محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسین علیزاده و علی قمصری همگی در چیزی مشترک اند، چیزی که ما آنها و سرگذشت و فعالیت های زندگیشان را با آن میشناسیم، سازشان. سازی که پیدایش آن نه زمانش مشخص است و نه مکانش اما از نقطه ای در تاریخ موسیقی ایران، این ساز تبدیل به مهمترین ساز در اجرا، شناخت و تدریس موسیقی کلاسیک ایران میشود. در ابتدا مقام ها، دستگاه ها و گوشه ها برای اجرا با آن ساز، ردیف میشوند، محمد رضا لطفی با صدای تار در کانون چاووش در کنار مردم می ایستد، جلیل شهناز با صدای تار بداهه هایی خلق و اجرا میکند که نظیر ندارند، حسین علیزاده در آلبوم هایی شاهکار مانند فریاد و بی تو به سر نمیشود صدای تار را به گوش جهانیان میرساند و علی قمصری به نقطه، نقطه ایران سفر میکند و صدای موسیقی کل ایران را با تار خود همراه میکند و به گوش ما میرساند و این میشود که، تار به شناخته شده ترین و پرمخاطب ترین ساز ایرانی تبدیل میشود.
قبل از رسیدن به شیوه های نوین آموزشی در ساز های ایرانی و تفکر امروزی درباره آموزش ساز، دیدگاه قالب بر این مسئله به گونه ای بود که برای آموزش هر ساز دوره ای با زمان مشخص وجود داشت، برای مثال حدودا دوره سنتور یکساله، دوره ویولن دوساله ولی دوره تار در ساز های ایرانی از بقیه ساز ها طولانی تر و حدودا چهار سال و نیمه بوده. البته که در حال حاضر همه میدانیم که در هیچ بحثی از موسیقی، پایانی وجود ندارد اما دلیل تعیین این بازه های زمانی در آموزش ساز این بوده که یعنی نوازنده در این مدت میتواند صدای خوبی را از ساز بیرون بکشد و آشنایی نسبی از موسیقی ایرانی در ساز خود داشته باشد و بتواند هنرجوی مبتدی را آموزش دهد که طولانی بودن دوره تار نشان از پیچیدگی زیاد در رسیدن به سطحی مطلوب از توانایی نوازندگی تار است اما اینجا منظور آسان بودن سنتور یا ساز دیگری نیست و باز هم همه میدانند که هر سازی در مسائل مختلفی پیچیدگی های متفاوتی دارد و بحث اصلا مقایسه ساز ها نیست.
نبود کلاس های پداگوژی( آموزش تدریس) در ایران مخصوصا برای آموزش تدریس ساز های ایرانی باعث شده است که افراد زیادی که نوازنده های بسیار توانمندی هستند به آموزش بپردازند و در حال حاضر معیار انتخاب استاد، توانمدی افراد در نوازندگی ساز است، نه توانمندی در آموزش نوازندگی ساز به همین علت داشتن برنامه برای اداره و ادامه کلاس و تدریس هر مبحثی میتواند یکی از مهمترین معیار ها واقع شود تا از مشکلات زیادی جلوگیری شود و میتوان گفت کسی که دغدغه مندی بالایی برای شیوه پیش برد کلاس و نوع تدریس خود دارد همچنان که نوازنده توانمندیست میتواند استاد بسیار خوبی هم باشد.
یادگیری حالت نشستن، گرفتن ساز، به دست گرفتن مضراب و شیوه انگشت گذاری. یک اشتباه بسیار رایج درباره کلمه اِکول وجود داره که بجای کلمه پاسچر به کاربرده میشه و در اصل اکول به معنای روش آموزشیست که اعم از حالات نشستن و مضراب گرفتن تا نحوه تدریس و متد مورد نظر و ... هست.
توضیح انواع مضراب زدن، علامات مربوط به مضراب تمرین و برسی الگو های رایج و متداول مضراب زدن .
شناخت حدودی دستان ها و جایگاه انگشتان در دروس اولیه هنرجو و اشنایی با پاسچر های جدید انگشتان در مواجهه با انگشت گذاری روی جفت سیم دوم و سوم.
مسئله ای که باز هم در کشور ما و علیالخصوص در آموزش ساز های ما کم اهمیت جلوه داده شده است؛ شیوه تمرین است. ریاضت و سختی کشیدن همیشه جز یکی از اصول ما در رسیدن به موفقیت هاست و موسیقی هم از این مسئله مستثنی نبوده است و همیشه اساتید تاکید بسیار بر زمان تمرین زیاد داشته اند به قدری که هنرجویان تنها راه پیشرفت را در زیاد ساز زدن میبینند و اهمیتی به با فکر ساز زدن و متمرکز بودن هنگام تمرین نمیدهند و اهمیت ندادن به دروسی مانند سلفژ و یا مباحث تئوریک از همین دیدگاه نشئت میگیرند. بخشی از آموزش شیوه تمرین در ابتدا گفته میشود و مسائلی کلی میباشند اما بخش اعظم این مسئله برای هر موضوع و قطعه و .... متفاوت است و در طول روند آموزشی که سرفصل بعدیست توضیح داده خواهد شد.
طبیعتا موارد پیچیده تر در مضراب زدن و انگشت گذاری ها و موارد چالش برانگیز دیگر برای هر هنرجو در قطعات و اتود های آموزشی نمایان میشوند و این روند با توجه به تمرینات درست هنرجویان و مقدار پیشرفت و توانایی هر فرد، متفاوت خواهد بود.
مباحثی مانند بداهه نوازی آوازی و متریک، همراهی ساز با آواز و ... همه مباحثی هستند که برای افراد پیشرفته دغدغه محسوب میشوند و برای آنها میتوان دوره ای جداگانه و مخصوص هر بحث برگزار کرد اما در کلاس های آموزش ساز هم باید در حد ابتدایی و اولیه حتما به این مباحث پرداخته شود تا هنرجو با جنبه های مختلف نوازندگی آشنا شود.
امیرمسعود شکرللهی متولد سال 1383 در اصفهان است. وی با تشویق خانواده یادگیری ساز پیانو را از هفت سالگی شروع کرد و نزد اساتید پرنیان احمدی نژاد، امیر صوابی، سینا دهکردی و پدرام غفاری حضور یافت و در ده سالگی آواز کلاسیک ایرانی را نزد استاد شریعت آغاز و ردیف موسیقی ایرانی را پیش ایشان فراگرفت و از دوازده سالگی ساز تار را نزد استاد آرش مشتاقی آغاز کرد و ردیف سازی را نزد ایشان فراگرفت. او از سال 1397 وارد هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شد و با ساز تخصصی پیانو و ساز دوم تار به یادگیری مباحث گسترده تری اعم از سلفژ، هارمونی، سازشناسی، مبانی نظری موسیقی غربی و ایرانی و ... پرداخت و در طی این سه سال هنرستان به اهنگسازی علاقه مند شد و آهنگسازی را نزد استاد هوشیار خیام آغاز کرد و ازدوره های پارتیتور خوانی ایشان هم بهره برد و در ادامه نزد استاد سعید هنرمند به یادگیری دروسی مانند تربیت شنوایی و سلفژ پرداخت و بعد از آن دوره ای نزد استاد محمد سعید شریفیان به اهنگسازی پرداخت و دو دوره اهنگسازی موسیقی فیلم هم با استاد فقید امیرحسن ندایی گذراند و در تابستان سال 1402 دوره تحلیل بنیادی ردیف موسیقی ایرانی را نزد استاد ارشد تهماسبی به اتمام رساند. وی در نهاییت در سال 1401 وارد دانشگاه هنر اصفهان شد و در حال حاضر در رشته اهنگسازی زیر نظر اساتیدی چون؛ مهدی ترمه باف، محمد هادی عیان بد و مهدی پناهی و دیگر اساتید این رشته تحصیل میکند.
تار در تاریخ موسیقی ایران به شکلی که امروزه میبینیم وجود نداشته و پیدایش آن با شکل امروزی خود که در ایران و آذربایجان دیده میشود نه زمان مشخص و دقیقی دارد و نه مکان مشخص و دقیق اما اهمیت این ساز به طرز عجیبی در دوره قاجار زیاد میشود و ردیف های زیادی برای آن تدوین میشوند. نوازندگی تار امروزه در ایران و آذربایجان به شیوه متفاوتی دنبال میشود که تار آذری را نوازنده در سینه خود میگیرد و دست راستش را از زیر کاسه به سیم ها میرساند و مضراب میزند اما در ایران نوازنده نقاره ساز را روی پای راست خود قرار میدهد و دست راستش را از کنار ساز و روی خرک عبور داده و مضراب میزند اما اهمیت این موضوع زمانی مشخص میشود که ما در تمامی عکس های موجود از نوازندگان تار در ایران از دوره قاجاریه میبینیم که تار ها به شیوه امروزی آذربایجان در دست گرفته شده است اما باز هم برای ما مشخص نیست که این نوع گرفتن ساز، ژستی برای عکاسی با ساز بوده است یا در واقع ساز به همین روش نواخته میشده. ساز تار در اکثر تصاویر اولیه زمان قاجار یک سیم کمتر از شش سیم امروزی داشته و سیم ششم در تار را میرزا غلامحسین درویش یا درویش خان به این ساز اضافه میکند. دستان بندی روی ساز تار همانند ساز سه تار است و به همین دلیل اکثر نوازنده های تار، تا حدی میتوانند سه تار هم بنوازند و تفاوت نوازندگی تار و سه تار در نوع مضراب زدنشان است. مضراب تار اکثرا فلزی کوچک است که بخشی از آن با موم پوشیده شده است و سیم ها را به صورت جفت جفت خراش میدهد.
نمیتوان درباره سازی صحبت کرد اما درباره نوازندهایش نه. در ابتدا از محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسین علیزاده و علی قمصری نام برده بودم که این افراد علاوه بر تاثیر گذاری بر موسیقی ایران، بر شیوه نوازندگی تار هم بسیار تاثیر گذار بوده و هستند به طوری که در نوازندگی خود به امضایی شخصی رسیده اند، جلیل شهناز مکتب اصفهان را رونق داد و زنده کرد، محمدرضا لطفی با تکیه بر ردیف موسیقی زمان قاجار را دوباره در نوازندگی خود ترویج کرد و حسین عیزاده نوآوری هایی را در نوازندگی تار پیگرفت که علی قمصری راه او را در این مسئله ادامه داد و ویرتئوزیته را در نوازندگی تار به افراد دیگر نشان داد.
کلاس نوازندگی تار
هزینه کلاس:
تومان600,000 – تومان800,000
اشتراکگذاری:
خارج از ایران هستید:
محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسین علیزاده و علی قمصری همگی در چیزی مشترک اند، چیزی که ما آنها و سرگذشت و فعالیت های زندگیشان را با آن میشناسیم، سازشان. سازی که پیدایش آن نه زمانش مشخص است و نه مکانش اما از نقطه ای در تاریخ موسیقی ایران، این ساز تبدیل به مهمترین ساز در اجرا، شناخت و تدریس موسیقی کلاسیک ایران میشود. در ابتدا مقام ها، دستگاه ها و گوشه ها برای اجرا با آن ساز، ردیف میشوند، محمد رضا لطفی با صدای تار در کانون چاووش در کنار مردم می ایستد، جلیل شهناز با صدای تار بداهه هایی خلق و اجرا میکند که نظیر ندارند، حسین علیزاده در آلبوم هایی شاهکار مانند فریاد و بی تو به سر نمیشود صدای تار را به گوش جهانیان میرساند و علی قمصری به نقطه، نقطه ایران سفر میکند و صدای موسیقی کل ایران را با تار خود همراه میکند و به گوش ما میرساند و این میشود که، تار به شناخته شده ترین و پرمخاطب ترین ساز ایرانی تبدیل میشود.
قبل از رسیدن به شیوه های نوین آموزشی در ساز های ایرانی و تفکر امروزی درباره آموزش ساز، دیدگاه قالب بر این مسئله به گونه ای بود که برای آموزش هر ساز دوره ای با زمان مشخص وجود داشت، برای مثال حدودا دوره سنتور یکساله، دوره ویولن دوساله ولی دوره تار در ساز های ایرانی از بقیه ساز ها طولانی تر و حدودا چهار سال و نیمه بوده. البته که در حال حاضر همه میدانیم که در هیچ بحثی از موسیقی، پایانی وجود ندارد اما دلیل تعیین این بازه های زمانی در آموزش ساز این بوده که یعنی نوازنده در این مدت میتواند صدای خوبی را از ساز بیرون بکشد و آشنایی نسبی از موسیقی ایرانی در ساز خود داشته باشد و بتواند هنرجوی مبتدی را آموزش دهد که طولانی بودن دوره تار نشان از پیچیدگی زیاد در رسیدن به سطحی مطلوب از توانایی نوازندگی تار است اما اینجا منظور آسان بودن سنتور یا ساز دیگری نیست و باز هم همه میدانند که هر سازی در مسائل مختلفی پیچیدگی های متفاوتی دارد و بحث اصلا مقایسه ساز ها نیست.
نبود کلاس های پداگوژی( آموزش تدریس) در ایران مخصوصا برای آموزش تدریس ساز های ایرانی باعث شده است که افراد زیادی که نوازنده های بسیار توانمندی هستند به آموزش بپردازند و در حال حاضر معیار انتخاب استاد، توانمدی افراد در نوازندگی ساز است، نه توانمندی در آموزش نوازندگی ساز به همین علت داشتن برنامه برای اداره و ادامه کلاس و تدریس هر مبحثی میتواند یکی از مهمترین معیار ها واقع شود تا از مشکلات زیادی جلوگیری شود و میتوان گفت کسی که دغدغه مندی بالایی برای شیوه پیش برد کلاس و نوع تدریس خود دارد همچنان که نوازنده توانمندیست میتواند استاد بسیار خوبی هم باشد.
یادگیری حالت نشستن، گرفتن ساز، به دست گرفتن مضراب و شیوه انگشت گذاری. یک اشتباه بسیار رایج درباره کلمه اِکول وجود داره که بجای کلمه پاسچر به کاربرده میشه و در اصل اکول به معنای روش آموزشیست که اعم از حالات نشستن و مضراب گرفتن تا نحوه تدریس و متد مورد نظر و ... هست.
توضیح انواع مضراب زدن، علامات مربوط به مضراب تمرین و برسی الگو های رایج و متداول مضراب زدن .
شناخت حدودی دستان ها و جایگاه انگشتان در دروس اولیه هنرجو و اشنایی با پاسچر های جدید انگشتان در مواجهه با انگشت گذاری روی جفت سیم دوم و سوم.
مسئله ای که باز هم در کشور ما و علیالخصوص در آموزش ساز های ما کم اهمیت جلوه داده شده است؛ شیوه تمرین است. ریاضت و سختی کشیدن همیشه جز یکی از اصول ما در رسیدن به موفقیت هاست و موسیقی هم از این مسئله مستثنی نبوده است و همیشه اساتید تاکید بسیار بر زمان تمرین زیاد داشته اند به قدری که هنرجویان تنها راه پیشرفت را در زیاد ساز زدن میبینند و اهمیتی به با فکر ساز زدن و متمرکز بودن هنگام تمرین نمیدهند و اهمیت ندادن به دروسی مانند سلفژ و یا مباحث تئوریک از همین دیدگاه نشئت میگیرند. بخشی از آموزش شیوه تمرین در ابتدا گفته میشود و مسائلی کلی میباشند اما بخش اعظم این مسئله برای هر موضوع و قطعه و .... متفاوت است و در طول روند آموزشی که سرفصل بعدیست توضیح داده خواهد شد.
طبیعتا موارد پیچیده تر در مضراب زدن و انگشت گذاری ها و موارد چالش برانگیز دیگر برای هر هنرجو در قطعات و اتود های آموزشی نمایان میشوند و این روند با توجه به تمرینات درست هنرجویان و مقدار پیشرفت و توانایی هر فرد، متفاوت خواهد بود.
مباحثی مانند بداهه نوازی آوازی و متریک، همراهی ساز با آواز و ... همه مباحثی هستند که برای افراد پیشرفته دغدغه محسوب میشوند و برای آنها میتوان دوره ای جداگانه و مخصوص هر بحث برگزار کرد اما در کلاس های آموزش ساز هم باید در حد ابتدایی و اولیه حتما به این مباحث پرداخته شود تا هنرجو با جنبه های مختلف نوازندگی آشنا شود.
امیرمسعود شکرللهی متولد سال 1383 در اصفهان است. وی با تشویق خانواده یادگیری ساز پیانو را از هفت سالگی شروع کرد و نزد اساتید پرنیان احمدی نژاد، امیر صوابی، سینا دهکردی و پدرام غفاری حضور یافت و در ده سالگی آواز کلاسیک ایرانی را نزد استاد شریعت آغاز و ردیف موسیقی ایرانی را پیش ایشان فراگرفت و از دوازده سالگی ساز تار را نزد استاد آرش مشتاقی آغاز کرد و ردیف سازی را نزد ایشان فراگرفت. او از سال 1397 وارد هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شد و با ساز تخصصی پیانو و ساز دوم تار به یادگیری مباحث گسترده تری اعم از سلفژ، هارمونی، سازشناسی، مبانی نظری موسیقی غربی و ایرانی و ... پرداخت و در طی این سه سال هنرستان به اهنگسازی علاقه مند شد و آهنگسازی را نزد استاد هوشیار خیام آغاز کرد و ازدوره های پارتیتور خوانی ایشان هم بهره برد و در ادامه نزد استاد سعید هنرمند به یادگیری دروسی مانند تربیت شنوایی و سلفژ پرداخت و بعد از آن دوره ای نزد استاد محمد سعید شریفیان به اهنگسازی پرداخت و دو دوره اهنگسازی موسیقی فیلم هم با استاد فقید امیرحسن ندایی گذراند و در تابستان سال 1402 دوره تحلیل بنیادی ردیف موسیقی ایرانی را نزد استاد ارشد تهماسبی به اتمام رساند. وی در نهاییت در سال 1401 وارد دانشگاه هنر اصفهان شد و در حال حاضر در رشته اهنگسازی زیر نظر اساتیدی چون؛ مهدی ترمه باف، محمد هادی عیان بد و مهدی پناهی و دیگر اساتید این رشته تحصیل میکند.
تار در تاریخ موسیقی ایران به شکلی که امروزه میبینیم وجود نداشته و پیدایش آن با شکل امروزی خود که در ایران و آذربایجان دیده میشود نه زمان مشخص و دقیقی دارد و نه مکان مشخص و دقیق اما اهمیت این ساز به طرز عجیبی در دوره قاجار زیاد میشود و ردیف های زیادی برای آن تدوین میشوند. نوازندگی تار امروزه در ایران و آذربایجان به شیوه متفاوتی دنبال میشود که تار آذری را نوازنده در سینه خود میگیرد و دست راستش را از زیر کاسه به سیم ها میرساند و مضراب میزند اما در ایران نوازنده نقاره ساز را روی پای راست خود قرار میدهد و دست راستش را از کنار ساز و روی خرک عبور داده و مضراب میزند اما اهمیت این موضوع زمانی مشخص میشود که ما در تمامی عکس های موجود از نوازندگان تار در ایران از دوره قاجاریه میبینیم که تار ها به شیوه امروزی آذربایجان در دست گرفته شده است اما باز هم برای ما مشخص نیست که این نوع گرفتن ساز، ژستی برای عکاسی با ساز بوده است یا در واقع ساز به همین روش نواخته میشده. ساز تار در اکثر تصاویر اولیه زمان قاجار یک سیم کمتر از شش سیم امروزی داشته و سیم ششم در تار را میرزا غلامحسین درویش یا درویش خان به این ساز اضافه میکند. دستان بندی روی ساز تار همانند ساز سه تار است و به همین دلیل اکثر نوازنده های تار، تا حدی میتوانند سه تار هم بنوازند و تفاوت نوازندگی تار و سه تار در نوع مضراب زدنشان است. مضراب تار اکثرا فلزی کوچک است که بخشی از آن با موم پوشیده شده است و سیم ها را به صورت جفت جفت خراش میدهد.
نمیتوان درباره سازی صحبت کرد اما درباره نوازندهایش نه. در ابتدا از محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسین علیزاده و علی قمصری نام برده بودم که این افراد علاوه بر تاثیر گذاری بر موسیقی ایران، بر شیوه نوازندگی تار هم بسیار تاثیر گذار بوده و هستند به طوری که در نوازندگی خود به امضایی شخصی رسیده اند، جلیل شهناز مکتب اصفهان را رونق داد و زنده کرد، محمدرضا لطفی با تکیه بر ردیف موسیقی زمان قاجار را دوباره در نوازندگی خود ترویج کرد و حسین عیزاده نوآوری هایی را در نوازندگی تار پیگرفت که علی قمصری راه او را در این مسئله ادامه داد و ویرتئوزیته را در نوازندگی تار به افراد دیگر نشان داد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.