رنسانس (تولد دوباره) به جریان فکری پیچیدهای گفته میشود که بین قرن چهاردهم و شانزدهم میلادی، اروپا را عمیقاً تغییر داد. در ایتالیا آغاز شد؛ با کشف مجدد نیاکان روم- یونانیشان و تقلید از آنها. ایتالیاییها امید داشتند بتوانند گذشتهی شکوهمندشان را بازسازی کنند. ایدهی واقعگرایانهای نبود و ازلحاظ سیاسی به توفیقی دست نیافت. در انتهای رنسانس، ایتالیا بهجای تبدیل به امپراتوری روم، درگیر همان جنگهایی بود که از زمان سدههای میانه آغاز شده بود.با این حال، احیای فرهنگ رومی و یونانی ارزشهای جدیدی به ارمغان آورد. ابتدا در ایتالیا و سپس در سرتاسر اروپا. رنسانس به شکلی دوران کشف دنیا بود. عصری که کلمب، ماگلان، داوینچی، کوپرنیک، گالیله و شکسپیر را به خود دید. با اشغال امریکای جنوبی توسط اسپانیا در اواخر قرن پانزدهم و ورود انگلیس به امریکای شمالی در اوایل قرن هفدهم، دیگر سرزمین بکری برای اروپاییان وجود نداشت.
جامعهی سدههای میانه با ثبات، محافظهکار، استبدادی و خدا محور بود. در عوض رنسانس برای دنیای پویای امروز غرب، زمینهچینی کرد. دنیایی که در آن به جای خدا، طبعیت و انسان به معیار فلسفه، علم و هنر تبدیل شدهاند. هنرمندان دورهی رنسانس برای همخوانتر شدن کارشان با نیازها و خواستههای مردم تلاش زیادی به خرج دادند. آنها برای ارضای این جاهطلبی، شروع به تفسیر دنیای پیرامون خود کردند. معمار با دنیای فضا و سنگ، نقاش با دنیای تصویر، موسیقیدان با دنیای صدا ارتباط جدیدی پیدا کرد.
بحث ما در این مقاله حول رویکرد جدید موسیقیدانهای رنسانس خواهد چرخید. موسیقیدانهای سدههای پانزدهم و شانزدهم کمک زیادی به درک این دوره میکنند. صد البته برای امروز ما هم درسهایی دارند. ماهم در دورهای زندگی میکنیم که تغییرات تکنولوژیک، اجتماعی و فلسفی دامنهای به بزرگی دورهی رنسانس دارد.
پارافریز
یکی از نشانههای طرز تفکر رنسانس در موسیقی قرن پانزدهم، برخورد جدید با سرودهای کلیسایی در آثار پولیفونیک بود. به نظر میآید که آهنگسازان قرون وسطا در زمان نوشتن ارگانم یا موتتهای ایزوریتمیک – تا زمانی که از آوازهای سنتی و مذهبی استفاده میکردند- از تغییر دادن ملودی هراسی نداشتهاند. آنها کشش نت را زیر خطوط جدید کنترپوان بیشتر میکردند، سرودی با متر آزاد را با ریتمی دلخواه بازنویسی میکردند. اما آهنگسازان رنسانس خود را مجبور به استفاده از سرودهای کلیسایی نمیدیدند. اگر هم آنها را به کار میگرفتند، برای شنیدنی بودنشان دست به این کار میزدند نه برای اینکه ساختار پولیفونی را استحکام بخشند.
آنها سرودهای کلیسایی را با نتهای جدید تزئین میکردند، با ریتمهای جدید به آنها شکوه میبخشیدند و پاساژهایی را که به نظرشان کهنه و ناهمخوان میآمد دستکاری میکردند. به این فرایند پارافریز کردن گفته میشود. نمونه ای از قطعه Ave maris stella که آوازی گروگوریایی بوده و دوفای آن را با تکنیک پارافریز بازسازی کرده را باهم میبینیم.
خط بالا نسخهی اصلی سرود، خط پایین پارافریز از دوفای(راجع به مد استفاده شده در قطعهی بالا نظری دارید؟)
آغاز هوموفونی در موسیقی رنسانس
آهنگسازان رنسانس با استفاده از پارافریز، بر جنبههای احساسبرانگیز و پرطنین Sonorous سرودهای کلیسایی به جای کارکرد تحکمانهی آن تاکید کردند. حساسیت جدید روی سونوریته و ملودی هم از نشانههای تغییر دید، نسبت به موسیقی در دوران رنسانس بود. آهنگسازان سرودهای کلیسایی را به ملودیهای مدرن، با ویژگیهای جذابتر، تبدیل کردند و ملودی را از بمترین صدای پولیفونی بالا آورده و در سوپرانو جای دادند. جایی که واضحتر شنیده میشوند. شاید بتوان مقدمات هوموفونی را در این اقدام مشاهده کرد.
قرن پانزدهم برای اولین بار موسیقی هوموفونیک- موسیقیای که از بافت آکوردی تشکیل شده- جایگاهی به دست آورد. در پارافریزهای سادهتر سرودهای کلیسایی، ملودی معمولا در کنار قسمت همراهیکننده برجسته میشد و کاراکتر پولیفونیک نداشت. با اینکه هنوز صداهای پولیفونیک هم وجود داشتند، استقلالشان به واسطهی حرکت خطوط و تشکیل آکوردهای ساده از بین میرفت. این همراهی ملودی در رجیستر بالا و همراهی هارمونی، بازهم برتری احساسبرانگیز بودن موسیقی بر روند فکری پلیفونی را، در فکر آهنگساز رنسانس، نشان میدهد.
مس | موسیقی رنسانس
رویکرد جدید در قبال سرودهای سنتی، به شکلی که در تکنیک پارافریز مشهود است، نشاندهندهی برخورد آزادانهی آهنگسازان رنسانس با نگاه حاکم بر قرون وسطاست. در قبال استفادهی جزمی از ایزوریتم هم همین رویکرد انتخاب شد. در قرن چهاردهم آهنگسازانی مثل ماچو حتی در ساخت قطعات عاشقانه هم از ایزوریتم استفاده میکردند. اما آهنگسازان رنسانس شیوهی سادهتری را برای قطعات پولیفونیک یا آوازهایشان ترویج میدادند و حتی از این روش بعضاً برای متون مقدس نیز استفاده میکردند، شامل بخشهایی از مس.
برای آهنگسازان قرن پانزدهم، پس زدن ایزوریتم به معنای پایان تلاشها برای پیشرفت تکنیکی نبود، بلکه تلاشها به آهنگسازی در ساختارهای موسیقی با مقیاس بزرگ جلب شده بود. برای اولین بار قطعاتی نوشته میشدند که در حدود سی دقیقه طول میکشید. مشکلی که ذهن آهنگسازان را دربارهی آثار با مقیاس بزرگ مشغول کرده بود ایجاد انسجام در مس- بزرگترین و مهمترین مراسم دعا در آیین مسیحیت- بود. در طی قرنها، مس شامل تعدادی بخش بوده که هرکدام سرودهای کلیسایی را شامل میشدند و آهنگسازان با تزیین قطعات، آنها را آمادهی اجرای پولیفونیک در مراسم میکردند. قدم جدید این بود که سرودها بهجای تزیین، با موسیقی جدید همراه شوند. آهنگسازان این پنج بخش را بهصورت دائمی برگزیدند؛ کیریه، گلوریا، کردو، سانکتوس، آگنوسدی.
با این رویکرد، مس پولیفونیک در فرم پنجبخشی عمومیت پیدا کرد و تا امروز هم به همین شکل باقیمانده است. از پالسترینا، باخ، موتسارت، لیست، استراوینسکی و بسیاری آهنگسازان دیگر آثاری در این قالب بهجامانده است. ساختاری به این بزرگی برای آهنگسازان چالشی جدی بود. و آنها با جاهطلبی و خلاقیت- که شاخصهی رنسانس بود- با این چالش روبهرو شدند. اهمیتی که سمفونی برای آهنگسازان و شنوندگان موسیقی در قرن نوزدهم داشت، مس در قرن پانزدهم پیدا کرد. مس سنجشی جدی بود از مهارت هنری.
موسیقی رنسانس متأخر
با شروع قرن شانزدهم، روش جدیدی برای نوشتن موتتها، مسها و ترانهها به کار گرفته شد که تا آخر همین سده سلطهاش را حفظ کرد. شاخصهی اصلی این شیوهی رنسانس متأخر، استفادهی ترکیبی از دو بافت موسیقی هوموفونی و کنترپوآن تقلیدی بود.
اکثر آثار پولیفونی در آغاز قرن پانزدهم غیر تقلیدی بودند درحالیکه صدسال بعد روش تقلیدی بر پولیفونی حکمفرما شد. این تغییر شگرف تا حد زیادی به این واقعیت بازمیگردد که روش تقلیدی، بازتابی از ایده آلهای تعادل و میانهروی رنسانس است. در هنرهای تصویری رنسانس متأخر هم شاهد آن هستیم.
رنگ صوتی محبوب در این دوره بهخصوص برای موسیقی مذهبی، اجرای آکاپلا بود. تمپو و دینامیک در طول اجرای قطعات تغییری نمیکرد. ریتم بسیار سیال و بدون تأکید اضافی پیش میرفت. خط ملودی عموماً خیلی بالا یا پایین نمیرفت و معمولاً تعادل درحرکت ملودی برقرار بود. این شکل موسیقی برای رقص مناسب نبود و ملودیهای ساختهشده هم بهیادماندنی نبودند. موسیقی رنسانس متأخر ممکن است برای بعضی شنوندههای امروزی مبهم به نظر برسد. ولی اگر با دقت بیشتری به موسیقی و صدالبته کلام آن گوش دهیم، ظرفیت بیانی و حس عمیق آن برای ما واضحتر میشود.
کتابشناسی | موسیقی رنسانس
Tomlinson Gary, Kerman Joseph, Listen, W. W. Norton & Company; Ninth edition, 2019 , 61-63
Freedman Richard, Music in the Renaissance , W. W. Norton & Company, 2012, 2-5