ویدیو گفتوگو با دکتر افشین ترابی
خلاصه گفتوگو پیرامون سیبلیوس وایس و دیدارش با یوهان سباستیان باخ
بحث را با سوژهی پست دکترای دوم آقای ترابی پیش میبریم، که در رابطه با مبحثی کمتر پرداخته شده از دو آهنگساز تاریخیست که پرداختن به آن ما را به شناخت ساز لوت نزدیکتر میکند، پیش از هرچیزی به مقدماتی در این رابطه میپردازیم. تز دکترای نوازندگی گیتارکلاسیک اینجانب، افشین ترابی در رابطه با سیبلیوس وایس بوده است، توجه و تمرکز وی در این دوره بیشاز هرچیزی به موسیقی باروک مربوط میشود چرا که در دانشگاه لاوار بستری مناسبی برای پرداختن به موسیقی باروک وجود داشت ازین جهت که افراد توانمندی در این زمینه در مسیر بنده قرار داشتند. این فرصتها سبب شدند که با چالش موردعلاقهام که به نوازندگی و مطالعهی آثار وایس بوده نزدیکتر شوم.
چالشی که به سوالی ختم میشد ” چرا آثار وایس برای گیتار نسبت به لوت قابل قیاس نیست؟” چرا که امکانات سازی لوت نسبت به گیتار از فضای نرم و درونی و لگاتو برخوردار نبود و از گیتار فاصله دارد.
هرچند که در این مبحث نمیتوان از تنظیم و بازنویسی قطعه برای یک ساز دیگر صرف نظر کرد از همین بابت تصمیم گرفتم برای رفع این خلأ، به بازنویسی مناسبی برای قطعات وایس بپردازم، این تصمیم به خودی خود یک پروسهی تحقیقی تاریخی بود که طی کردن این پروسه برای بنده سبب شد که به استایلیست شدن نزدیکتر شوم از این حیث که برای طی این پروسه با افراد صاحب سبکی مراوداتی داشتم و تاثیرات آنها به چنین اتفاقی رغم خورد و در نهایت توانستم که تز دکترای خود را با این آهنگساز تعریف کنم و آلبوم خود را با آثار وایس ضبط کنم.
ویژگی موسیقی وایس نسبت به دیگر لوت نوازان معاصر را میتوان به کتاب study for lute 1727 ارجاع داد، از این کتاب میتوان به عنوان اولین متود آموزشی استانداردشدهی آلمانی اشاره کرد. در این کتاب در رابطه با وایس گفته شده که: کسی نیست که وایس را گوش کند و اغراق نکند، چرا که نبوغ این آهنگساز برابری میکند با نابغهای که درحال اجرا کردن فانتزی و فوگ روی ارگ میباشد. لقب نابغه در این زمینه به دو تن از خاندان موسیقایی باخ باز میگردد، شخصِ یوهان سباستیان j.s.bachو w.f.bach ویلهیم فردیک باخ از نوادگان باخ. در اینجا تصور قیاس موسیقی و نبوغ وایس با باخ رخداد جالبی است.
در سال ۱۷۸۹ در نوشتار اولین زندگینامههای باخ به دست نیکولاس فورکر اشاره شده که آثار وایس مرا به کارهای آخر باخ برای کیبورد میاندازد.
وایس بزرگترین نوازندهی لوت زمانهی خود بود که سبب آفرینش استایلی به نام وایسن متود در نوازندگی لوت شد، در این استایل تمام المنتهای موزیکال نظیر عبارت بندیها آرتیکلاسیون و…دیده میشوند اینها درواقع معرف یک استایل دقیق فرانسوی در کارهای نخستین و استایل ایتالیایی در کارهای اخیر است. اینها تاثیرپذیری وایس از استایل فرانسوی مثل گوتیهها و مزانگوها را نشان میدهد.
وایس یک گالانتیهی بزرگ بود وی در یک خانوادهی کاملا موزیکال دنیا آمد و پیشینهی موسیقاییاش سبب شده بود که بداههنوازی بیمرز باشد. در بداهه نوازیهای در فرم پرلود علاوه بر شنیدن یک ساختار منسجم و لگاتو از آکوردها تسکچری بسیار زیبای گالانتیه میشنویم. کاری که تنها از سیبلیوس وایس بر میآید
در اجرای آثار وایس نمیتوان مرزی متصور شد چرا که او یک بدئتگذار بود. بدئت گذاری او از یک تئوریسین بهنام کانس سرشت میگیرد که افراد دیگری نیز نظیر باخ از او نیز بهره جستند.
کانس، موزیکولوگ، تئوریسین و فلوتیستی بود که در سه مقالهی خود که برای فلوت نوشت سبب شد که مکتب آلمان به دو استایل تقسیم شوند. این سه مقاله بسیار تاثیر گذار بودند و باخ نیز از این مقالات تاثیر پذیرفت این را به خوبی در کارهای کلاویهای باخ میبینیم که از این فرهنگ سرشت گرفته و کاملا تحت تأثیر آن هستند
یوهان فریدریش ریچارد از شاگردان وایس میگوید در این فضای شهر درسترن که بر هیچکس پنهان نیست دو نابغه، وایس و باخ باهم رقابت میکنند.
در این دیدار و رقابت باخ و وایس از بداههنوازیهای وایس بر لوت متوجه قدرت ذهن کنترپوانتیک او میشویم.
دیدار دو استاد بزرگ، یوهان سباستیان باخ و سیبلیوس وایس، دیداریست که میتوان در رابطه با آن گفت ” دو ستون اصلی موسیقی آلمان همدیگر را ملاقات کردند”باخ در این دیدار وایسی را میدید که استایل دقیق فرانسوی را کار میکند و وایس نیز نابغهی کیبوردیستی را میبیند که مهارت پایان ناپذیری در بداهه پردازی دارد. وایس به عنوان یک شاگرد نزد باخ نرفت و باخ نیز آنگونه که میگویند تحت تأثیر وایس قرار نگرفت. در قطعهی فوگ BW1000برای ویولن از یوهان سباستیان باخ در این قطعه علاوه بر اینکه کاملا شاهد استایل وایس هستیم ( لگاتو، آرتیکولهها و معیارهای کیبورد) در این فوگ یک تعادل بسیار بزرگ میان ساز لوت و کیبورد رخ داده است. وایس فرهنگ شاعرانه و پرلودگونه فرانسوی را جلوتر میبرد در حالی که فضای درونی آن به گلانتیه نزدیک تر بود و فضای رو به جلو پیشرونده ای که به نوعی سرزنده تر و کلاویهای تر است.
ساز لوت در مهارتهای اجرایی بخشهای بسیاری را از کلاوسن تقلید میکند و به آن نزدیک است.
شاکن یکی از رقصهای تئاترگونه در فضایی سیاه صورت گرفته تصویری ملموس برای توصیف شاکن میتواند تصور دختری تنها در حال رقص باشد و در پایان به دیوانگی میرسد.
در رابطه با شاکن وایس که توسط افشین ترابی برای گیتار تنظیم شده است توضیحاتی را از زبان ایشان میشنویم: شاکن از حیث فضای ریتمیک بسیار به سارابند نزدیک است و در آن واریاسیونهایی وجود دارد که فضاهای دیمینسون گونهی آن را که نتهای اصلی را بهم متصل میکند ، این یکی از شاخصههای فرم شاکن است. شاکن وایس ممکن است که مینیاتوری از شاکن سل مینور باخ باشد چرا که از حیث زمان نوشتار قرابت بسیاری باهم دارند و همچنین فضایی که در آن یک ساز ملودیکی نظیر ویولن یا فلوت گمشده از تشابهات این دو شاکن است فضای خالی آکوردهای درون شاکن وایس مارا بیشتر به این احتمال نزدیک میکند
چرا که در قیاس با دیگر آثارش کاملا مشهود است که فضاهای ملودی در این اثر غایب است درحالی که در قسمتهای جلوتر این قطعه ناگهان فضا پر از جواب ملودیک میشود و یا حتی گاها به صورت همراهی است.