی، تهران: نگاه.
- سعدی، مصلح بن عبدالله (1385). کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی، تهران:هرمس.
- سعدی، مصلح بن عبدالله (1368). گلستان سعدی، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی.
- همایی، جلالالدین (1370). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: موسسه نشهر هما.
[1] Poet’s voice
[2] sonnet